مجله میدان آزادی: با پایان تعطیلات نوروزی و در آخرین روزهای ماه رمضان وقت بررسی و داوری کارنامه صداوسیما در این دو بازه زمانی مهم است. در چهلوچهارمین صفحه پرونده «روزی روزگاری تلویزیون» مروری بر عملکرد صداوسیما در نوروز و رمضان 1403 را به قلم حسن صنوبری بخوانید:
یکم: تلخیهای دیروز
با آغاز کار مدیریت جدید صداوسیما افت ویژهای در بسیاری از بخشهای تولیدی این سازمان پدید آمد، مخصوصا بخشهایی که مربوط به مخاطب عمومی و حوزه سرگرمی بود. در این دوره بخشهای خبری و سیاسی صداوسیما قدرت گرفتند و مخصوصا به یک جریان سیاسی خاص مایل شدند، سریالها و کارگردانهای تاثیرگذار حذف شدند و برنامههای نمایشی پرمخاطب مثل «خندوانه»، «عصر جدید» و «دورهمی» و... جای خود را به پارودیهای ضعیف و بیخلاقیت خود دادند، مثل برنامه «سیدخندان» که به میزبانی یک چهره تندروی سیاسی نیز برگزار میشود و مثلا قرار است کار خندوانه را انجام بدهد اما با شعار تحول! و البته با مخاطبی نهایتا بین 5 تا 7 درصد (که برای یک تلنتشو، آنهم تلنتشوی کمدی افتضاح است). و همچنین دیگر شوها و تلنتشوهایی که ضعیف یا قوی همه باید رنگآمیزی آشکار مذهبی یا سیاسی میداشتند.
در این دوره برنامههای جدید حوزه سرگرمی یا بسیار ضعیف شدند یا اگر قوی و مخاطبمند بودند فقط شامل یک نوع خاص از محتوا و در نتیجه جذبکنندهی یک طیف خاص از مخاطبان بودند و کاری به گفتگو با دیگر اقشار جامعه نداشتند. بنابراین با شروع مدیریت جدید صداوسیما ریزش مخاطبان هم به طور جدی آغاز شد و آمارها و پایشها همه خبر از قهر بخش قابل توجهی از مخاطب عمومی با جعبه جادو میدادند. اما آشکارترین خروجی دستفرمان جدید صداوسیما نوروز و رمضان 1402 بود. نوروز و رمضانی که هرکدام سنتی از سریالسازی قدرتمند را در صداوسیما داشتند و مایه اقتدار این رسانه در مقابل انبوه شبکههای فارسیزبانِ آنور آبی بودند. شبکههایی که به اذعان خود مدیران صداوسیما نیز یا خانواده و فرهنگ، یا سیاست و امنیت ایران را هدف گرفته بودند. سال گذشته که هم رمضان بود و هم نوروز، وقتی که طبیعتا باید انرژیِ این دو فصلِ برنامهسازی صداوسیما بنا به سنتها و دستاوردهای پیشینش دوبرابر میشد و صداوسیما در جذب مخاطب جبران مافات میکرد، اتفاقا ضعیفترین و بیطراوتترین نوروز و رمضان صداوسیما در تاریخ خودش شد و اگر نبود حضور یکی دو سریال قابل قبول مثل نوخ 4، نمره عملکرد صداوسیما صفر میشد.
دوم: شیرینیهای امروز
امسال اما ورق برگشته و دلیل و تحلیلش هرچه باشد نتیجه قابل دفاع و ارزشمند است و به نظرم دلسوزان فرهنگ و هنر باید از آن استقبال کنند و صداوسیما را در تحول تازه خود، حمایت و تشویق کنند.
در حالیکه آخرین سریالهای صداوسیما پیش از عید با آثاری مثل «مشاور»، «چرخ گردون» و «مستوران 2» از جنس همان دستپخت سابق بود و مخاطب باید آنها را بهزور تحمل میکرد، با تحویل سال نو، جنس برنامهها و سریالهای تلویزیون هم ناگهان متحول شد. علیرغم شعارهای قبلی صداوسیما مبنی بر سلبریتیزدایی، سلبریتیها و کارگردانهای موفق دوباره به تلویزیون بازگشتند. این البته نفی کامل حضور برنامهها و سریالهای ضعیف با رویکردهای شعاریِ دوره جدید نبود و همچنان مردم باید سریالهایی مثل «رستگاری» (مسعود دهنمکی) و «هفتسر اژدها» (ابوالقاسم طالبی) را نیز تحمل میکردند؛ اما بالاخره «نون خ 5» (سعید آقاخانی)، «زیرخاکی 4» (جلیل سامان) و مهمتر و جذابتر از همه «مهمانی» (ایرج طهماسب) هم آمدند تا عید مردم عید شود.
همچنین باید اشاره کنیم در کنار آثار نمایشی موفق، حضور چهرههای محبوب قدیمی (مثل مهران غفوریان) و برنامهسازان توانمند قدیمی (مثل فواد صفاریانپور) بیش از پیش عیدانه شدن عید 1403 را برای مخاطبان ایرانی تقویت کرد.
سوم: مسیر فردا
اما چه اتفاقی افتاده است؟ آیا این یک ریلگذاری جدید است یا فقط یک زنگ تفریح است؟
بدبینانهترین تحلیل این است که بگوییم جریان سیاسی حاکم بر صداوسیما روشی ناصادقانه و آمریکایی را در پیش گرفته: برای اینکه بتوانیم در سیاست رادیکال باشیم، بهتر است در فرهنگ و هنر لیبرال باشیم. برای اینکه بتوانم در برنامههای سیاسیام با گروههای سیاسی رقیب تصفیه حساب کنم، برای اینکه بتوانم تریبون ملی صداوسیما را تریبون رشد و برکشیدن و سلبریتیسازی از نیروهای تندروی سیاسی خودم بکنم تا راحتتر وارد جریان قدرت شوند، در زمانهای خاصی مثل عید به مردم باج میدهم؛ اما حتی اگر این نیت هم در کار باشد کار خوبی است! اینکه تو در برابر سواستفادهای که میخواهی از سرمایه ملی کنی حاضری به مردم باج بدهی، خیلی بهتر از این است که هم سواستفاده کنی هم باج ندهی!
و خوشبینانهترین تحلیل هم این است که مدیریت جدید صداوسیما پس از دو سال آزمون و خطا و محک توان واقعی تیمهای عملیاتی نزدیک به خود در حوزه سریال و سرگرمی، به یک ذهنیت واقعگرایانه رسیده و قصد دارد در سال سوم فعالیتش ضمن حمایت کمرنگتر از استعدادهای نزدیک به خود، از ظرفیت پیشرفتهی سریالسازی و برنامهسازی ایرانی که طی دههها شکلگرفته -و بخشی از میراث و دستاوردهای این مردم، این سرزمین و این حکومت است- نیز استفاده کند و با سادهانگاری مسائل فرهنگی هنری، قافیهی مخاطب میلیونی را به شبکههای فارسیزبان خارجی نبازد. این که این تحلیل چقدر درست است را گذر زمان به ما نشان خواهد داد و اینکه ببینیم آیا حضور چهرهها و برنامههای محبوب و موفق در تلویزیون صرفا محدود به بازهی عید میماند یا در فصلهای دیگر سال نیز ادامه پیدا میکند.
ما امیدواریم تحلیل خوشبینانه درست باشد و با اصلاح کاستیها و تقویت تجربههای خوب -چه قدیمی چه جدید- تلویزیون ایران برای مردم ایران بماند و مردم ایران هم پای تلویزیونشان.