چهارشنبه 26 آذر 1404 / خواندن: 9 دقیقه
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه شصت و سوم

ریویو: نقد و نظری به سریال «الگوریتم» ساخته «بیژن میرباقری»

برخی سریال‌ها با ایده‌ای بزرگ و وسوسه‌برانگیز آغاز می‌شوند؛ ایده‌ای که نوید عبور از کلیشه‌ها و ورود به قلمرویی تازه را می‌دهد. «الگوریتم»، دقیقاً از همین نقطه شروع می‌کند. مجموعه‌ای که می‌خواهد فراتر از یک درام پلیسی متعارف، به سازوکارهای پنهان قدرت و مناسبات پیچیدۀ میان قانون، جرم و منفعت بپردازد. جهانی که در آن، مرز میان خیر و شر نه شفاف است و نه مطلق. اما مشکل دقیقاً از همین‌جا آغاز می‌شود: جایی که ایده، از روایت جلوتر است.

5
ریویو: نقد و نظری به سریال «الگوریتم» ساخته «بیژن میرباقری»

مجله میدان آزادی:  در شصت‌وسومین صفحه از پرونده «روزی روزگاری تلویزیون» دربارۀ سریال «الگوریتم» خواهید خواند؛ یکی از آخرین ساخته‌های تلویزیون که هنوز هم در حال پخش از شبکۀ سۀ سیما است. ریویوی نقد، تحلیل و بررسی این سریال را به قلم فاطمه بهار فیضی در ادامه بخوانید:


برخی سریال‌ها با ایده‌ای بزرگ و وسوسه‌برانگیز آغاز می‌شوند؛ ایده‌ای که نوید عبور از کلیشه‌ها و ورود به قلمرویی تازه را می‌دهد. «الگوریتم»، دقیقاً از همین نقطه شروع می‌کند. مجموعه‌ای که می‌خواهد فراتر از یک درام پلیسی متعارف، به سازوکارهای پنهان قدرت و مناسبات پیچیدۀ میان قانون، جرم و منفعت بپردازد. جهانی که در آن، مرز میان خیر و شر نه شفاف است و نه مطلق. اما مشکل دقیقاً از همین‌جا آغاز می‌شود: جایی که ایده، از روایت جلوتر است. 

حال سوالی که پس از پخش چهل و چند قسمت از سریال باید به‌دنبال پاسخ آن بود این است که پروژۀ «الگوریتم» و ادعای استانداردسازی ژانر پلیسی-امنیتی، چقدر توانست فراتر از یک شعار تبلیغاتی باشد؟

سریال «الگوریتم» ساختۀ «بیژن میرباقری»
سریال تلویزیونی «الگوریتم» ساختۀ «بیژن میرباقری»

«الگوریتم»، عنوان تازه‌ترین اثر رسانۀ ملی در ژانر پلیسی-امنیتی است که تعامل و تقابل نهادهای امنیتی و پلیس را در مواجهه با پرونده‌های تأمین مالی گروه‌های تروریستی و جرایم شبکه‌ای و سازمان‌یافته، در ۵۲ قسمت به تصویر می‌کشد. در این اثر، داستان حول‌محور پرونده‌هایی می‌چرخد که فراتر از یک جنایت ساده‌اند. سریال با مشکوک شدن سرهنگ «حبیب مستعدی» به یک سایت شرط‌بندی در ترکیه آغاز می‌شود و دستور تشکیل یک گروه ویژه به ریاست سرگردی کارکشته به اسم «کیان» را می‌دهد. این گروه ماموریت دارند تا با پیدا کردن سرنخ‌هایی در مورد این سایت به رهبران اصلی شبکۀ قمار و ترور به سرگردگی «سمیر» و «مسعود» برسند.


اثری در امتداد یک کارنامه، نه یک استثنا

برای درک درست الگوریتم، باید آن را در نسبت با مسیر حرفه‌ای «بیژن میرباقری» به‌عنوان کارگردان و «آرش قادری» به‌عنوان نویسنده دید؛ چراکه بسیاری از انتخاب‌های روایی و اجرایی سریال، امتداد مستقیم علایق و محدودیت‌های این دو است. بیژن میرباقری بیش از آن‌که به‌عنوان یک کارگردان ژانری شناخته شود، با آثاری شناخته می‌شود که تمرکز اصلی‌شان بر فضای روانی، روابط انسانی و روایت‌های کم‌هیجان اما تأمل‌برانگیز بوده است. در کارنامۀ او، آثاری چون مجموعۀ «رنج پنهان» با محوریت منافقین و سریال اپیزودیک «داوران» به چشم می‌خورد که به موضوعات حقوقی می‌پردازد. پرداخت آرام و ریتم نسبتا کند، روندی است که در آثار تلویزیونی و سینمایی این کارگردان به چشم می‌خورد. ورود جدی‌تر میرباقری به ژانر پلیسی-معمایی با الگوریتم، در نگاه اول انتخابی جسورانه به نظر می‌رسد اما در عمل، همین روحیۀ محتاط و کنترل‌شده، به‌طور چشمگیری اثر را از تنش‌های مرسوم این ژانر دور نگه داشته است. او بیش از آن‌که پلیس و تبهکار را درگیر یک بازی مرگ و زندگی کند، آن‌ها را در فضایی سرد و خنثی و تعلیقی نگه می‌دارد. 

آرش قادری که در این اثر به‌عنوان نویسنده حضور دارد، یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان در این ژانر است و آثار موفقی همچون «هوش سیاه» و «گاندو» را در ژانر معمایی و پلیسی دارد. در اکثر آثار، قادری علاقه‌اش به ایده‌های مفهومی، داستان‌های فرعی متعدد و روایت‌های چندلایه مشهود است. «الگوریتم» نیز ادامۀ همین رویکرد است اما مشکل این‌جاست که فیلمنامۀ ۵۲  قسمتی قادری برخلاف سایر تجربه‌های مشابه و موفقش، بیش از آن‌که به پرورش شخصیت‌ها توجه کند، درگیر توضیح سازوکارها و پیشبرد طرح کلی می‌شود. 


الگوریتم؛ سریالی برای زمانه‌ی خود اما بی‌چهره‌ی مرکزی

پخش «الگوریتم» از تلویزیون و در دورۀ مدیریت «پیمان جبلی»، به‌خودی‌خود حامل یک پیام است. جبلی در دورۀ مدیریت خود با حمایت از آثاری با موضوعات به‌روز (هرچند که پرداخت کلیشه‌ای آن‌ها مانع اتفاق و موفقیت خاصی شده)، به‌گونه‌ای تمایل سیاست‌های مدیریتی خود در رسانۀ ملی را برای کارآمدسازی محتوای تولید نشان داده. الگوریتم، به‌عنوان جدیدترین تلاش رسانۀ ملی در این ژانر، سعی دارد تا از تقابل سادۀ پلیس و تبهکار فاصله بگیرد و لایه‌هایی از فساد، روابط پنهان پشت‌پردۀ معاملات بزرگ اقتصادی و مناقصات را همراه با پرداختن به وجه انسانی هر دو سر طیف قطب خیر و شر (پلیس و تبهکار) وارد روایت کند. این عبور از کلیشه، به طراحی درستی نیاز دارد که نویسنده در آثار موفق قبلی (مانند گاندو) توانست خیلی خوب به آن نزدیک شود و به گفتۀ خود قادری، وجه انسانی‌تری را از پلیس و نیروی امنیتی به نمایش بگذارد. اتفاقی که در الگوریتم بیشتر در روایت وجه انسانی قطب شر موفق‌تر بود و جنبۀ انسانی و خانوادگی ملموس‌تری نسبت به گذشته از تبهکاران (که برخلاف همیشه بر روی تردمیل نمی‌دویدند، بیلیاردباز نبودند و حتی مسیر سختی برای ورود قاچاقی به ایران طی می‌کردند) به نمایش گذاشت. هرچند که این موضوع سبب می‌شود تا در نهایت برای مخاطب روشن نباشد که قرار است از دریچۀ کدام شخصیت، جهان الگوریتم را بفهمد.

نمایی از سریال «الگوریتم» ساختۀ «بیژن میرباقری»
نمایی از سریال تلویزیونی «الگوریتم» ساختۀ «بیژن میرباقری»

چرا الگورتیم، گاندو نشد؟

ژانر پلیسی-امنیتی در تلویزیون و سینمای ایران سابقۀ قابل‌توجهی دارد و مخاطب ایرانی، برخلاف تصور رایج، با قواعد این ژانر ناآشنا نیست. مقایسۀ الگوریتم با نمونه‌های موفق و شاخص‌تر این مسیر، به‌خوبی نشان می‌دهد مشکل برخی آثار این ژانر که نمی‌توانند موفقیت لازم را کسب کنند‌ نه در جسارت ایده، بلکه در ناتوانی در تبدیل ایده به درام شخصیت‌محور است. این نکته را نیز باید درنظر داشت که اساسا سریالی مانند الگوریتم جایگاه و درجۀ کیفی متفاوتی نسبت به آثار تولیدی در مناسبت‌های مرتبط (مثلا هفتۀ نیروی انتظامی) دارد. پس در قیاس آن، باید نمونه‌هایی در جایگاه مشابه را درنظر گرفت. 

یکی از این نمونه‌ها را می‌توان سریال «نوار زرد» به کارگردانی «پوریا آذربایجانی» دانست؛ اثری موفق که تلاش می‌کرد از پلیسِ تک‌بعدی فاصله بگیرد و به لایه‌های روانی جرم نزدیک شود. تفاوت اصلی اما در وجود قهرمان‌محوری با نقطه‌دید مشخص بود. مخاطب می‌دانست روایت را از چه زاویه‌ای دنبال می‌کند و همین امر باعث می‌شد حتی پرونده‌های فرعی نیز معنا پیدا کنند. 

«سرجوخه» به کارگردانی «احمد معظمی» نیز دیگر نمونه‌ای است که نشان می‌دهد می‌توان مضمون امنیتی را با درامی نسبتاً ساده اما مؤثر ترکیب کرد. در آن سریال، شخصیت‌ها اگر کاملاً پیچیده نبودند، انگیزه، گذشته و مسیر تحول داشتند. مخاطب می‌توانست نسبت خود را با آن‌ها تعریف کند. در الگوریتم، شخصیت‌ها اغلب در سطح کارکرد باقی می‌مانند؛ مأمور، تبهکار، رابط و مهرۀ میانی.

سریال «هوش سیاه» ساختۀ «مسعود آب‌پرور»
سریال تلویزیونی «هوش سیاه» ساختۀ «مسعود آب‌پرور»

در میان آثار شاخص این ژانر، «هوش سیاه» به کارگردانی «مسعود آب‌پرور» و نویسندگی «آرش قادری» (که اتفاقا نویسندۀ الگوریتم نیز هست) همچنان یک مرجع مهم و موفق به‌شمار می‌آید؛ سریالی که با خلق ضدقهرمانی ماندگار، نشان داد تعلیق بیش از آن‌که محصول پیچیدگی داستان باشد، نتیجۀ شخصیت‌پردازی است. حضور یک شرِّ هوشمند و تهدیدکننده، به روایت وزن می‌داد و پلیس را ناگزیر به واکنش و کنش می‌کرد.

«خانه امن»، اثری دیگر از «احمد معظمی» و به نویسندگی «حسین تراب‌نژاد»، در کنار «گاندو» به کارگردانی «جواد افشار» (که نویسندۀ آن نیز مانند الگوریتم و هوش سیاه، آرش قادری بوده) نمونه‌های موفق دیگری هستند که هرچند بیشتر فضای امنیتی بر آن غلبه دارد و بعضا محتوای متفاوت‌تری دارند اما از نظر ساختاری مشابه با الگوریتم هستند. با همۀ نقدهایی که به اغراق و شعارزدگی‌ این دو اثر (خانه امن و گاندو) وارد است، اما دو عنصر مهم در این دو مجموعه وجود داشت که سبب جلب‌توجه و کسب اقبال از سوی مخاطبان شد: نخست حس تهدید واقعی. ضدقهرمان، خطرناک بود و کنش او پیامد داشت. عنصر دوم که در قطب خیر الگوریتم کم‌تر به چشم می‌خورد (شاید بنابر الزامات ساختارشکنانۀ اثر)، حضور قهرمان‌های گرم و صمیمی با عواطف انسانی است که تا حدودی هم‌ذات‌پنداری را از مخاطب می‌گیرد و او را کم‌وبیش به مشاهده‌گر صرف تبدیل می‌کند. در گاندو به‌نوعی قطب خیر با ویژگی‌های ملموس برای مخاطب بود و به‌وضوح باعث می‌شد تا مخاطب از موفقیت قهرمان خوشحال و از گره‌های موجود در مسیر او، ناراحت و مأیوس شود. هرچند که در الگوریتم هم تلاش‌هایی برای این باورپذیری و هم‌ذات‌پنداری صورت گرفته و اتفاقا در قالب آن به موضوعات مهمی چون اعتیاد جوانان پرداخته شده (مثل ماجرای سرگرد و خواهرزاده‌اش) اما آن قدر از خط اصلی داستان دور است که نمی‌توان آن را چندان موفق ارزیابی کرد.


روایت چندمحوری و معضل آشفتگی 

الگوریتم تلاش می‌کند که فراتر از یک پروندۀ پلیسی واحد حرکت کند و شبکه‌ای از پرونده‌ها، روابط و مناسبات را به تصویر بکشد. این انتخاب نشان‌دهندۀ جاه‌طلبی فیلمنامه است؛ جهانی که در آن، جرم یک اتفاق منفرد نیست، بلکه محصول زنجیره‌ای از تصمیم‌ها، منافع و پیوندهای پنهان است. مشکل اما از جایی آغاز می‌شود که ورود شخصیت‌ها به واسطۀ داستان‌های جانبی، فاقد یک منطق روایی منسجم می‌ماند. پرونده‌ها معرفی می‌شوند، شخصیت‌ها وارد بازی می‌شوند اما نسبت آن‌ها با یکدیگر و با خط اصلی سریال تا چند قسمت روشن نیست. مخاطب مدام باید حدس بزند که این خط داستانی دقیقاً چه نقشی در کلیت روایت دارد و آیا قرار است به گره اصلی متصل شود یا نه. این اتفاق به‌خودی‌خود می‌تواند به ایجاد اتمسفر مناسب ژانر پلیسی-معمایی کمک کند اما وقتی سریالی تعداد قسمت بالایی دارد، دور از انتظار نیست که این فرمول برای مخاطب حتی تا حدّ خسته‌کننده شدن پیش‌برود. چراکه احساس می‌کند انرژی روایت، صرف حرکت در مسیرهایی می‌شود که مقصدشان نامعلوم است. در نتیجه، به‌جای آن‌که داستان‌های فرعی به غنای درام منجر شود، به پراکندگی روایت می‌انجامد. 

«بهادر زمانی» در سریال تلویزیونی «الگوریتم» ساختۀ «بیژن میرباقری»
«بهادر زمانی» در سریال تلویزیونی «الگوریتم» ساختۀ «بیژن میرباقری»

بحران شخصیت‌پردازی؛ ستارگان در قامت شخصیت‌های بلاتکلیف

الگوریتم از نظر تعداد شخصیت، سریال شلوغی است. مأموران مختلف، چهره‌های مرتبط با پرونده‌ها، و تبهکارانی که هرکدام قرار است بخشی از پازل را کامل کنند. اما مشکل این‌جاست که روابط میان این شخصیت‌ها شفاف نیست. در بسیاری موارد، پس از گذشت چند قسمت مخاطب همچنان متوجه نمی‌شود که شخصیت‌ها چه ارتباطی با یکدیگر دارند، گذشتۀ مشترکشان کجاست و چرا باید این تعامل برای ما مهم باشد. 

با این حال گروه بازیگران الگوریتم که از چهره‌های نام‌آشنا و جدید در کنار هم بهره‌ برده، اجرای قابل‌قبولی دارد. برای مثال، بازی «محسن قصابیان» و «بهادر زمانی» در نقش مأموران پلیس به‌اندازه است اما شخصیت‌ها آن‌قدر در چارچوب‌های کلیشه‌ای نگه داشته شده‌اند که امکان تمایز و فردیت از آن‌ها گرفته شده و بیشتر تیپ هستند تا شخصیت. شاید اگر کنشگری بیشتری را از آن‌ها شاهد بودیم (خصوصا شخصیت سرهنگ با بازی محسن قصابیان) با شخصیت‌های ملموس‌تری روبه‌رو می‌شدیم.

در مقابل، نقش‌های منفی الگوریتم شاید کم‌تر از این معضل رنج می‌برند و حتی بازی‌های درخشانی در میان آن‌ها به چشم می‌خورد. بازی «امیرکاوه آهنین‌جان» در نقش سمیر که به‌نوعی شخصیت منفیِ محوری اثر است را باید یکی از نکات مثبت سریال دانست. او موفق می‌شود با جزئیات رفتاری، کنترل میمیک و بازی به‌اندازه، شخصیتی باورپذیرتر خلق کند؛ شخصیتی که حتی در محدودیت‌های فیلمنامه، نشانه‌هایی از اقتدار، فشار و کشمکش را به مخاطب منتقل می‌کند. شخصیت مسعود، یکی دیگر از کنشگران اصلی سریال است که «مهدی زمین‌پرداز» بازیگر آن است. انتخابی درست که اتفاقا از چهرۀ مثبت خود، به‌خوبی بهره‌برده و مخاطب و سایر شخصیت‌ها را گاه با زیرکی و گاه با سادگی غافلگیر می‌کند.

«بهار قاسمی» که تنها شخصیت محوری زن در ساید منفی سریال است، کم‌وبیش تکرار شده و شخصیت‌پردازی به‌گونه‌ای بوده که او را بیش‌تر در مرز بین خاکستری و سیاه بودن سرگردان کرده. شر در الگوریتم نه آن‌قدر پیچیده است که مخاطب را درگیر کند و نه آن‌قدر خطرناک که اضطراب ایجاد کند. اگر سایر نقش‌ها نیز چنین فرصت و دقتی در پرداخت داشتند، تعادل کلی بازی‌ها به‌مراتب بهتر می‌شد.

الگوریتم سریالی است با ایده‌ای به‌روز و در تلاش برای ساختارشکنی؛ اما اجرایی که نتوانسته به اندازۀ ایده‌اش رشد کند. مخاطب نمی‌داند باید کجا بایستد، با چه کسی هم‌دل شود و از شکست یا پیروزی چه کسی نگران باشد. داستانک‌های مکمل زیاد، ریتم کند و شخصیت‌پردازی ناتمام دست‌به‌دست هم داده‌اند تا سریالی که پتانسیل یک اثر موفق را داشت، بیش از آن‌که پیچیده به نظر برسد، پراکنده جلوه کند. با این حال، همان‌طور که گفته شد، نشانه‌هایی از ظرفیت (در برخی بازی‌ها، ایدۀ اصلی و عبور از کلیشه) وجود دارد. الگوریتم می‌توانست با تمرکز بیشتر بر شخصیت، جسارت روایی بالاتر و انسجام ساختاری، به اثری مهم تبدیل شود؛ اما آن‌چه باقی مانده، تجربه‌ای است که بیش از هر چیز، از فرصت‌های از دست‌رفته سخن می‌گوید و شاید یک‌بار تماشای آن کافی باشد.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
الگوریتم، عنوان تازه‌ترین اثر رسانۀ ملی در ژانر پلیسی-امنیتی است که تعامل و تقابل نهادهای امنیتی و پلیس را در مواجهه با پرونده‌های تأمین مالی گروه‌های تروریستی و جرایم شبکه‌ای و سازمان‌یافته را در ۵۲ قسمت به تصویر می‌کشد. در این اثر، داستان حول‌محور پرونده‌هایی می‌چرخد که فراتر از یک جنایت ساده‌اند.

الگوریتم سریالی است با ایده‌ای به‌روز و در تلاش برای ساختارشکنی؛ اما اجرایی که نتوانسته به اندازۀ ایده‌اش رشد کند. مخاطب نمی‌داند باید کجا بایستد، با چه کسی هم‌دل شود و از شکست یا پیروزی چه کسی نگران باشد. داستانک‌های مکمل زیاد، ریتم کند و شخصیت‌پردازی ناتمام دست‌به‌دست هم داده‌اند تا سریالی که پتانسیل یک اثر موفق را داشت، بیش از آن‌که پیچیده به نظر برسد، پراکنده جلوه کند. با این حال، همان‌طور که گفته شد، نشانه‌هایی از ظرفیت (در برخی بازی‌ها، ایدۀ اصلی و عبور از کلیشه) وجود دارد. الگوریتم می‌توانست با تمرکز بیشتر بر شخصیت، جسارت روایی بالاتر و انسجام ساختاری، به اثری مهم تبدیل شود؛ اما آن‌چه باقی مانده، تجربه‌ای است که بیش از هر چیز، از فرصت‌های از دست‌رفته سخن می‌گوید و شاید یک‌بار تماشای آن کافی باشد.

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00