میدان آزادی: چهاردهمین صفحهی پروندهی از شیشه رنگی کلیسا را دکتر محسن رضوانی دربارهی زندگی و آثار نقاش بزرگ ارمنیتبار، هاکوپ هوناتانیان نوشتهاست.
به احتمال قوی، بسیاری از عابران و بازاریانی که هر روز در بازارچهی قوامالدولهی خیابان شاهپور (وحدت اسلامی) تهران مشغول رفتوآمدند و از لابهلای کوچههای تنگ و طویلش میگذرند، خبر ندارند که جایی، در یکی از ساختمانهای بیخ گوششان، مردی در خاک آرام گرفته که روزگاری آوازهی رقص قلممو و کرشمهی بوم و رنگش، از شمال قفقاز تا جنوب ایران را پر میکرد. هنرمندی که در قفقاز ملقب به «رافائل تفلیس» بود و در ایران، مفتخر به عنوان «نقاشباشی» دربار قاجار.
اسمش هاکوپ بود. یعقوب در زبان ارمنی؛ و نام خانوادگیاش هوناتانیان. پسوند «یان» در این زبان، معنی «فرزند» و «پور» و «زاده» میدهد و هاکوب از نسل هوناتان بود: «ناقاش هوناتان». ناقاش هوناتان جد چهارم هاکوپ بود. هنرمندی که ذوق سلیم و طبع لطیف را در تیره و طایفهاش تا چندین نسل به ارث گذاشت. آنها که کلیسای تادئوس و بارتوقیمئوس مقدس را در بازارچهی حضرتی خیابان مولوی تهران دیدهاند، یقیناً چشمشان به دیوارنگارههای قدیمی داخل این کلیسا افتاده است. نقوشی که یادگار قلمموی ناقاش هوناتان است و قدمتش به عصر زندیه میرسد.
هاکوپ، نبیرهی ناقاش هوناتان، متولد 1809 میلادی (1188شمسی) در تفلیس، هنر نقاشی را از پدرش، مگردومی یاد گرفت. در روزگار او، تفلیس از شهرهای مهم روسیه به حساب میآمد و کانون فعالیتهای هنری بود و این موضوع، بستر شکوفایی را برای هاکوپ فراهم میکرد. بهتدریج آوازهی پرترههایی که از اشراف و ثروتمندان میکشید از قفقاز فراتر رفت و هاکوپ جوان در سی و دو سالگی نشان طلای هنری را از فرهنگستان هنر سنت پترزبورگ دریافت کرد. کار به جایی رسید که نقاش جوان به «رافائل تفلیس» شهرت یافت. برای یادآوری لازم است بدانیم رافائل در کنار داوینچی و میکل آنژ یکی از سه چهرهی برجستهی هنر نقاشی در جهان به حساب میآید و حالا به اذعان دوست و دشمن، روح او در کالبد هاکوپ هوناتانیان تجلی کرده بود.
دوران کامیابی او در قفقاز اما چندان دوام نیاورد. با رکود اقتصادی و رونق عکاسی، سفارشهای پرتره هم کمتر شد. هاکوپ نیز که به نقاشی شرقی و خصوصاً سبک ایرانی علاقهمند و متمایل شده بود تصمیم گرفت به ایران مهاجرت کند. دخترش، نونه بعد از ازدواج با یکی از ارامنهی تبریز به نام آستوا زادورخان به ایران آمده بود و در تبریز سکونت داشت. هاکوپ در 1865 مهمان خانهی دختر و دامادش شد و یک سال پیش آنها ماند. در همین دوران شبی حضرت علی (ع) را به خواب دید و صبح فردا، شروع به کشیدن شمایل ایشان کرد. حاصل کار، تصویری بود از مردی با ردای شکلاتی، عمامهای سبز، دوزانو نشسته بر کفپوشی از بوریا بر روی تخت، با دستی بر غلاف و دستی بر تسبیح (بعدها شمایل فاطیما نیز در هنر کلیسایی با تسبیحی در دست ترسیم شد) و چشمهایی دوخته به آسمان و هالهای پیرامون سر که دو فرشته با حلقهای از گل بالای آن در پروازند. از عناصر قابلاعتنا در این نقاشی، وجود چشمی نورانی در طلیعهی تصویر است که مفهوم عین الله (از القاب علی علیه السلام) را تداعی میکند. تلفیق ویژگیهای هنر کلیسایی و مختصات نقاشی ایرانی بهوضوح در این تابلو دیده میشود. نقاشی ایرانی میل به سطوح دو بعدی دارد، به درخشش و نور اهمیت میدهد، ذهنگراست و به عالم مادی محسوس توجه چندانی ندارد، رنگهای روحانی و روشن را ارج مینهد و از آنجا که میل به درونگرایی دارد اندازههای کوچک را برای قاب خود انتخاب میکند. تابلوی شمایل علی (ع) نیز در ابعاد 72×103، متأثر از سبک ایرانی و دارای برخی از عناصر نقاشی کلیسایی است. این نقاشی با شمارهی 608 در موزهی هنرهای تزیینی اصفهان نگهداری میشود.
تابلوی شمایل علی (ع)
هاکوپ هوناتانیان در 1866 به دارالخلافهی تهران آمد و کمکم پایش به دربار ناصری باز شد. در اولین اقدام، تصویری از شاه جوان و هنردوست ایران کشید که متفاوت از سنت نقاشان قاجاری بود. او شاه را تکیهزده به یک توپ جنگی ترسیم کرد و بهجای شمشیر در دست شاه، دوربین تلسکوپی جواهرنشانی کشید. بهجای مدالهای مرسوم شیر و خورشید نیز، طرح شمسهای با تصویری نشسته از حضرت علی (ع) بر سینهی شاه انداخت. ترکیببندی و اندازهی اثر هم با سنت آثار مرسوم تفاوت داشت. رسم این اثر با درگذشت صنیع الملک غفاری- نقاشباشی دربار قاجاری- همزمان شد و شاه هنردوست با تحسین تابلوی هاکوپ، لقب نقاشباشی دربار خود را به این هنرمند ارمنی اعطا کرد. هاکوپ در دربار ناصری قدر دید و بر صدر نشست و علاوه بر کشیدن تابلو، دست به طراحی و ترسیم نشانهای سینه با شمایل حضرت علی (ع) زد که مورد استقبال و استفادهی ناصرالدین شاه قاجار قرار گرفت. هاینرش کارل بروگش، خاورشناس آلمانی نیز در توصیف خود از ویژگیهای ظاهری شاه قاجار، به این نشانهای مزین به شمایل حضرت علی (ع) بر روی سینهی شاه اشاره میکند.
هاکوپ در مدت اقامتش در تهران به کلیسای تادئوس و بارتوقیمئوس مقدس رفت. جایی که سالها پیش جد چهارمش دیوارهای داخلی آن را نقاشی کرده بود. هاکوپ با مرمت و تکمیل نقاشیهای ناقاش هوناتان، میراث جد هنرمندش را احیا کرد. خودش اما در کلیسای دیگری مدفون شد. در کلیسای گئورگ مقدس، به سال ۱۸۸۱ میلادی. در کوچهی تنگ و طویلی در بازارچهی قوام الدولهی خیابان شاهپور تهران.
تابلوی ناصرالدین شاه قاجار
کلیسای گئورگ مقدس، آرامگاه هاکوپ هوناتانیان
***
تجربهی رؤیای هاکوپ سالها بعد برای هموطن دیگرش، تاکوهی هاطونیانس رخ داد. وقتی که شهید حمید رجبلو را در خواب دید و فردای آن، بر مبنای تصویر ذهنیاش از شهید، پرترهی او را ترسیم کرد. هاطونیانس بعد از کشیدن پنجاه پرتره از شهیدان، سرانجام در آذر 1400 چهره در نقاب خاک کشید.