مجله میدان آزادی: امروز بنا به بعضی از نقلها روز درگذشت غیاثالدین ابوالفتح خَیّام نیشابوری (۴۴۰ – ۵۱۷ هجری قمری) شاعر و دانشمند سرشناس ایرانی است. به همین بهانه یادداشتی بخوانید از خانم خانم «زهرا براتی» کارشناس زبان و ادبیات فارسی درباره شهرت، تاثیرگذاری و الهامبخشی خیام در فرهنگ و ذهنیت ایرانی:
حکیم خیام نیشابوری از منجمان، فیلسوفان، ریاضیدانان و شاعران بزرگ پارسی است. سال دقیق تولد خیام مشخص نیست و طبق نظر پژوهشگران، وفات او در دهههای نخست قرن ششم اتفاق افتاده است. این شخصیت بزرگ در زمان حیات خویش به شعر و شاعری شهرت نداشته و اشعار به جا مانده از او دههها بعد از وفاتش جمع آوری شده است. نمیشود به طور قطع گفت که خیام خود نمیخواست به عنوان شاعر شناخته شود اما به نظر میرسد تا زمانی که زنده بوده، تلاشی برای به شهرت رسیدنِ منِ شاعرش نداشته است. از خیام رسالههای علمی بسیاری در ریاضیات و فلسفه و نجوم بهجا مانده و نقش او در محاسبات گاهشمار ایرانی و حل معادلات درجه سوم از جمله برجستهترین کارهایی است که در زمان حیات خود انجام داده است.
با یک جستوجوی ساده و تورق یک کتاب تاریخ ادبیات میشود فهرستی از کتابهای علمی و خدمات خیام را مشاهده کرد. اما آیا ایرانیِ امروز با شنیدن نام او به یاد این کتابها و رسائل میافتد؟ آیا نام خیام امروزه در ایران و جهان به عنوان ریاضیدان و منجم مطرح است؟ نمیشود از این وجه علمی خیام چشم پوشید اما چرا نام او به عنوان شاعر به چنین آوازهی بلندی رسیده است و در ایران و جهان با رباعیاتش شناخته میشود؟
میتوانیم از زوایای مختلفی به این سوالات نگاه کنیم و به دنبال پاسخ آنها باشیم. برای شروع بهتر است مروری بر اشعار بهجا مانده از این دانشمند شاعر و پژوهشهای به عمل آمده دربارهی او داشته باشیم.
همانطور که گفتیم اشعار این شاعر در زمان حیاتش جمعآوری نشده بود و نسخهی معتبری به ما نرسیده است. در متون فارسی میتوان حدود ۱۶۰۰ رباعی منسوب به خیام را پیدا کرد. حالا سوالات دیگری مطرح میشود؛ از این حجم عظیم از ریاعیات چه تعداد واقعا سرودهی خیام نیشابوری است و چطور میتوان این اشعار اصیل را پیدا کرد؟ بله درست حدس زدید! خیامپژوهی از آن کارهای سخت ادبیات است اما لازم نیست در این یادداشت وارد این مباحث شویم.
در ۱۲۰ سال گذشته پژوهشهای فراوانی دربارهی خیام انجام شده و یکی از آخرین و کاملترین پژوهشها دربارهی او، کتابی با عنوان «رباعیات خیام و خیامانههای پارسی» نوشته سیدعلی میرافضلی است؛ در این کتاب حدود ۱۵۰ رباعی از خیام آمده که از این تعداد تنها حدود ۲۰ رباعی به عنوان رباعیات اصیل انتخاب شده است.
یکی از ویژگیهای این کتاب معرفی و ارزیابی منابع کهن رباعیات و همچنین توضیحات دقیقی پیرامون معیارهای سنجش این اشعار است.
با این توضیحات دو سوال دیگر نیز مطرح میشود؛ اول اینکه طبق نظر محققان اگر تنها همین بیست رباعی را اصیل بدانیم، چطور یک شاعر تنها با سردون این تعداد شعر به چنین شهرتی رسیده است؟ و دوم اینکه دلیل این همه رباعیهای خیامانهی سرگردان در ادبیات فارسی چیست؟
جواب تمام سوالاتی که تا به اینجا مطرح شد، سوالات خیام است! بله سوالات! سوالاتی که حیرت انسان را نسبت به خلقت و زندگی و مرگ نشان میدهد؛ همان حیرتی که خیام آن را به زبان شعر گفته است. آنچه خیام سروده، روح خفتهی انسانی را، بیدار کرده که سالها این سوالات را در گوشهی ذهن خود داشته و جرأت به زبان آوردن آن را نداشته است و خیام آن را به زبان آورده اما نه در روشنی روز؛ منِ شاعر خیام به این سادگیها رخ نشان نمیداده و خطر نمیکرده است. خیام هم مانند هر انسان متفکر و اندیشمندی تناقضاتی در جهان احساس کرده و در اسرار خلقت متحیر بوده است اما به خاطر جایگاه اجتماعی و شخصیت علمیاش آنها را به زبان نیاورده و تنها در گوشه و کناری نوشته است.
این اشعار پراکنده، سالها بعد از مرگش در کتابها و دیوانهای دیگری به نام او نقل شدهاند و کمکم صدای اشعار خیام به گوش ایرانیان میرسد و این رباعیها شهرت پیدا میکنند؛ اشعاری که اگر عارف و زاهد آن دوره، عمق کلام آنها را میفهمید به کامش خوش نمیآمد؛ همین فضای بسته سبب میشود که اگر کسی مانند خیام لب بگشاید و شعری بگوید آن را به پای خیام بگذارد تا از متعصبان و خشکاندیشان در امان بماند.
رفته رفته، تعداد این اشعار منسوب آن قدر زیاد میشود که هر رباعی فارسی که رنگ و بوی فلسفه داشته است را به خیام نسبت میدهند.
موج عظیم خیامانهها نسل به نسل پیش میآید و انسان ایرانی را به فکر فرو میبرد. انسانی که شاهد اتفاقات بسیاری است. انسانی که سختیها و تلخیهای زیادی را به خود دیده و جنگها و قحطیهای زیادی را پشت سر گذاشته است. عطاملک جوینی، حملهی مغول و کشتار بیسابقهی آنها را روایت میکند و این رباعی از خیام را بر حسبحال بر زبان میراند:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازینی، از سر دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست؟
این سوال را بعد از عطاملک چند نفر از خود پرسیدهاند؟ چند جنگ و کشتار دیگر بعد از آن اتفاق افتاده است؟ چند انسان دیگر این رباعی را بر حسبحال خود بر زبان راندهاند؟ بعد از خیام، بعد از نقل اشعار او و زبان به زبان چرخیدنش چندین انسان حیران و سرگردان این سوال را از خود پرسیدهاند که «کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟»
خیام از کار این جهان در حیرت است. خیام به کار این جهان، به سرنوشت، به اسراری که نمیداند معترض است. خیام همان روح سرخوش ایرانی است که بعد از تمام این سوالات، بعد از تمام این سرگردانیها وقتی به جوابی نمیرسد به گوشهی خلوت خود باز میگردد تا حال را دریابد. خیام از اغتنام میگوید، از فرصت اندکی که دارد و باید آن را به خوشی بگذراند:
بردار پیاله و سبویْ ای دلجوی
فارغ بنشین تو بر لبِ سبزه و جوی
بس شخصِ عزیز را که چرخِ بدخوی
صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی
جانمایهی اشعار این شاعر دانشمند در این سه کلمه است: حیرت، اعتراض و اغتنام. همین سه کلمه است که بعد از قرنها بر دل انسان امروزی مینشیند. خیام این حرفها را خلاصه و استوار گفته و در خیامانههای فارسی به هر نحوی که آمده در دنیای امروز از آن استقبال شده است. انسان امروز وقتی صدای خود را، وقتی سوالات خود را از زبان کسی در قرنها پیش میشنود شاید کمتر در این دنیای پر رمز و راز احساس تنهایی کند. انسان مادی گرای امروز وقتی شک و شبههی خیام دربارهی مرگ و زندگی را میشنود، جرأت میکند این سوالات خود را به زبان بیاورد. شعر خیام صدای روح انسانی است که خروش برآورده و در مقابل این جهان، زبان به اعتراض گشوده است. نگاه او به زندگی و خلقت است که سبب شهرت او و اشعارش شده است؛ شاید به همین دلیل است که خیامِ مشهور در ایران و جهان امروز، خیامِ شاعر است.
در کارگهِ کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه، گویا و خموش
از دسته هر کوزه، برآورده خروش
صد کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش*
اما این نگاه از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا میشود شاعر این رباعیها را بستاییم اما توجهی به خیام دانشمند و متفکر زمانهی خود نداشته باشیم؟ شاید نشود اندیشهی اشعار خیام را نتیجهی آن همه درس و بحث و تفکر دانست اما میشود گفت آنچه ما در این زمان از خیام میشنویم و با او هم صدا میشویم، تاثیر همان فعالیتهای علمی او بوده که در تاریکی شب بر زبان او جاری شده است؛ شعرهایی که کمی بعد از او باعث شد، متعصبان زمان او را ملحد و دینستیز بخوانند. شناخت گویندهی این اشعار و نویسندهی آن رسالههای علمی کار دشواری مینماید اما میشود با کنار هم قرار دادن تمام ابعاد شخصیتی او و تمام چیزی که از او به جا مانده است به تصویر کاملتری از این دانشمند و شاعر بلندآوازه دست پیدا کنیم.
در جستن جام جم، جهان پیمودم
روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو راز جام جم بشنودم
آن جام جهاننمای جم، من بودم.
در بعضی منابع دو بیت آخر به این شکل آمده:
از دسته هر کوزه، برآورده خروش
صد کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
منابع
کتاب «رباعیات خیام و خیامانههای پارسی»، سیدعلی میرافضلی.
کتاب «تاریخ ادبیات در ایران»، ذبیح الله صفا، ج۲.
مقالهی «خاطره خیام»، محمدعلی اسلامی ندوشن، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شماره ۸۳.
مقالهی «خیام ریاضیدان، همان خیام شاعر است»، علیرضا ذکاوتی قراگوزلو.
مطالب مرتبط:
1. جشن نمادین نوروز به روایت نوروزنامه خیام
2. ۲۰ رباعی از بهترین شعرهای خیام