مجله میدان آزادی: امروز سالروز درگذشت یکی از چهرههای کلیدی ادبیات کودک در ایران است. عباس یمینیشریف، شاعر کودکان، نویسنده و آموزگار ایرانی در 28 آذر سال 1368 از صحنهی ادبیات کودک، و جهان خاکی، رخت بربست اما یاد او و اشعارش همچنان در حافظه ما زنده و بر زبانمان جاری است . به همین مناسبت، فهرستی از بهترین اشعار کودکانهی این شاعر گرانقدر با مقدمه و گردآوری خانم سارا حسینی - دانشآموخته ادبیات کودک و نوجوان- در ادامه بخوانید:
عباس یمینی شریف از بنیانگذاران شورای کتاب کودک، از فعالان عرصهی تعلیم و تربیت نوین کودکان و از پیشگامان شعر کودک در دههی بیست تا پنجاه شمسی است. بیمناسبت نیست اگر او را بهخاطر پنجاه سال تلاش پیوستهاش در حوزهی تعلیم و تربیت کودکان و ادبیات کودک، یکی از معماران نهاد کودکی در ایران معاصر بدانیم.
یمینی شریف در سال ۱۲۵۸ شمسی در محلهی پامنار تهران چشم به جهان گشود. او این توفیق را داشت که کودکی خود را در طبیعت باصفای روستای دربند بگذراند و اینگونه کولهبار تجربههای رنگین کودکیاش را پرتر کند. یمینی شریف از همان دوران، مخاطب جدی شعر بود و از دورهی نوجوانی، شعر گفتن را آغاز کرد. بعدها بهواسطهی تحصیل در دانشرای عالی و مصاحبت با استادان بنام ادبیات فارسی و تعلیم و تربیت و همچنین مصاحبت با شاعران زبردست، شاعری برای کودکان را جدیتر گرفت و شعرهای خود را در مطبوعات روزگار خویش منتشر کرد. رفتهرفته، شعرهای او به کتابهای درسی دبستان هم راه یافت و نام او را در حافظهی دانشآموزان ایرانی ثبت کرد. یکی از مهمترین شعرهای حافظهی جمعی ما ایرانیها شعر «من یار مهربانم» است که سرودهی دوست خوب بچهها، عباس یمینی شریف است. نام آثار منظوم او بدین ترتیب است:
- چهار مجموعه شعر به نامهای آواز فرشتگان (۱۳۲۵)، آوای نوگلان (۱۳۵۵)، گلهای گویا (۱۳۵۰) و باغ نغمهها (۱۳۵۰)
- سه حکایت منظوم به نامهای قصههای شیرین (۱۳۲۶)، گربههای شیپورزن (۱۳۲۸)، فری به آسمان میرود (۱۳۲۴)
- یک شعر بلند به نام آه ایران عزیز (۱۳۵۳)
«آواز فرشتگان» و «گربه شیپورزن» اثر عباس یمینیشریف
قبل از عباس یمینی شریف، چهرههایی مانند پروین اعتصامی، محمدتقی بهار، مهدیقلی خان هدایت و نیما یوشیج اشعاری برای کودکان سروده بودند؛ اما ایشان در اصل، شاعر مخاطبان بزرگسال محسوب میشدند. در روزگاری که نوشتن و سرودن برای کودکان جایگاهی نداشت، عباس یمینی شریف کوشش بیوقفهای برای خلق ادبیات مناسب کودکان و نوجوانان کرد و جزو اولین کسانی بود که خود را بهعنوان شاعر و نویسندهی کودک به جامعهی ادبی شناساند. او دربارهی خود چنین سروده:
من نغمهسرای کودکانم
شاد است ز مهرشان روانم
عباس یمینی شریفم
گیرید ز کودکان نشانم
زبان شعری او، ساده و روان است. ایران، طبیعت و کودک از موضوعات اصلی اشعار او هستند. او به کودکان، تعلق خاطری ویژه دارد و خود را مسئول رشد و بالندگی آنها میداند؛ شاید به همین دلیل است که در اشعار او رویکرد تربیتی و آموزشی، بر جنبههای زیباییشناسانهی شعری، غلبه دارد. مسائلی که یمینی شریف از طریق رسانهی شعر بهدنبال ترویج آنها بین کودکان بوده است، عبارتاند از: مسائل بهداشتی، آداب اجتماعی، اهمیت خانه و خانواده، وطندوستی و... . یمینی شریف، خاستگاهی روستایی دارد و از شهر و مظاهر توسعهی شهری رمنده است؛ به همین دلیل روستا و زندگی روستایی در آثارش جایگاهی ویژه دارد.
هرچند اشعار یمینی شریف، تخیلی قوی و سرشت پیچیدهی شعری ندارد، از ایرادهای زبانی و وزنی خالی نیست و در بخشهایی با غلبهی نگاه تعلیمی، ماهیت شاعرانهی اشعارش تحت تأثیر قرار گرفته، اما قضاوت در باب اشعار او، با معیارهای زیباییشناسانهی امروزی منصفانه نیست. او در روزگار نوزادیِ شعر کودک و نوجوان و فقر منابع خواندنی مناسب برای کودکان، توانست خالق آثار تأثیرگذاری باشد که هم مخاطبان کودک دوستش داشتند، هم راه را برای شاعران آینده باز میکرد.
در ادامه، ده قطعه شعر از اشعار او برای مخاطبان گرامی، گلچین شده است.
افتادم زمین
از بالا پایین
افتادم زمین
شد صورتم
خونین و مالین
خندیدم فقط
همین و همین
گفت مادرم
بچهی شیرین
گريه نکردي
به به آفرين
شب عید
شد شب عید
سال جدید
جوانه زد
درخت بید
حالا باید
دوید دوید
بالا پرید
پایین پرید
خانه تکاند
جارو کشید
گردگیری کرد
اتاق را چید
شیرینی و
آجیل خرید
رخت پاک و
تمیز پوشید
رفت این را دید
رفت آن را دید
گفت و شنید
تبریک عید
خروس جنگی
من که به این قشنگیام
با پر و بال رنگیام
یکه خروس جنگیام
قوقولی قوقو
ببین ببین تاج سرم
ببین ببین بال و پرم
این قد و بالا و برم
قوقولی قوقو
منم خروس خوشصدا
همیشه بانگ من به پا
ببین مرا ببین مرا
قوقولی قوقو
دهم همیشه آب و دان
به مرغ و جوجهها نشان
منم خروس مهربان
قوقولی قوقو
(آوای نوگلان، چاپ ۱۳۴۵)
ما کار میکنیم
ما بچهها آهنگریم
چکشزنِ باهنریم
چه پسریم چه دختریم
کار که داریم خوشحالتریم
***
ما کوچولوها مسگریم
از مسگرها پرکارتریم
چه پسریم چه دختریم
کار که داریم خوشحالتریم
***
ما بچهها قایقرانیم
پاروزنی خوب میدانیم
چه پسریم چه دختریم
کار که داریم خوشحالتریم
***
ما کوچولوها نجاریم
با ارّه تیشه کار داریم
چه پسریم چه دختریم
کار که داریم خوشحالتریم
***
ما کوچولوها نانواییم
پرکارتر از نانواهاییم
چه پسریم چه دختریم
کار که داریم خوشحالتریم
***
ما کوچولوها پرکاریم
با هر چیزی ما کار داریم
چه دختریم چه پسریم
کار که داریم خوشحالتریم
(آوای نوگلان چاپ ۱۳۴۵)
فرزندان ایران
ما گلهای خندانیم
فرزندان ایرانیم
ایران پاک خود را
مانند جان میدانیم
***
ما باید دانا باشیم
هشیار و بینا باشیم
از بَهرِ حفظ ایران
باید توانا باشیم
***
آباد باشی ای ایران
آزاد باشی ای ایران
از ما فرزندان خود
دلشاد باشی ای ایران
(آواز فرشتگان چاپ ۱۳۲۵)
نسیم اسفند
نسیم اسفند به کوه و صحرا
پیام شادیست برای دلها
دهد به دلها امیدواری
به جنبش آیند تمام دنیا
***
زِ باغها برف از آن پریده
زِ دشت سرما از آن رمیده
رسیده نزدیک، بهارِ جانبخش
چه خوش زمانی فرارسیده
***
زِ خواب نرگس، گشوده چشمان
بنفشه در باغ، نشسته شادان
شکوفه بر شاخ، سفید و رنگین
چو گوشواره شده نمایان
***
نسیم بر دشت وزد به سبزه
بنا کند دشت به ناز و غمزه
وزد چو بر آب به جوی و برکه
بر آب افتد شکنج و لرزه
***
وزد به هر باغ چو بر درختان
سرود خوانند به شور و شادان
نسیم اسفند به هر وزیدن
بهار آرد، بَرَد زمستان
(باغ نغمهها چاپ ۱۳۵۲)
در نور ماه
شب آرام در دامن نور ماه
همه سایهروشن، سفید و سیاه
همه عالم افتاده از پا خموش
همه بیخبر رفته در خوابِ نوش
جز آوای آن مرغ شبزندهدار
نمیآید آوایی از روزگار
فرورفته در خواب شیرین جهان
بهجز دیدهی مادری مهربان
چراغی به نزدیکش افروخته
بر او چشم زیبای خود دوخته
گرفته به بر کودکی شیرخوار
بر او میکند شیرهی جان نثار
فشارد گه او را در آغوش خویش
کند گاهش آرام با کیشکیش
ز پا بوسه آرد بر او تا به سر
زند نرمک او را به پشت و کمر
نه در دل شکایت که بیدار ماند
نه او را حکایت که غمخوار ماند
چو مهرش همه دور از آلایش است
بر او زحمت طفل، آسایش است
بلی، دل چو روشن به مهر خداست
بر او راحت و خوش همه دردهاست
(باغ نغمهها چاپ ۱۳۵۲)
من یار مهربانم
من یارِ مهربانم
دانا و خوشبیانم
گویم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم
پندت دهم فراوان
من یارِ پنددانم
من دوستی هنرمند
با سود و بیزیانم
از من مباش غافل
من یارِ مهربانم
(آواز فرشتگان چاپ ۱۳۲۵)
صبح دِه
رمهها روی به صحرا کردند
توی ده همهمه برپا کردند
از زمین خوردن دست و پاها
گرد برپا شده بر روی هوا
میرود بره شتابان پی میش
شیر میخواهد از مادر خویش
سر بهدنبال بزی بزغاله
شیرِ مادر طلبد با ناله
چوب در دست گرفته چوپان
رمه میراند با جنبشِ آن
رمه از پیش رود، او از پی
میکند هوهوهو، هیهیهی
اهلِ ده نیز پیِ کوشش و کار
همه رفتند به شوقِ بسیار
ده و آرامشِ ده ماند به جا
جنبش افتاد به کوه و صحرا
در ده، آرامش و کارِ شادیست
در ده، آسودگی و آزادیست
کار و آزادی و شادی هرجاست
جای خوشزیستنِ انسانهاست
(گلهای گویا چاپ ۱۳۵۰)
قطره و دریا
پدید آید ز قطرهقطره باران
زِ کوچککوچکِ شنهای داندان
چه اقیانوسهای بیکرانه
چه کوه و دشتها بیحدّ و پایان
***
زِ خوبی، اندکاندک مهربانی
زِ خوشرویی، زِ کمکم خوشزبانی
جهان گردد سراسر چون بهشتی
پر از مهر و وفا و شادمانی
***
چه ارزد از زمان گر باشد آنی؟
چه باشد قدر آنی در زمانی؟
ولی چون آن بر آن افزاید، آنگاه
پدید آید زمانِ جاودانی
(باغ نغمهها چاپ ۱۳۵۲)
منابع:
نیمقرن در باغ شعر کودکان (گزینهای از اشعار عباس یمینی شریف)، عباس یمینی شریف، انتشارات روش نو: ۱۳۶۸
بزرگداشتنامهی عباس یمینی شریف، فصلنامهی داخلی شورای کتاب کودک، سال چهل و پنجم، شمارهی اول، بهار ۱۳۸۶