ﺳﻪشنبه 13 دی 1401 / خواندن: 7 دقیقه
پرونده از شیشه رنگی کلیسا | صفحه هشتم

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آلفرد یعقوب‌زاده

همکاری آلفرد با آژانس‌های خبری معتبر جهانی زندگی هنری او را وارد مرحله‌ی حرفه‌ای کرد و آلفرد یعقوب‌زاده‌ی باتجربه، آماده‌ی سفر به سراسر جهان شد تا عکس‌های خود را از اتفاقات مختلف آن روزگار ثبت کند. مراسم بومی و سنتی در سراسر جهان، آیین و رسوم کشورهای مختلف و فرهنگ‌ عامه‌ی مردم از سوژه‌های مورد علاقه‌ی او برای عکاسی هستند.

4.67
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آلفرد یعقوب‌زاده

میدان آزادی: هشتمین صفحه‌ی پرونده‌ی  از شیشه رنگی کلیسا اختصاص دارد به یک تک‌نگاری درباره‌ی زندگی و آثار عکاس مشهور ارمنی‌ - آشوری‌تبار، آلفرد یعقوب‌زاده. این یادداشت را آرش صحرانورد نوشته است:

آلفرد یعقوب‌زاده سال 1337 در تهران به دنیا آمد. از پدری ارمنی و مادری آشوری. مشغول تحصیل در رشته‌ی طراحی داخلی بود که یک اتفاق، مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد. جریان انقلاب و سپس جنگ ایران و عراق موجب شد او اولین قدم‌هایش را برای یک عکاس دنیا‌دیده شدن بردارد.

«روزی که تهران را بمباران کردند، ما در دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس در حال صرف ناهار بودیم، که ناگهان چیزی در هوا پرید و ما همگی پریدیم. چند دقیقه بعد که رادیو را گوش دادیم گفته شد که فرودگاه را بمباران کرده‌اند. من خودم را به فرودگاه مهرآباد رساندم و دیدم همه چیز خراب شده و ملت در حال دویدن هستند. دو روز بعد، وقتی خرمشهر سقوط کرده بود، به هر راهی بود با اتوبوس و کامیون به خرمشهر و آبادان رفتم و شروع به عکاسی کردم که شنیدم گفتند آن‌ها که در این مناطق عکاسی می‌کنند خبرنگارند و جاسوس‌اند... شانسی که من داشتم این بود که توانستم راه تماس دکتر چمران را پیدا کنم و او هم به عکاسی خیلی علاقه داشت برای همین به من امکانات بیشتری داد که بتوانم به جبهه بروم. بار اول من برای شش ماه به خانه نرفتم.» یعقوب‌زاده با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، به جبهه رفت و طی سه سال حضورش در آنجا همراه گروه جنگ‌های نامنظمِ شهید چمران توانست صحنه‌های متعددی را از دریچه‌ی دوربین خود ثبت کند. با نگاهی به آثار این عکاس حرفه‌ای می‌توان دریافت که او از نزدیک تمامی وقایع را لمس کرده و توانسته حس واقعی بودن اتفاقات را از پس تصاویر به مخاطب منتقل ‌کند. زمانی که یعقوب‌زاده آثار نخست خود را با نام «جنگ ایران و عراق» و «چهره‌های جنگ» به نمایش گذاشت، تصویری واقعی از سال‌های ۵۹ و ۶۰ در اختیار مخاطبان قرار گرفت که بیانگر سختی‌ روزهای جنگ همراه با شوق مردم برای دفاع از کشور بود.

از آن پس خبرگزاری‌های مختلف داخلی و خارجی خواهان عکس‌های جسورانه‌ی او از جنبه‌های مختلف جنگ ایران و عراق بودند که مهم‌ترین‌شان آسوشیتدپرس بود. کار با آژانس عکس گاما، آژانس عکس سیگما، سیپاپرس و مجله‌ی نیوزویک در لبنان از دیگر فعالیت‌های آلفرد با رسانه‌های مطرح جهان در این دوره از عکاسی‌اش بود.

همکاری آلفرد با آژانس‌های خبری معتبر جهانی زندگی هنری او را وارد مرحله‌ی حرفه‌ای کرد و آلفرد یعقوب‌زاده‌ی باتجربه، آماده‌ی سفر به سراسر جهان شد تا عکس‌های خود را از اتفاقات مختلف آن روزگار ثبت کند. مراسم بومی و سنتی در سراسر جهان، آیین و رسوم کشورهای مختلف و فرهنگ‌ عامه‌ی مردم از سوژه‌های مورد علاقه‌ی او برای عکاسی هستند. آلفرد از جمله عکاسانی است که تلاش می‌کند عکس‌های مستند را در بهترین قالب‌ها و ترکیب‌بندی‌های هنری ارائه کند و همین باعث تمایز عکس‌های او از عکاسان دیگر جهان شده است. نور، ترکیب‌بندی و رنگ بعضاً از خود سوژه برای او مهم‌تر هستند چرا که او دوست دارد عکس‌هایش شبیه به تابلوی نقاشی باشند.

آلفرد یعقوب‌زاده از آیین‌ها، مراسم، درگیری‌ها و حوادث بیست و چهار کشور عکاسی کرده است. از جمله این کشورها می‌توان به سومالی، هند، ترکیه، روسیه، عراق و آمریکا اشاره کرد. هرچند که او علاقه دارد بیشتر از هنر، تئاتر و ورزش عکاسی کند اما حضور در متن حوادث و عکاسی جنگ جزء جدایی‌ناپذیر زندگی هنری اوست. ثبت تصاویر گروگان‌گیری در جنگ لبنان، جنگ افغانستان از سال ۱۹۸۶ تا سقوط طالبان و سیزده سال حضور در م��ان مبارزان فلسطینی و عکاسی علیه اسرائیل شاهدی بر این مدعاست. آلفرد یعقوب‌زاده همچنین مجموعه‌ی «صلح موعود» را با موضوع پوشش اخبار مقاومت فلسطین منتشر کرده است. مجموعه­ای که نویددهنده‌ی‌ صلحی همیشگی در جهان بود.

در اسفند سال ۸۴ با هجوم اسرائیلی‌ها به زندان اریحا، مردان مسلح در منطقه‌ی خان‌یونس شهر غزه در فلسطین آلفرد را همراه دو خبرنگار خارجی دیگر گروگان گرفتند و پس از مدت کوتاهی آزادشان کردند. آلفرد همچنین سه بار اعدام مصنوعی را تجربه کرده است که باعث شده از نظر روحی صدمات جدی ببیند. اما خودش می‌گوید کسانی را که در جنگ به او آسیب زدند و‌ آن‌هایی که او را به گروگان گرفتند برای همیشه بخشیده ‌است.

آلفرد در سال ۱۳۹۴ راهی سوریه و عراق شد تا از حوادث جنگ داخلی این کشورها عکاسی کند. او از مردم ایزدی در منطقه‌ی شنگال در کردستان عراق که قربانی تهاجم داعش بودند و به‌ویژه از زنان ایزدی که توسط نیروهای داعش به اسارت برده ‌شده و هتک حرمت شده بودند، عکاسی کرد. او درباره این زنان در یکی از مصاحبه‌هایش مطرح کرده‌بود: «شجاعت این زنان در میدان جنگ و تلاش برای از سرگرفتن زندگی عادی از سوی آنها، برای من یک منبع انرژی و الهام بود. وقتی داستان زجر، اندوه و همچنین شجاعت این زنان را بیان می‌کنم، حس می‌کنم معنی واقعی شغلم را دوباره بازیافته‌ام؛ با همه اصالتش.» البته آلفرد از کنار موقعیت عکاسی از اسیران داعشی که در اختیار نیروهای کرد بودند عبور نکرد و از آن‌ها نیز عکس گرفت.

آلفرد حاصل سال‌ها زیستنش با دوربین را بارها در معرض دید مخاطبان قرار داده است. مثلاً مجموعه عکس «مسیحیت در جهان» در نمایشگاه‌های مختلفی مانند میلان، بوداپست و بسیاری از شهرهای اروپایی به نمایش گذاشته شد. نمایش این عکس‌ها با کسب جایزه نیز همراه بوده ‌است. جایزه‌ی اول مسابقه‌ی «هنر و نیایش» در تهران و جوایز دیگری در جریان عکاسی از جنگ مردم لبنان نقاط شاخص کارنامه‌ی هنری او هستند. یعقوب‌زاده که سابقه‌ی ورزشی هم دارد و در دو رشته‌ی جودو و بسکتبال فعالیت داشت، سه بار هم در جام جهانی فوتبال به‌عنوان عکاس حضور داشته است .

یعقوب‌زاده سال 1361 از ایران مهاجرت کرد و هم‌اکنون ساکن فرانسه است. با این حال به گفته‌ی اطرافیانش همیشه از ایران به‌عنوان وطنی دوست‌داشتنی و قابل‌احترام یاد می­‌کند.

پرتره‌ی شهید «حسن جنگجو»، یکی از مهم‌ترین عکس‌های جنگ ایران و عراق که در ذهن مردم ماندگار شده، حاصل هنر آلفرد یعقوب‌زاده است. شهیدی که پیکرش بعد از سی و چند سال شناسایی شد و به کشور بازگشت. خود یعقوب‌‌زاده درباره‌ی این عکس می‌گوید: «هویزه بود. تمام نیروهای شهید مصطفی چمران، در جنوب اهواز بودند. وقتی نیروهای عراقی شروع به انداختن خمپاره می‌کردند، همه باید روی زمین دراز می‌کشیدیم. این عکس از اولین بارهایی است که خطر را مقابل چشمانم می‌‌دیدم. به خودم می‌گفتم غلط کردم، من دیگر عکس نمی‌گیرم. وقتی داشتم به خودم می‌پیچیدم، این نوجوان را دیدم که او هم آشفته بود. او جوان‌‌ترین رزمنده بود. ترسیده بود و من را بغل کرده بود. خود من هم ترسیده بودم و در بغل او بودم... به‌نظرم روی بعضی از عکس‌‌ها فکر می‌‌کنند؛ یعنی سناریو و عکس را برای استفاده‌ی تبلیغاتی درست می‌کنند. در حالی ‌که خود من ناخودآگاه این عکس را گرفته بودم. نمی‌دانم چه‌‌جوری این عکس به اینجا رسید. الان هم که پیکر شهید حسن جنگجو به ایران برگشته است، تعجب می‌کنم که همه درباره‌ی آن صحبت می‌کنند. تعجب از اینکه همه از این عکس استفاده می‌‌کنند و فقط تعداد کمی هستند که اسم من را زیر آن می‌‌گذارند. عده‌‌ای می‌گویند محل عکس، آبادان و گروهی دیگر می‌گویند خرمشهر است. بعضی‌‌ها هم می‌گویند ساختگی ا‌ست. در روزهای گذشته حتی ایمیلی داشتم که می‌گفت این عکس در ویتنام گرفته شده است. الان سال‌هاست که این عکس مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای من، هم باعث تعجب است و هم دردسر. چون برخی عزیزان حسادت می‌‌کنند و تهمت می‌زنند. حتی می‌‌گویند خودش رفته و صحنه‌سازی کرده است و عکس در جبهه نیست.»

 

 




تصاویر پیوست

پرستو عسگرنجاد
14 دی 1401

یادداشت بسیار خوبی بود! هم آغاز جذابی داشت، هم پایان جذابی! خدا قوت!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
در اسفند سال ۸۴ با هجوم اسرائیلی‌ها به زندان اریحا، مردان مسلح در منطقه‌ی خان‌یونس شهر غزه در فلسطین آلفرد را همراه دو خبرنگار خارجی دیگر گروگان گرفتند و پس از مدت کوتاهی آزادشان کردند. آلفرد همچنین سه بار اعدام مصنوعی را تجربه کرده است که باعث شده از نظر روحی صدمات جدی ببیند. اما خودش می‌گوید کسانی را که در جنگ به او آسیب زدند و‌ آن‌هایی که او را به گروگان گرفتند برای همیشه بخشیده ‌است.


مطالب مرتبط