دوشنبه 03 شهریور 1404 / خواندن: 11 دقیقه
پرونده «ماجرای انیمیشن ایرانی» | صفحه بیست و سوم

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار علی‌اکبر صادقی

او در ۲ آذر ۱۳۱۶ در تهران متولد می‌شود. دوران دبستانش را در مدرسه‌ی جم قلهک سپری می‌کند که براساس الگوهای آموزش اروپایی اداره می‌شود. در همان دوران کودکی است که‌ با نقل نقالان و نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای مغازه‌ها و کتاب‌های چاپ سنگی وارد مکاشفات دیگری می‌شود. جهان اسطوره‌ای و دنیای غنایی و قهرمانانه بخش جدایی‌ناپذیری از جهان‌بینی‌اش می‌شود و روایت، شاکله‌ی اصلی آثارش.

4.63
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار علی‌اکبر صادقی

مجله میدان آزادی: در بیست و سومین صفحه از پرونده‌ی «ماجرای انیمیشن ایرانی» بخوانید تک‌نگاری «علی اکبری صادقی» را به قلم مریم صفایی:

 


«علی اکبر صادقی»

نقاش مکاشفه‌ها

در پنج‌سالگی با کشیدن گچ و زغال بَر در و دیوار و زمین و آسمان دست به خلق آثاری می‌زند که برای خود مکاشفه و لذت است، اما اهل خانه را ذله می‌کند. عمویش کارمند سفارت انگلیس است؛ عشقش را به نقاشی در می‌یابد و با دادن یک جعبه مدادرنگی و مجلات لایم و لایف به او تجربه‌ی لذتی را می‌دهد برای کشف و شهود و خیال‌پردازی با تصاویر و خلق اولین اثر. «زنی چاق با دامن بلند» که صادقی آن را اولین و بهترین نقاشی خود می‌داند. 

او در ۲ آذر ۱۳۱۶ در تهران متولد می‌شود. دوران دبستانش را در مدرسه‌ی جم قلهک سپری می‌کند که براساس الگوهای آموزش اروپایی اداره می‌شود. در همان دوران کودکی است که‌ با نقل نقالان و نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای مغازه‌ها و کتاب‌های چاپ سنگی وارد مکاشفات دیگری می‌شود. جهان اسطوره‌ای و دنیای غنایی و قهرمانانه بخش جدایی‌ناپذیری از جهان‌بینی‌اش می‌شود و روایت، شاکله‌ی اصلی آثارش. 

مکاشفات پربار کودکی‌اش با پرده‌های نقاشی قهوه‌خانه‌ای از منظر بصری بازخوردهایی را در آثار بزرگسالی‌اش دارد؛ همانند خلق نقاشی‌های بزرگ با اجراهای ظریف و خلاقانه و پرکار، یا استفاده از پرسپکتیو مقامی در برخی آثار که شخصیت اصلی بزرگ‌تر کشیده می‌شود و ضدپرسپکتیو که افراد سپاهی یا نوازندگان به یک اندازه منسجم یا پراکنده‌اند، و بیان احساسات و نشان دادن کیفیات روانی که گاهی کمیک و تراژیک‌اند؛ همانند بیرون زدن اغراق‌آمیز چشمان و زبان‌ها و دو شقه شدن و شکافتن فرق سَر که در دو مینیاتور شاهنامه‌ی طهماسبی نیز آن را دیده است. این تصاویر ذهنی و استعاره‌ای مدام در آثار صادقی و در ادوار مختلف تکرار می‌شوند تا جایی که او خود را در نقش منفی و ضدقهرمان با سَر شکافته و زبان بیرون آمده به تصویر می‌کشد. اما برخلاف نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای که در آن نیروی خیر و شر مجزاست و جانبداری از خیر است، دیدگاه صادقی تک‌قطبی‌ست و این دوگانگی در یک وجود واحد نهفته است. 

 عشق صادقی به نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای باعث مخالفت پدر با نقاش شدنش می‌شود؛ چراکه نگران است پسرش به‌جای دکتر و مهندس شدن همانند نقاشان مکتب‌ندیده، عمله‌بنا1 و تریاکی شود. علاقه‌ی پدر به جمع‌آوری تمبر و شغلش که مهندس ماشین‌های چاپخانه‌ی بانک ملی است، ناخودآگاه این شانس را به صادقی نوجوان می‌دهد که مکاشفه‌ی جدیدی را با چیدن تمبرها بر روی زمین و کپی کردن برخی نمونه‌های چاپی آغاز کند و در بزرگسالی بتواند گالری‌دار و گرافیست موفقی شود. در نوجوانی‌ است که طبق مکاشفاتش درمی‌یابد علاوه‌بر نقاشی به کارهای فنی و نجاری و حجم‌سازی نیز علاقه‌مند است. شروع حجم‌سازی او در تعطیلات تابستانی‌ است که به افجه‌ی لواسانات می‌روند. با دیدن شاخه بیدی مکاشفه‌اش آغاز می‌شود و با چاقویی که پدر برایش خریده بلافاصله به خلق اثر می‌پردازد و با کندن پوست نرم و سبز بید، چوب‌دستی زیبایی برای خود می‌سازد. و این‌گونه است که در آینده، حجم‌سازی را نیز به کارنامه‌ی فعالیت‌هایش، اضافه می‌کند. همان‌جاست که از دیدن سیبی، مکاشفه‌ی دیگری را آغاز می‌کند و با فرو کردن چوب‌ها در سیب، لذت چرخیدن آن را همانند چرخ آسیاب در آب می‌بیند. بازخورد این مکاشفه‌ی لذت‌بخش در بزرگسالی‌اش این ‌است که سیب، سوژه‌ی نمادینی می‌شود در برخی آثارش. 

اوج استفاده از سوژه‌ی سیب به‌عنوان شخصیت‌محوری با مجموعه سورئال و نمادین «چهل ائتلاف» (۱۳۷۹-۱۳۸۰) اتفاق می‌افتد و صادقی در تصویری با زبانی هنرمندانه به اتحاد قدرت‌های استعمارگر با هدف نابودی عشق و ارزش‌های انسانی اشاره می‌کند. صادقی درباره‌ی این مجموعه می‌گوید: 

«سيب برای من در اين چهل اثر، نمادی از آسيب‌هايي بود كه به‌نوعی به انسان معاصر تحميل می‌شد.»
 

اما سیب و ائتلاف دست از سر صادقی برنمی‌دارد تا اینکه سال ۱۳۸۲ مکاشفه‌ی جدیدی را آغاز می‌کند و با «علیرضا کاویان راد»، انیمیشن سه‌بعدی و دوازده دقیقه‌ای «ائتلاف» را می‌سازد و در سال ۱۳۸۳ موفق به دریافت جایزه‌ی هیئت داوران از جشنواره‌ی پویانمایی کانون می‌شود.

القصه، برگردیم به عقب و مکاشفات نوجوانی؛ از آنجایی که مقدر شده در آینده قاب‌های نقاشی‌‌هایش را خود بسازد، پس علاقه‌اش را به پدر می‌گوید و او پسر نوجوانش را برای شاگردی به دکان جواد نجار می‌برد. در آنجا به کشف و شهود و تجربه‌ی دردناک و لذت‌بخشی می‌رسد؛ صاف کردن میخ‌های کج به قیمت زخم شدن دستانش و زیرچشمی کار را یاد گرفتن با مزد روزانه‌ی ده شاهی. این میخ‌ها بعدها سمبلی می‌شود در برخی آثار بزرگسالی‌اش؛ همانند خلق «مجموعه میخ‌ها» که ترکیبی از نقاشی و میخ است. این مکاشفات میخی نوجوانی همچنین در بزرگسالی به او می‌آموزد که هنر بی‌نهایت است و از نگاه زیبابین و خلاق با دستان توانمند است که هر چیز دورریختنی، می‌تواند به اثری هنری تبدیل شود؛ همانند صندلی شکسته‌، کتی با آستین سوخته، گیوه‌ی کهنه و گلدان بی‌استفاده. 

در همان نوجوانی حین مکاشفه درمی‌یابد خودآموزی بس است؛ بنابراین تکنیک آبرنگ را حرفه‌ای نزد «آواک هایراپتیان» می‌آموزد و کارت پستال‌های دستی با استادش برای فروش تولید می‌کنند. در دبیرستان با افراد صاحب نامی چون «علی گلستانه»، «عباس کیارستمی»، «آیدین آغداشلو» و «پرویز فنی‌زاده» هم‌مدرسه‌ای می‌‌شود و با عنایت بچه‌ها ملقب می‌شود به «اکبر نقاش». با مهارتی که در نقاشی و کارهای دستی پیدا می‌کند به درخواست مدیر دبیرستان، دکور تئاتر می‌سازد که با هنر گریم آشنا می‌شود و به‌عنوان گریمور به مدارس دیگر نیز دعوتش می‌کنند. با وجود لکنت زبان شدیدی که دارد در نمایش‌های کوتاهی کسب تجربه می‌کند. 

سال ۱۳۳۶ طبق مکاشفه‌ای درمی‌یابد تا شش شمرده اما هفت کم است؛ بنابراین به‌همراه «نصرالله افجه» (از چهره‌های ماندگار هنر نقاشیخط) و «محمود بصیری»، کارگاه گرافیک «آتلیه هفت» را تأسیس می‌کند که محفلی می‌شود برای هنرمندان بزرگی چون «مرتضی ممیز»، «عباس کیارستمی»، «پرویز کلانتری» و «فرشید مثقالی». در این‌ سال‌ها علاوه‌بر نقاشی، جعبه‌سازی و گرافیک تبلیغاتی و پوستر فیلم و جلد کتاب را نیز تجربه می‌کند.

او با هنرش مشغول کسب‌وکار و نان درآوردن است که مکاشفه این بار خودش با دفترچه‌ی کنکور به‌سراغش می‌آید و به او می‌گوید که برای موفق شدن و کسب تجربه‌های جدید بهتر است به دانشگاه برود. سال ۱۳۳۷ با قبولی در رشته‌ی نقاشی و ورود به دانشگاه تهران مکاشفه‌ی جدیدی را آغاز می‌کند. آشنایی با آثار کلاسیک ایران و جهان و لذت تجربه‌ی رنگ و روغن و طراحی؛ و بیرون از دانشگاه سبک‌های هنری مدرن را تجربه می‌کند. در سال ۱۳۴۵ همچنان که با هنرش در حال کار کردن و پول درآوردن است در وقت بیکاری نیز به خواستگاری افرادی می‌رود که به او معرفی شده‌اند. تا اینکه در مراسمی با دیدن دختر مورد نظر به وجد می‌آید و سیبی را محکم گاز می‌زند و با زبان نمادین به پدر می‌فهماند که عشق زندگی‌اش را یافته است. در همین دوران است که سبک اختصاصی‌اش با زیر ساخت‌هایی از نقاشی قهوه‌خانه‌ای و نقاشی‌های سنتی ایران و اشکال نمادین و اسطوره‌ای و نوع ترکیبی از سورئالیسم شکل می‌گیرد. سال ۱۳۴۶ طبق مکاشفاتش ویترای (نقاشی روی شیشه) با حال و هوای ایرانی را ابداع می‌کند و برای تالار رودکی انجام می‌دهد و این شروعی است برای تأسیس «گالری ویترای». با کنار گذاشتن گرافیک تبلیغاتی و پلاکاردنویسی می‌چسبد به ویترای و مشتری پشت مشتری.

دانشگاه را برای نرفتن به خدمت سربازی و جنگاوری، دوازده سال کِش می‌دهد تا او را می‌گیرند و وارد نیروی هوایی می‌شود. شانس می‌آورد کشف و شهود و خلق اثر با سبک نقاشی منحصر‌به‌فردش که در میان جامعه هنری و مردم شناخته شده به دادش می‌رسد و این سرآغازی است برای انتقالش از نیروی هوایی به کانون و تصویرگری کتاب و ساخت انیمیشن. کانون در آن زمان محفلی‌ است برای جذب جوانان نخبه؛ همچون «عباس کیارستمی»، «بهرام بیضایی» و «امیرنادری».

صادقی در مدت همکاری هشت‌ساله‌ی خود با کانون بیش از پانزده کتاب را تصویر‌سازی می‌کند و شش فیلم انیمیشن می‌سازد؛ که در هر دو زمینه جوایز داخلی و بین‌المللی کسب می‌کند و به‌عنوان هنرمندی جریان‌ساز و ملی شناخته می‌شود. 

سال ۱۳۵۰ اولین انیمیشنش را به‌صورت تجربی در کانون می‌سازد؛ «هفت شهر» که برداشت آزادی است از «هفت شهر عشقِ» عطار. صادقی شخصیت پیر زمان را در پوشش جنگاوری خسته نشان می‌دهد که به‌دنبال عشق، ادوار مختلف تاریخ را طی می‌کند.

سال ۱۳۵۱ با تجربه‌ی بیشتری، انیمیشن ضدجنگ «گلباران» را می‌سازد که تیتراژی بسیار خلاقانه و جذاب دارد و جوایز متعدد داخلی و خارجی را کسب می‌کند و در تاریخ سینمای انیمیشن جهان از آن به‌عنوان ابداع‌کننده‌ی سبکی نوین یاد می‌شود. دو حاکم دو شهر مجاور بر سر تصاحب پرنده‌ی‌ شکارشده به اختلاف می‌خورند و جنگی در شرف وقوع است. بر تن مردمان عادی لباس رزم پوشانده می‌شود. بچه‌های دو سرزمین جای گلوله‌ها را با پرنده و گُل عوض می‌کنند و با آشتی دو حاکم، صلح برقرار می‌شود. پرنده‌ی طبخ‌شده را خدمت دو حاکم می‌آورند که باز به اختلاف می‌خورند و دور و تسلسل.


انیمیشن «گلباران» اثر «علی اکبر صادقی»

سال ۱۳۵۲ انیمیشن «من آنم که» را می‌سازد؛ کاری ضدجنگ که به همدلی و دوستی اشاره دارد. داستان درباره‌ی جنگاوران دو لشگر است که با هر بار رجز‌خوانی سربازی از هر لشگر از بین می‌رود تا در نهایت دو جنگاور باقی می‌مانند که در حال رجز‌خوانی آن‌ها، باران شدیدی می‌گیرد و کم مانده غرق شوند که آن‌ها برای نجات خود بر تخته‌ای سوار می‌شوند و شمشیرهای‌شان را همانند پارو بر آب می‌زنند و دور می‌شوند. سال ۱۳۵۳ «رخ» را می‌سازد با شخصیت‌پردازی‌های جذاب و غافلگیری‌های طنز که باز هم کاری ضدجنگ است.

 
انیمیشن «رخ» اثر «علی اکبر صادقی»

سال ۱۳۵۴ «ملک خورشید» را می‌سازد؛ شاهزاده‌ای با خزانه‌دارش به خزانه‌ی قصر می‌روند که در آنجا تصویر دختری زیبا را می‌بیند و برای یافتن او لباس رزم بر تن کرده و روانه می‌شود. در مسیرش دیوهایی را از بین می‌برد و با کمک گل های رز آبی‌رنگ که نمادی از عشق و معنویت هستند به دختر می‌رسد و در جشن عروسی‌اش از خیال بیرون می‌آید و می‌بیند جلوی تصویر دختر است؛ اما عشق همچون گل در سینه‌اش روییده. در این انیمیشن حرکات شخصیت‌ها بسیار جذاب‌اند؛ از کوبیدن کلماتی که شاهزاده‌ی عصبانی بر سر خزانه‌دار می‌کوبد و باعث کوچک و کوچک‌تر شدن او می‌شود که مصداق بصری از سرکوفت و تحقیر است تا گره خوردن ابروها در حالت خشم. 

سال ۱۳۵۶ «زال و سیمرغ» را می‌سازد و در شخصیت‌پردازی‌ها و فضاسازی‌ها از منابع تصویری ایران باستان به‌ویژه هخامنشیان استفاده می‌کند. بن‌مایه‌‌های جهانی و قدرت بیانی تصویر با زبانی عاری از پیچیدگی و تکلف و نوآوری و خلاقیت، راز موفقیت انیمیشن‌های صادقی‌ است.

سال ۱۳۵۷ طی مکاشفه‌ای می‌بیند نان‌آور خانواده است و از انیمیشن دیگر نانی در نمی‌آید؛ پس آن را کنار گذاشته و تمرکزش را می‌گذارد روی نقاشی. بعد از انقلاب کارش می‌شود مکاشفه و خلق اثر و شرکت در نمایشگاه‌های خارجی و داخلی به‌صورت گروهی و انفرادی. در این بین جوایزی را کسب می‌کند؛ همانند رتبه‌ی اول طراحان گرافیک (۱۳۶۴) و جایزه‌ی تصویرگری کتاب پیروزی (۱۳۶۸) انتشارات کانون.


صفحه‌ای از کتاب «زمزمه‌ها»، شامل نقاشی‌های آبرنگ «علی اکبر صادقی»

سال ۱۳۶۸ به پیشنهاد «لیلی گلستان» گالری ویترای را به «نگارخانه‌ی سبز» تغییر نام می‌دهد و آثار «مرتضی ممیز»، «غلامحسین نامی»، «جلال شباهنگی»، «مرتضی کاتوزیان» و خودش (علی اکبر صادقی) در اولین نمایشگاهش به معرض دید گذاشته می‌شود. بعد از آن هفته‌ای یک بار نمایشگاه می‌گذارد و آثار هنرمندان مختلف را نمایش می‌دهد؛ نقاشی، مینیاتور، خط، نقاشیخط، طراحی، قلم‌‌زنی، سفال، گل‌آرایی، عروسک‌سازی و... .

سال ۱۳۷۰ آثار آبرنگش در انتشارات نگار به چاپ می‌رسد که ما را به تاریخ و هویت و هنر و فرهنگ‌مان با طبیعت بی‌جان پیوند می‌دهد. 

آثار صادقی حقیقتاً تأمل‌برانگیزاند. در سال ۱۳۷۱ «نادر ابراهیمی» با کتاب «الف با» به تحلیل فلسفی پنجاه اثرش می‌پردازد و در پیشگفتار کتاب او را فیلسوف-نقاش می‌نامد:
 

«آقای علی‌اکبر صادقی، یک فیلسوف-نقاش تمام عیار است، بدون هیچ شک و شبهه؛ یعنی کسی است که فلسفه یا تفکرات فلسفی یا احساسات فلسفی را نقاشی می‌کند... همان‌طور که دیگری، منظره را نقاشی می‌کند و منظره‌ساز است، یا دیگری که دردهای اجتماعی را نقاشی می‌کند و نقاش اجتماع‌گراست، و دیگری که مجردات را نقاشی می‌کند و نقاش غیر موضوعی است.»

نمونه‌ای از تحلیل نادر ابراهیمی از اثری تحت عنوان «شهید» در کتاب «الف با»:

«طرح «شهید» به‌علت صراحت، زیبایی و ژرفای حسی آن، نیاز به تحلیل را مردود می‌کند... اینک خونِ شریف انسان در اوج اعتبار خود است، اینک تنی در کار نیست و جامه‌ای جز سپیدی کفن، اینک به یادگار، نگینِ انگشتریِ عقیقی هست چون گویچه‌ی حیات.» 
 

«مجموعه سه‌جلدی آثار علی‌اکبر صادقی» یکی از جامع‌ترین آثار منتشرشده درباره‌ی این هنرمند بزرگ است که به بررسی زندگی، هنر و دیدگاه‌های او می‌پردازد. «علی بختیاری» آن را گردآوری و انتشارات گالری آب‌انبار در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده است. هر جلد از این مجموعه به بخش متفاوتی از زندگی و آثار هنری صادقی می‌پردازد. 

جلد اول: زندگی؛ مروری دارد بر زندگی و فعالیت‌های اولیه‌ی علی‌اکبر صادقی 

• دوران کودکی و تأثیرات اولیه‌ی زندگی بر هنر او
• فعالیت‌های هنری او در زمینه‌ی گرافیک، انیمیشن و طراحی
• آثار اولیه، شامل تصویرسازی‌ها و نقاشی‌هایی که او در دهه‌های چهل و پنجاه خلق کرد.
 
جلد دوم: عشق؛ به نقاشی‌ها و آثار اصلی علی‌اکبر صادقی می‌پردازد.

• مجموعه‌های مشهور او مانند: اسطوره و ریاضی، استتار، میخ‌ها، تولدی دیگر، ائتلاف
• روند شکل‌گیری سبک هنری صادقی و تأثیر اسطوره‌شناسی ایرانی بر آثار او
 
جلد سوم: گمگشتگی؛
به شعرها و طراحی‌های هنرمند اختصاص دارد.

• مجموعه‌ای از اشعار علی‌اکبر صادقی که در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ سروده شده‌اند.
• طراحی‌هایی که با اشعار او مرتبط هستند و جنبه‌های شاعرانه‌ی هنر او را نمایش می‌دهند.

در سال ۱۴۰۲ مستندی ساخته می‌شود به کارگردانی «سام کلانتری» که به احوالات و درونیات «علی‌اکبر صادقی» می‌پردازد.

آخرین نمایشگاه گروهی‌ صادقی «تکه‌هایی از مدرنیته‌ی ایرانی» در گالری فاوندری دوبی (۱۴۰۴) و آخرین نمایشگاه فردی‌اش «دیوهای مقدس» است در گالری ایرانشهر تهران. البته پیش‌تر نیز در سال ۱۴۰۱ نمایشگاه فردی برگزار می‌کند، تحت عنوان «دیوانه» در مدار موازی تهران که در آنجا دیوها حضور دارند و پنج ماسک نیز خودنمایی می‌کنند.

در مجموع می‌توان گفت صادقی حقیقتاً هنرمندی مکاشفه‌گر، پرکار و موفق است با توانمندی چندوجهی. حجم زیاد و تنوع کارهایش گواه این است که او خود را محدود و تکرار نمی‌کند و هر بار با یک تازگی مخاطبش را شگفت‌زده می‌کند. برای استاد بزرگوار آرزوی سلامتی داریم و منتظر شگفتی جدید او هستیم.


1. درگذشته، شغل عمده‌ی نقاش‌های قهوه‌خانه‌ای عملگی، بنایی و کاشی‌کاری بوده است و قهوه‌چی عهده‌دار هزینه چای و خورد و خوراک آن‌ها می‌شده است. 




علی
4 شهریور 1404

عالی بود

Masood
4 شهریور 1404

بسیار مفید بود. جای مطالبی از این دست خیلی خالی است.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
در پنج‌سالگی با کشیدن گچ و زغال بَر در و دیوار و زمین و آسمان دست به خلق آثاری می‌زند که برای خود مکاشفه و لذت است، اما اهل خانه را ذله می‌کند. عمویش کارمند سفارت انگلیس است؛ عشقش را به نقاشی در می‌یابد و با دادن یک جعبه مدادرنگی و مجلات لایم و لایف به او تجربه‌ی لذتی را می‌دهد برای کشف و شهود و خیال‌پردازی با تصاویر و خلق اولین اثر. «زنی چاق با دامن بلند» که صادقی آن را اولین و بهترین نقاشی خود می‌داند.

اوج استفاده از سوژه‌ی سیب به‌عنوان شخصیت‌محوری با مجموعه سورئال و نمادین «چهل ائتلاف» (۱۳۷۹-۱۳۸۰) اتفاق می‌افتد و صادقی در تصویری با زبانی هنرمندانه به اتحاد قدرت‌های استعمارگر با هدف نابودی عشق و ارزش‌های انسانی اشاره می‌کند. صادقی درباره‌ی این مجموعه می‌گوید:

«سيب براي من در اين چهل اثر، نمادي از آسيب‌هايي بود كه به‌نوعي به انسان معاصر تحميل مي‌شد.»

مطالب مرتبط