مجله میدان آزادی: یازدهمین صفحه از پرونده «باغ ایرانی» به یک روایت دیگر از باغهای ایرانی، اینبار در زمان گورکانیان و در افغانستان و از زبان یکی از پادشاهان هند به نام بابرشاه رفتهایم. این روایت را به انتخاب مینو رضایی در ادامه بخوانید:
یکی از مهمترین سلسلههایی که فرهنگ و هنر و ادب ایرانی بر آن اثرگذار بوده، سلسلهی «گورکانیان هند» است. سلسلهای که مؤسس آن «بابرشاه» یا «ظهیرالدّین محمّد بابر» بوده است. بابرشاه از سال 1526 حکومت چهارساله خود را آغاز کرد و یکی از فعالیتهایی که به آن علاقه داشت، آباد کردن باغهای گورکانی بود.

«ظهیرالدّین محمّد بابر»
باغهای گورکانی تا حد زیادی از معماری باغ ایرانی الهام گرفتهاند و مشهورترین باغ گورکانی در دنیا «تاج محل» است. اما یک باغ گورکانی مهم دیگر که از معرفی آن غفلت شده در افغانستان قرار داد: «باغ بابر». بابرشاه در سال 1528 میلادی «باغ وفا» را به سیاق باغ ایرانی در شهر کابل بنا نهاد که حالا به «باغ بابر» معروف است. بعد از گذشت پانصد سال این باغ 11 هکتاری هنوز مهمترین تفرجگاه تاریخی و طبیعی و محل برگزاری رویدادهای فرهنگی کابل است. توصیف «باغ وفا» را از کتاب «بابرنامه» یا «توزک بابری» که به نوعی کتاب خاطرات بابرشاه است انتخاب کردهایم.

«باغ وفای افغاستان»
زبان اصلی کتاب «ترکی جغتایی» بوده است و برای این مطلب از برگردان «نشرات آکادمی علوم افغانستان» استفاده شده است. البته اهمیت باغ در بابرنامه به احداث باغ وفا محدود نمیشود؛ بلکه در سراسر این کتاب، باغها نقش مهمی دارند که در ادامه برخی از آنها را بررسی میکنیم.
حد فاصل میان گرمسیر و سردسیر، کوتل1 بادام چشمه است. در آن طرف کوتل که رو به کابل است برف میبارد و در آن طرفی که رو به «لمغانات» و «قوروق سای» است، برف نمیبارد. به مجرد پایین شدن ازین کوتل، انسان جهان دیگری را مشاهده میکند. درختان، نوعی، سبزهها نوعی، جانوران نوعی و مردم و راه و رسمشان نیز نوعی دیگر.
نینگنهار دارای نه رود بوده، شالی و گندم آن خوب و نارنج و ترنج و انارش هم بسیار و هم خوب است.
در یک بلندی طرف جنوب، مقابل «قلعه آدینهپور» به تاریخ ۹۱۴ چهارباغی آباد کردم بنام «باغ وفا» که مشرف به رود واقع گردیده و این رود در میان قلعه و باغ جاری است. نارنج و ترنج و انار آن بسیار ثمر میدهد. به سالی که «بهارخان» را شکست داده لاهور و دیبالپور را فتح کردم نهال کیله2 را آورده غرس کرده بودم که سبز شده بود. سال پیشتر از آن نیشکر کاشته بودند که خیلی خوب شده بود و از آن به بدخشان و بخارا نیز فرستاده شده بود. در بلندی واقع شده، آبش همیشه جاری و هوایش در زمستانها معتدل است. در میان باغ یک پشته کوچکتر وجود دارد، یک آسیاب آب همیشه از میان باغ و بالای پشته که در میان آنست جاری است. چارچمن میان باغ بالای همین پشته موقعیت دارد. به طرف جنوب غرب باغ، حوض ساخته شده، ده در ده که اطراف آن را درختان نارنج احاطه کرده است. درختان انار نیز دارد. گرداگرد این حوض سه برگهزار3 می باشد. بخش اصلی باغ همین است هنگام زرد شدن نارنجها بسیار زیبا معلوم میشود. باغ خیلی خوبی شده است.

«باغ بابر»
«کوه سفید» در جنوب «نینگنهار»4 واقع شده که واسطهای است میان بَنگِش و نینگنهار، اسبسوار از آن گذشته نمیتواند. نُه رود ازین کوه سرچشمه میگیرد و برفش هرگز کم نمیشود که غالباً از همین جهت آنرا کوه سفید مینامند. در جلگههای پایین هرگز برف نمیبارد. فاصله تا باغ یک چاشتگاه راه است. در دامنه این کوه جاهای خوشهوا وجود دارد. آبش آنقدر سرد است که به یخ هیچ احتیاج نمیافتد.

اهمیت نام صاحب باغ یا وقفکنندهی آن، سرنوشت باغ و نظم باغ از دیگر مواردی است که در «بابرنامه» به چشم میخورد:
در این روستا (استالف) باغی وجود داشت به نام باغ کلان که اولوغ بیک میرزا آن را غصب کرده بود. من بهای آن را به صاحبانش پرداختم و خریدم. در بیرون باغ، چنارهای بزرگ و زیر چنارها جاهای باصفا و سبزهزار وجود دارد. از میان باغ همیشه یک آسیاب آب جاری است. در کنار این جوی، چنارها و درختها روییده است. سابقا این جوی، کج و معوج و بیسیاق بود که به فرمان من آن را با وجه و سیاق درست کردند و جای بسیار خوبی شد.
.png?ver=lsfBlxGuL4j5P_l_aRg-fg%3d%3d)
علاقهمند به اردو زدن در باغ، گردش در باغهای هر منطقه و توجه به هندسه و تغییرات چهارفصل در باغها از دیگر ویژگیهای بابرشاه است. او خزان باغ وفا را اینطور توصیف میکند:
فردایش به باغ وفا آمدیم. هنگام خوبی باغ وفا بود. صحنهایش همه سهبرگهزار، درختان انارش کاملا زرد و خوشرنگ خزان شده است. انارها در درختان کاملاً سرخ شده، درختان نارنج سبز و خرم، نارنجها در درختان بینهایت بود ولی نارنجها طور خاطرخواه زرد نشده بود. انارهایش اگرچه بقدر انارهای خوب ولایات نیست اما خوب است. یکبار که باغ وفا خوب محظوظ شدم همین بار بود. این سه چهار روزی که درین باغ بودیم، همه مردم اردو به افراط انار خوردند. روز دوشنبه از باغ کوچ کردیم. من بقدر یک بهر ایستاده، بعضی نارنجها را تقسیم کردم. به شاهحسن نارنج دو درخت را بخشیدم. به بعضی بیگها، نارنج یک درخت و برای بعضیهایشان به دو نفر، نارنج یک درخت را انعام دادم. چون خیال داشتم در زمستان سیر «لمغان»5 را نمایم امر نمودم تا در اطراف حوض حدود بیست درخت نارنج را بنشانند.
... صبح از آن جا کوچیدیم برای سیر بالا و پایین باریک آب که در کنار قوروقسای است، رفتم. چند درخت سپیدار بسیار خوب خزان شده است. در همان جا فرود آمده آش ییلقران کشیده شد.
.png?ver=8wQ3yOj1qIivHVTI586blQ%3d%3d)
همچنین بابرشاه در یکی از سفرهایش به هرات که آن را به نام باستانی هری میخواند، در یک مدت فشرده به تمام جاذبههای طبیعی و گردشگری یا سِیرگاههای این شهر سرمیزند. او فهرست مکانهای دیدنی هرات را که از آنها بازدید کرده آورده که باغهای مختلف، بخش اعظم این گردشها را شامل میشوند:
بیست روزی که در هری بودم هر روز جاهای نادیده را به سواری اسب سیر میکردم راهنمای من درین گشت و گذارها یوسف علی کوکلتاش بود. در هر سیرگاهی که فرود میآمدیم یوسف علی کوکلتاش یک نوع آش تهیه میکرد.
درین بیست روز شاید غیر از خانقاه سلطان حسین میرزا، سیرگاه مشهور دیگری نادیده باقی نمانده باشد.
گازرگاه و باغچه علی شیربیگ و جواز کاغذ و تخت آستانه و پل کاه و کهدستان و باغ نظرگاه و نعمتآباد و خیابان گازرگاه و حظیره سلطان احمد میرزا و تخت سفر و تخت نوایی و تخت برگر تخت حاجی بیگ و شیخ بهاء الدین عمر و شیخ زین الدین و مزارات و مقابر مولانا عبدالرحمن جامی و نمازگاه مختار و حوض ماهیان و ساق سلمان بیلوری که در اصل ابوالولید بوده است. امام فخر و باغ خیابان و مدارس و مقابر میرزا و مدرسه و مقبره گوهرشاد بیگم و مسجد جامع و باغ زاغان و باغ نو و باغ زبیده و آق سرای که در کنار دروازه عراق از بناهای سلطان ابوسعید میرزاست و پوران و صفه تیر اندازان و چارغالانک و میر واحد و پل مالان و خواجه طاق و باغ سفید و طربخانه و باغ جهانآرا و کوشک و مقوی خانه و سوسنی خانه و دوازده برج و حوض بزرگ طرف شمال جهانآرا و چهار عمارت چهار طرف آن و پنج دروازه قلعه دروازه ملک و دروازه عراق و دروازه فیروزآباد و دروازه خوش و دروازه تیر سیقی و بازار ملک و چارسو و مدرسه شیخ الاسلام و مسجد جامع ملکان و باغ شهر و مدرسه بدیع الزمان میرزا که در کنار جوی انجیل بنا یافته است و خانههای نشیمن علیشیر بیک که آنرا «انسیه» میگويند مقبره و مسجد جامع او که قدسیه نامیده میشود، مدرسه و خانقاهش که «خلاصیه» و «اخلاصیهاش» میخوانند حمام و دارالشفای او که «صفائیه» و «شفائيه» نام دارد همه را در فرصتی اندک تماشا کردم.
جالب اینکه بیشتر باغهایی که بابرشاه گورکانی از آن نام میبرد مانند باغ مقبرهی گوهرشاد بیگم یا باغ سفید یا باغ جهانآرا، حاصل دورهی تیموریان است و گورکانیان نوادگان تیموریان هستند؛ تیمور گورکانی.
1. گردنه کوه
2. موز
3. احتمالا منظور انبوه درختان نارنج سهبرگه است.
4. سفیدکوه به «سپین غر» معروف است و در بخشی از آن در ننگرهار افغانستان قرار دارد.
5. شهری در افغانستان