چهارشنبه 30 فروردین 1402 / خواندن: 7 دقیقه
ماجراهای بازيگر آمريكايی تعزيه

یادداشت: سيمای هوارد بسكرويل در ادبيات و هنر ايران و ماجرای شعر سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی

داستان هوارد بسکرویل را خیلی‌ها شنیده‌اند. دست کم در سه دهه گذشته مطالب زیادی پیرامون او نوشته شده است. «هوارد کانکلین باسکرویل» (Howard Conklin Baskerville) متولد ایالت نبراسکا و شهر پلیت شمالی در امریکا بود که در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای تدریس درس تاریخ عمومی در مدرسه آمریکایی مموریال تبریز که توسط کشیش‌های پروتستان اداره می‌شد، به ایران آمد.

4.75
یادداشت: سيمای هوارد بسكرويل در ادبيات و هنر ايران و ماجرای شعر سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی

مجله میدان آزادی: سی‌ام فروردین ماه، سالروز کشته‌شدن «هوارد باسکرویل» است. به همین مناسبت دکتر «محسن رضوانی» یادداشتی را درباره‌ی آثار هنری پیرامون او و حواشی آن‌ها نگاشته‌است. این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

احتمالاً هیچ ایرانی‌ای نیست که تصنیف جاودانه‌ی «از خون جوانان وطن» اثر طبع نازک عارف قزوینی را نشنیده باشد. همان که با نام «راز دل» یا «هنگام می‌» در شش بند و همزمان با دوره دوم مجلس شورای ملی ایران منتشر شد و بار‌ها توسط خواننده‌های مختلف به اجرا درآمد و در همه‌ی این یکصدسال گذشته، زمزمه‌ی مردم این سرزمین بود. او این تصنیف را برای جوانان ایرانی‌ای سرود که در انقلاب مشروطه به شهادت رسیدند.

اما شاید کمتر کسی بداند که عارف، شعری هم برای یک شهید غیر ایرانی جریان مشروطه سروده است. یک شهید اهل نبراسکای امریکا. شعری که بعد‌ها زینت بخش مزار او شد:

ای محترم مدافعِ حریّتِ عباد
وی قائدِ شجاع و هوادار عدل و داد
کردی پی سعادتِ ایران فدای جان
پاینده باد نام تو، روحت همیشه شاد

عارف این شعر را در مراسم یادبود و بر سر مزار «هوارد بسکرویل» سرود؛ در بهار ۱۳۰۲.

داستان هوارد بسکرویل را خیلی‌ها شنیده‌اند. دست کم در سه دهه‌ی گذشته مطالب زیادی پیرامون او نوشته شده است. «هوارد کانکلین باسکرویل» (Howard Conklin Baskerville) متولد ایالت نبراسکا و شهر پلیت شمالی در امریکا بود که در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای تدریس درس تاریخ عمومی در مدرسه آمریکایی مموریال تبریز که توسط کشیش‌های پروتستان اداره می‌شد، به ایران آمد. خیلی زود در دل همکاران و دانش‌آموزان مدرسه جا باز کرد و با آن‌ها صمیمی شد. از جمله، با دبیر عربی مدرسه- سیدحسن شریف‌زاده طباطبایی- انس و الفت ویژه‌ای پیدا کرد. همین انس و الفت ویژه باعث شد بعد از ترور شریف‌زاده، هوارد دچار آسیب روحی شدیدی شود و از آنجا که شریف‌زاده از مبارزان مشروطه خواه بود، مرگ او روحیه مبارزه و نبرد علیه استبداد را در جان هوارد برافروخت. این معلم جوان با جمعی از دانش‌آموزانش گروهی تحت عنوان «فوج نجات» تشکیل داد و علی رغم مخالفت‌های کنسول امریکا و مسئولان مدرسه، در روز‌های سخت محاصره تبریز و جنگ یازده ماهه دولت استبداد، مبارزه را آغاز کرد. هوارد با فنون نظامی بیگانه نبود، بوکس را حرفه‌ای تمرین می‌کرد و اساساً طبق نقلی، او بود که بوکس را وارد ایران کرد. با این حال اما، چیزی که او از فنون نظامی بلد بود، به درد جنگ‌های چریکی و محله‌ای در تبریز نمی‌خورد.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/157078313.jpg?ver=fIGep59U4UUQmDzfhujk3w%3d%3d

فوج نجات

سرانجام در روز سی‌ام فروردین ۱۲۸۸، هوارد بسکرویل بیست و پنج ساله، با اصابت گلوله به سینه‌اش و در آغوش یکی از شاگردانش به نام محمد رضا‌زاده، در کشتزار‌های منطقه قراچه ملک به شهادت می‌رسد و بعد از تشییع باشکوهی، پیکرش پیچیده در پرچم ایران در گورستان آشوریان تبریز به خاک سپرده می‌شود.

از بازتاب‌های شهادت او در ادبیات فارسی، غیر از شعر عارف، یکی نیز منظومه‌ای ست که دو بیت آن بسیار معروف است:

سیصد گل سرخ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟
ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم

سیصد گل سرخ اشاره به تعداد اعضای فوج نجات دارد و مقصود از گل نصرانی هوارد بسکرویل است. در مورد سراینده این شعر اظهارات متنوعی مطرح شده. در بسیاری اظهارنظر‌ها، این شعر را به سروش اصفهانی نسبت می‌دهند. اما با کمی تحقیق می‌توان دریافت که سروش در ۱۲۴۷ شمسی از دنیا رفته است و این تاریخ حتی پیش از تولد هوارد بسکرویل است.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/157078273.jpg?ver=_BXuuCt9wMTyzczAm4kI3w%3d%3d

هوارد باسکرویل

در حوزه ادبیات، علاوه بر این اشعار، داستان بلندی نیز در سال ۱۳۳۶ و به قلم علی کمالوند بروجردی منتشر شد که البته نسخه‌های معدودی از آن در چند کتابخانه - از جمله کتابخانه آستان قدس و کتابخانه ملی و دانشگاه تهران- موجود است.

از دیگر جلوه‌های سیمای هوارد بسکرویل در هنر ایران، قطعه فرشی است که زنان تبریز به سفارش شیخ محمد خیابانی برای هدیه به خانواده او بافتند. فرشی با زمینه‌ی لاکی که تصویر هوارد در پهنه‌ای شتری رنگ در مرکز نقش قرار دارد و در حاشیه آن جمله‌ای به نستعلیق به چشم می‌خورد که آن را به جهت قدردانی از بسکرویل به مادرش تقدیم کرده‌اند. قالیچه‌ای که البته هیچگاه به امریکا و به دست مادر هوارد نرسید.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/157078271.jpg?ver=m9E3NzfqXxUPKawCmp1z7A%3d%3d

قطعه فرش برای یادبود هوارد بسکرویل

در عرصه هنر‌های تجسمی نیز می‌توان به نقاشی پرتره او اشاره کرد که در سال ۱۳۳۰ خلق شده و هم اکنون در موزه مشروطه تبریز نگه داری می‌شود. این تابلو با تکنیک رنگ روغن، شمایل سه رخ هوارد جوان را با زمینه‌ای نیلی به تصویر کشیده است که البته خالق آن را نیافتیم.

همچنین سردیس برنجی هوارد بسکرویل نیز در سال ۱۳۸۲ توسط رئیس جمهور وقت رونمایی شد و در موزه مشروطه تبریز قرار گرفت.

در عرصه هنر هفتم، مسعود جعفری جوزانی در سال ۱۳۷۳ فیلمنامه‌ای براساس سرگذشت هوارد بسکرویل نوشت و حقوق آن را در همان سال به حوزه هنری فروخت. جوزانی در سال ۱۳۷۶ پیشنهادی از یک تهیه‌کننده امریکایی برای ساخت فیلمنامه‌اش دریافت کرد و از این رو فیلمنامه خود را به دو برابر قیمتی که فروخته بود از حوزه هنری خرید و به وسیله نشر ابتکار به چاپ رساند. همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت و حتی جوزانی با مذاکره با برد پیت- بازیگر معروف هالیوود- قول بازی در نقش اصلی را از او گرفت. تا اینکه تهیه‌کننده آمریکایی اعلام کرد تنها با چند شرط حاضر به سرمایه‌گذاری در این فیلم است. از جمله اینکه برای بالا بردن کیفیت محصول نهایی، شستشوی نگاتیو‌ها و تدوین فیلم در استودیویی در هالیوود انجام شود.

جوزانی این شرایط را برای معاونت سینمایی مطرح کرد و جلسه‌ای مشترک نیز با حضور وزیر ارشاد وقت برگزار شد. وزیر اما با خروج نگاتیو و تدوین فیلم در خارج از کشور مخالفت کرد و عملاً پروژه لغو شد.

چندی بعد، یک کمپانی کانادایی نیز برای تولید این فیلم اعلام آمادگی کرد که آن هم به سرانجام نرسید.

با این حال حق مؤلف این فیلمنامه در آمریکا و کانادا به نام جوزانی به ثبت رسید. در سال ۱۳۸۳ یک کارگردان ایرانی‌تبار کانادایی در مصاحبه با صدای امریکا اعلام کرد که قصد ساختن فیلم هوارد بسکرویل را در ترکیه دارد که البته با واکنش تند جوزانی مواجه شد. جوزانی مدعی بود که یک سرقت هنری اتفاق افتاده و این مسأله را پیگیری حقوقی خواهد کرد.

در خرداد ۱۳۹۵ دبیر وقت مجمع تشخیص، در یک برنامه گفتگومحور تلویزیونی ضمن اظهارنظری در مورد پروژه نفوذ، از كشف توطئه ساخت فیلمی با عنوان “شهید آمریکایی” خبرداد که قرار بوده به جهت تطهیر چهره آمریكا، در دوره نفوذ نرم یعنی سال‌های اخیر در ایران ساخته شود. به هر حال تا امروز هنوز اتفاقی برای این پروژه سینمایی نیفتاده و خبری از ساخت فیلم هوارد بسکرویل شنیده نمی‌شود. کارنامه جعفری جوزانی خصوصاً در سریال در چشم باد و رویکرد غرب ستیزانه‌اش در آن مجموعه و همچنین در شیرسنگی، نشان داده است که او از پس ساخت آثاری با موضوعات تاریخی سده اخیر به خوبی برمی آید.

آنچه گذشت گزارشی اجمالی از سیمای هوارد بسکرویل در آینه هنر ایرانی بود. خوب است به نقش آفرینی او در هنر ایران نیز اشاره شود.

شاید تا به حال در نمایش‌های روز هفتم تعزیه، با نقش ایلچی فرنگی مسیحی دربار یزید، مواجه شده‌اید. همان سفیری که باید در بارگاه یزید حاضر باشد تا شفاعت اسرای اهل بیت را بکند و چون تمنا‌ها و خواهش‌های وی اجابت نمی‌شود خود اسلام می‌آورد و مانند آنان به شهادت می‌رسد. ناظم البکاء‌های تعزیه همواره سعی می‌کنند بازیگری را برای این نقش انتخاب کنند که بیشترین شباهت را با فرنگی‌ها داشته باشد. آن‌ها نسبت به زی و لباس این پرسوناژ هم وسواس ویژه‌ای دارند. مثلاً در عهد قاجار، اولین سفیر اروپایی که به دربار ایران آمده گویا با خود یک دوربین لوله‌ای داشته است؛ بدین جهت برای حقیقی نشان دادن نمایش لازم می‌دانند که ایلچی همیشه درحالی‌که چنین دوربینی را زیر بغل دارد بر صحنه ظاهر شود. القصه اینکه همواره برای تدارک این نقش هم باید دنبال چهره مناسب پرسوناژ باشند و هم لباس‌های فرنگی تهیه کنند. اقامت هوارد بسکرویل در تبریز، بهترین موقعیت برای ناظم بکاء‌های تعزیه بود تا از او برای بازی در این نقش استفاده کنند. هوارد که هم پدرش و هم چهار برادرش در امریکا کشیش بودند و زمینه مذهبی لازم را داشت با کمال میل پذیرفت. به این ترتیب، معلم جوان امریکایی مدرسه مموریال تبریز، در چندین مجلس تعزیه ایرانی، بار‌ها شفاعت کرد، بار‌ها اسلام آورد و بار‌ها شهید شد.

 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
احتمالاً هیچ ایرانی‌ای نیست که تصنیف جاودانه‌ی «از خون جوانان وطن» اثر طبع نازک عارف قزوینی را نشنیده باشد. همان که با نام «راز دل» یا «هنگام می‌» در شش بند و همزمان با دوره دوم مجلس شورای ملی ایران منتشر شد و بار‌ها توسط خواننده‌های مختلف به اجرا درآمد و در همه‌ی این یکصدسال گذشته، زمزمه‌ی مردم این سرزمین بود. او این تصنیف را برای جوانان ایرانی‌ای سرود که در انقلاب مشروطه به شهادت رسیدند.

اما شاید کمتر کسی بداند که عارف، شعری هم برای یک شهید غیر ایرانی جریان مشروطه سروده است. یک شهید اهل نبراسکای امریکا.

از دیگر جلوه‌های سیمای هوارد بسکرویل در هنر ایران، قطعه فرشی است که زنان تبریز به سفارش شیخ محمد خیابانی برای هدیه به خانواده او بافتند. فرشی با زمینه‌ی لاکی که تصویر هوارد در پهنه‌ای شتری رنگ در مرکز نقش قرار دارد و در حاشیه آن جمله‌ای به نستعلیق به چشم می‌خورد که آن را به جهت قدردانی از بسکرویل به مادرش تقدیم کرده‌اند. قالیچه‌ای که البته هیچگاه به امریکا و به دست مادر هوارد نرسید.

مطالب مرتبط