دوشنبه 05 آذر 1403 / خواندن: 13 دقیقه
پرونده «هنر و آهستگی» | صفحه دوم

جستار: آهستگی و قالی‌بافی

قالی‌بافی هنری تماماً برآمده از طبیعت است. سه عنصر اصلی این هنر، پشم و رنگ و تار یا نخ‌چله، مستقیماً از طبیعت به دست می‌آیند و آنچه به طبیعت و رشد گیاه و حیوان متکی باشد، با آهستگی غریبه نیست. پشمی که هر سال اواخر بهار از گوسفندان چیده می‌شود باید تمیز، شسته، خشک و با حوصله ریسیده شود و با گیاهانی که از طبیعت چیده شده، ساعت‌ها و گاه روزها جوشیده شود و سپس روزها و گاهی ماه‌ها در بستر آب روان یا در کنار جوی‌ها قرار گیرد تا رنگ‌ها ثابت و بادوام شوند.

4.33
جستار: آهستگی و قالی‌بافی

مجله میدان آزادی: هنر قالی‌بافی یکی از قدیمی‌ترین هنرهای بشری است، و از همان اولین سرآغازهای خودش، ایرانیان به این هنر مشغول بوده‌اند. قالی پازیریک (که از تصویر آن در کاور این مطلب استفاده شده است) قدیمی‌ترین فرش جهان است و قدمت آن به قرن چهارم و پنجم پیش از میلاد می‌رسد. در دومین صفحه از پرونده «هنر و آهستگی» خانم ناعمه اصفهانیان - پژوهشگر فرش - این هنر را از منظر آهستگی بررسی کرده‌اند. این مطلب را در ادامه خواهید خواند: 

قالی‌بافی در گذر زمان

از همان زمان که آدم‌ها در محدوده‌ی فلات ایران در چادرها و خانه‌ها ساکن شدند، نیاز داشتند به چیزی برای گرم و نرم نگه ‌داشتن زیر پایشان و پوشاندن در و دیوارها برای جلوگیری از نفوذ سرما و گرما، پس بافتن را اختراع کردند. حصیر بافتند و گلیم بافتند و از گلیم‌بافی به قالی‌بافی رسیدند. از آن دوره‌ها، نشانه‌های زیادی از قالی به‌جز در برخی متون کهن و اشعار شاعرانی چون رودکی و فردوسی و... باقی نمانده است. اولین تصاویر فرش را شاید بتوان متعلق به نگارگری‌های به‌جامانده از دوره‌ی تیموری دانست: در آثار کمال‌الدین بهزاد، نقاش معروف دوره‌ی تیموری و دیگرانی چون محمود مُذَهَّب، نقش‌های متنوع قالی را می‌توانیم در جای‌‌جای نگاره‌ها به‌عنوان بخشی از وسایل خانه یا قصر پادشاهان ببینیم. علی حصوری در کتاب «فرش بر مینیاتور» که مروری بر تاریخ فرش در ایران است، این موضوع را بررسی کرده.


از راست به چپ: « خلوت ساختن اسکندر با هفت حکیم» اثر کمال‌الدین بهزاد، «تیمور در تفرجگاه» اثر کمال‌الدین بهزاد و «گنبد فیروزه» اثر کمال‌الدین بهزاد

پس از تیموری با برآمدن صفویان، دوران باشکوهی در هنر قالی‌بافی به‌خصوص در دوران شاه‌طهماسب اول رقم می‌خورد. بسیاری از فرش‌‌های باقیمانده از این دوران در موزه‌های بیرون از ایران و برخی از آن‌ها در موزه‌ی ملی فرش تهران، موزه‌ی ایران بعد از اسلام و موزه‌ی امام رضای مشهد نگهداری می‌شوند؛ فرش‌های بزرگ پارچه‌ که عموماً به دربار یا خوانین تعلق داشته‌اند. در این دوره کم‌کم آوازه‌ی قالی ایرانی در پس ارتباط دربار صفوی با دربارهای اروپایی و روسیه به گوش مردم دیگر نقاط جهان نیز می‌رسد. پس از این دوره و فراز و فرودی که این هنر داشته، بخش اعظم فرش‌هایی که به‌ جا مانده، قالی‌های بافته‌شده در دوره‌ی قاجار هستند؛ مثل قالی‌های محتشم کاشان، کارخانه‌ی اعتماد قزوین، صیرفیان اصفهان، ارجمندی کرمان و عمواوغلی مشهد. از نیمه‌ی دوم سلسله‌ی قاجار و با گسترش روابط تجاری خارجی و رفت‌ و آمد مستمر تجار غیرایرانی به کشور، عمده کالایی که در کنار مواد خامی همچون پنبه و نخ و چرم و پوست و ابریشم، با دیگر کشورها مبادله می‌شد فرش و قالیچه‌ی ایرانی بوده و گاهی تا چهل درصد از حجم مبادلات را در بر میگرفته است؛ البته تا قبل از درآمد حاصل از فروش نفت خام در سال ۱۳۱۳ و تجدید قرارداد دارسی‌. در این سال‌ها قالی‌های شهربافت و دهاتی‌بافت ایرانی چنان در بازارهای جهانی شهرت داشته که چه در مصرف خانگی، چه برای استفاده در بناهای تشریفاتی و چه برای نمایش در موزه‌ها، از قالی‌های ایرانی استفاده میشده است و تا سال‌ها فرش دست‌بافت نماد و سمبل بی‌رقیب هنر ایرانی در سرتاسر جهان بوده است. شاید شما هم در نوجوانی هنگام خواندن رمان «میشل استروگف» نوشته‌ی ژول ورن، به توصیف فرش ایرانیِ پهن‌شده در کاخ تزار برخورده باشید!


قالی اردبیل صفویه، موزه ویکتوریا و آلبرت لندن

ناگفته نماند که در همه‌ی این سده‌ها و سال‌ها، قالی‌بافی بخشی از زندگی مردم عادی بوده است، چه آن‌ها که عشایر کوچ‌شین بودند؛ مثل قالی‌های بافتِ عشایر قشقایی و بختیاری و شاهسون، و چه  آن‌ها که در روستاها و شهرها ساکن بودند؛ مثل قالی‌های بافتِ فراهان و تفرش، جوشقان و میمه، ساروق و ویست، سنقر و کلیایی، سیرجان و بلوچ و... . قالی هیچگاه هنری صرفاً تزیینی نبوده، بلکه وسیله‌ای بوده برای رفع نیاز که با حوصله و به زیباترین شکل ممکن بافته میشده است. از این ‌رو از دیرباز در جهیزیه‌ی دختران به‌عنوان سرمایه‌، قالی دست‌بافت می‌گذاشتند و در روستاها، هنوز هم خودِ دختر پیش از ازدواج، بی‌مزد و از جانش این قالی را برای خانه‌ی آینده‌اش می‌بافد.


قالیچه فریدن، مجموعه لاک


آهستگی در تار و پود قالی

قالی‌بافی هنری تماماً برآمده از طبیعت است. سه عنصر اصلی این هنر، پشم و رنگ و تار یا نخ‌چله، مستقیماً از طبیعت به دست می‌آیند و آنچه به طبیعت و رشد گیاه و حیوان متکی باشد، با آهستگی غریبه نیست. پشمی که هر سال اواخر بهار از گوسفندان چیده می‌شود باید سر فرصت یکدست، تمیز، شسته و خشک شود. با حوصله ریسیده شود و با گیاهانی که از طبیعت چیده شده، نظیر اسپرک و نیل و روناس و گَندل، ساعت‌ها و گاه روزها جوشیده شود و سپس روزها و گاهی ماه‌ها در بستر آب روان یا در کنار جوی‌ها قرار گیرد تا رنگ‌ها ثابت و بادوام شوند. از سوی دیگر استادان نقاشی چون حاج‌میرزا آقاامامی و دبیر صنایع برای کشیدن نقش قالی باید با دقت و وسواس، هزاران مربع کوچک را از تصویر نقش‌بسته در ذهن‌شان که عموماً با الهام از طبیعت و محیط پیرامون شکل گرفته، بر کاغذ شطرنجیِ نقشه، رنگ‌آمیزی کنند. چله‌دوانی و تارکشی از نخ‌های پنبه‌ای و آماده‌سازیِ دارِ قالی هم که انجام شود، حال همه چیز مهیاست برای بافتن. و بافنده می‌بافد، گره به گره، گاهی تا شش‌ هزار گره در روز. بعد از تمام شدن هر ردیف یا رج، با نخ‌هایی ضخیم‌تر که پود نام دارد و کوبیدن دفه یا شانه روی آن، گره‌ها را محکم می‌کند و باز رجی تازه و بافتنی دوباره برای چند ماه یا چند سال. و استادان باور دارند که هرچه این تولید طولانی‌تر شود، دوام و عمر قالی بیشتر خواهد بود. شاید بی‌دلیل نباشد که در برخی منابع، قالی را کلمه‌ای ترکی به معنیِ چیزی ماندگار دانسته‌اند.


دار قالی و خم رنگرزی در بازار کاشان

می‌دانیم که دنیای امروز دنیای شتاب‌زدگی و سرعت است. شتاب‌زدگی برای داشتن و مصرف ‌کردن و باز از نو داشتن. اما داستان قالی فرق می‌کند. قالی همان‌طور که آهسته متولد می‌شود آهسته هم به بلوغ می‌رسد. شاید شنیده‌اید که «قالی باید پا بخورد». قالی باید زیر پا پهن شود، پا بخورد، کثیف شود، جارو زده شود و شسته شود تا کم‌کم در دهه‌ی چهل و پنجاه زندگی‌اش به بلوغ برسد؛ به آن معنا که رنگ‌ها پخته شود و فِر پشم‌ها باز و روغن آن آزاد شود و درخشنده شود و منظره‌ای در اوج کمال پیدا کند. از این روست که برخلاف عموم کالاهای مصرفی که به‌مرور مستهلک می‌شوند و بی‌ارزش، قالی دست‌بافت با استفاده‌ی صحیح و در گذر ایام، ارزش اقتصادی خودش را به‌روز حفظ می‌کند و چون میراثی ارزشمند می‌تواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.


ترنج قالی فرادنبه بختیار، مجموعه لاک


لذت تماشا در آهستگی

از قدیم قالی را فرش هم می‌گویند؛ به معنای چیزی که گستردنی ا‌ست. یعنی چیزی که باید بر روی زمین پهن و گسترده شود و محدوده‌ای باشد برای جمع کردن آدم‌ها دور هم تا تماشایش کنند و قالی تماشاکردنی است، نه دیدنی. فرق تماشا و دیدن چیست؟ همان آهستگی، همان صبر و قلقلک خیال به هنگام نگریستن به جزئیات نقوش و هارمونی رنگ‌ها و طرح‌ها و فاصله‌ها. قالی همچون باغی است که در حاشیه‌ و طُرّه‌ی دیوارها محدود شده و در نقطه‌ای مرکزی که گاه می‌تواند نمادی از حوض باغ باشد یا خورشید، تمام ترنج‌ها و پیچ‌ و تابِ درختان و برگ‌ها و گل‌ها و حیوانات را گِرد خود جمع کرده و انعکاسی ا‌ست از بهشتِ آسمان بر روی زمین.


قالیچه شلمزار بختیار، مجموعه لاک

جاذبه‌ی‌ این گستردنی ا‌ست که شما را به گردش در گوشه و کنار خود فرامی‌خواند. لذت بردنی کِش‌دار از تماشای جزئیات نقش‌هایی که گهگاه در زمستان و کم‌رمق و گاه در تابستانِ پرحرارت، گاهی میان خنده‌ها و گاه لابه‌لای غصه‌ها و لالایی‌های مادران بافته شده و هریک هزار و یک شب داستان در دل خود دارد.


شتابِ فراموشیِ لذت

اما چیزی هست که از آفت شتاب‌زدگی دور مانده باشد؟ از حدود شصت ‌سال پیش و از آن هنگام که صدای پای صنعت در کشور ما هم شنیده شد و ماشین‌ها وارد این سرزمین شدند، ماشین‌های قالی‌بافی هم ساخته شدند. نفت جای فرش را در صادرات گرفت و با توسعه‌ی صنعت پتروشیمی و در پیِ آن با تولید الیاف مصنوعی و رنگ‌های جوهری، قالی‌بافی که زمانی هنرِ دست و محصول صبر و آهستگی و خیال‌پردازی بود جای خود را به فرش‌های ماشینیِ بافته‌شده با الیاف پلاستیکی و رنگ‌های تیز و کدر داد که تولید هر کدامش به روز هم نمی‌کشید. فرش‌هایی با تولید انبوه و زیباییِ بی‌دوام که با هر شسته شدن کهنه‌تر و بی‌رنگ و روتر و بی‌ارزش‌تر می‌شدند. فرش‌هایی با نقوشی که نه از ذهن و دل نقاش و بافنده و با نگاه به طبیعت و گذاشتن عمر بر سر بافتن آن، که بر اساس برنامه‌ها و الگوهای داده‌شده به ماشین، طراحی و تکرار شده‌اند و جایی و فرصتی برای ریسیدن، رنگرزی، بافتن، پختگی و کمال، نشستن، تماشا کردن و مجالی برای پرواز خیال ذهن تماشاگرشان باقی نگذاشته‌اند.


قالیچه‌ی لیلیان، مجموعه لاک




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
در همه‌ی سده‌ها و سال‌ها، قالی‌بافی بخشی از زندگی مردم عادی بوده است، چه آن‌ها که عشایر کوچ‌شین بودند؛ مثل قالی‌های بافتِ عشایر قشقایی و بختیاری و شاهسون، و چه آن‌ها که در روستاها و شهرها ساکن بودند؛ مثل قالی‌های بافتِ فراهان و تفرش، جوشقان و میمه، ساروق و ویست، سنقر و کلیایی، سیرجان و بلوچ و... . قالی هیچگاه هنری صرفاً تزیینی نبوده، بلکه وسیله‌ای بوده برای رفع نیاز که با حوصله و به زیباترین شکل ممکن بافته میشده است.

از قدیم قالی را فرش هم می‌گویند؛ به معنای چیزی که گستردنی ا‌ست. یعنی چیزی که باید بر روی زمین پهن و گسترده شود و محدوده‌ای باشد برای جمع کردن آدم‌ها دور هم تا تماشایش کنند و قالی تماشاکردنی است، نه دیدنی. فرق تماشا و دیدن چیست؟ همان آهستگی، همان صبر و قلقلک خیال به هنگام نگریستن به جزئیات نقوش و هارمونی رنگ‌ها و طرح‌ها و فاصله‌ها. قالی همچون باغی است که در حاشیه‌ و طُرّه‌ی دیوارها محدود شده و در نقطه‌ای مرکزی که گاه می‌تواند نمادی از حوض باغ باشد یا خورشید، تمام ترنج‌ها و پیچ‌ و تابِ درختان و برگ‌ها و گل‌ها و حیوانات را گِرد خود جمع کرده و انعکاسی ا‌ست از بهشتِ آسمان بر روی زمین.

مطالب مرتبط