شنبه 13 بهمن 1403 / خواندن: 14 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه هفتاد و ششم

ریویو: نقد و نظری به فیلم «موسی کلیم الله» ساخته «ابراهیم حاتمی‌کیا»

حاتمی‌کیا تاریخی‌ساز نیست، ملودرام‌ساز است و قهرمانی‌ساز، و هوشمندی او نیز در همین است که اولین فیلم/سریال عظیم تاریخی‌تمدنی خود را به شیوه‌ی قهرمانی و به‌خصوص ملودرامیک ساخته است؛ همین نکته برگ برنده‌ی او در «موسی کلیم الله» است.

5
ریویو: نقد و نظری به فیلم «موسی کلیم الله» ساخته «ابراهیم حاتمی‌کیا»

مجله میدان آزادی: چهل و سومین جشنواره فیلم فجر از دیروز کار خود را آغاز کرد و مجله میدان آزادی نیز در طول برگزاری آن، با پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» همراه شما و جشنواره خواهد بود. در اولین ریویوی مکتوب و ستون «نقد و بررسی فیلم‌های جشنواره فجر 43»، «حسن صنوبری» منتقد سینما سراغ نقد فیلم سینمایی «موسی کلیم‌الله» ساخته «ابراهیم حاتمی‌کیا» رفته است. «موسی کلیم‌الله» تازه‌ترین فیلم سینمایی «ابراهیم حاتمی‌کیا» بخشی از داستان زندگی کودکی حضرت موسی را روایت می‌کند. تهیه‌کننده این فیلم  «سیدمحمود رضوی» است و از جمله بازیگران این فیلم می‌توان به مریلا زارعی، بهنام تشکر، بهاره کیان‌افشار، علیرضا کمالی، شکیب شجره، فرهاد آئیش، طوفان مهردادیان، نوید پورفرج، ترلان پروانه، مریم سرمدی، مسعود رحیم‌پور، کامبیز امینی، بهار نوحیان، گندم شیخی و دلسا محمدی اشاره کرد. روایت حسن صنوبری را از این فیلم بخوانید:

 

روایت ایرانی از پیامبر یهود

1. داوریِ موسی کلیم اللهِ ابراهیم حاتمی‌کیا

حاتمی‌کیا تاریخی‌ساز نیست، ملودرام‌ساز است و قهرمانی‌ساز، و هوشمندی او نیز در همین است که اولین فیلم/سریال عظیم تاریخی‌تمدنی خود را به شیوه‌ی قهرمانی و به‌خصوص ملودرامیک ساخته است؛ همین نکته برگ برنده‌ی او در «موسی کلیم الله» است.

به جز این نکته، بازی تماشایی و فوق‌العاده‌ی مریلا زارعی (که به تنهایی بسیاری از ضعف‌های فیلم را جبران می‌کرد)، مدیریت فیلمبرداری درخشان تورج منصوری، جلوه‌های بصری قابل قبول علیرضا واعظ، موسیقی دلپذیر کارن همایونفر، چهره‌پردازی دیدنی شهرام خلج (مخصوصا در پردازش چهره کاهن)، بازی خوب فرهاد آییش (در نقش منفی‌اش)، ارجاعات هوشمندانه و درست و جالب فیلمنامه و باید اشاره کنم طراحی لوگو و نشانه‌ی بسیار استادانه‌ی استاد مسعود نجابتی (که به نوعی نمایش دور بازوی قطور گرافیک و تایپوگرافیک امروز ایران هم هست) و... از جمله عواملی هستند که باعث‌شده‌اند این فیلم یک تجربه‌ی موفق و قابل اعتنا در سینمای امروز ایران باشد و نمره‌ی قبولی را بگیرد.

حقیقت این است که فیلم در سکانس آغازینش چندان گیرا و قدرتمند نبود و وقت تماشا، به من به عنوان یک مخاطب دلهره‌ی این را داد که قرار است شاهد اثر تصنعی و ضعیفی باشم، ولی در ادامه‌ی فیلم، «موسا»ی حاتمی‌کیا در مجموع یک فیلم موفق و تماشایی بود که از دیدنش خوشحال و سرحالم.

2. درباب آینده‌ی فیلم موسی کلیم الله و میزان موفقیتش

گمان من این است که «موسی» به راحتی می‌تواند فاتح گیشه‌ی سینمای ایران باشد و این گیشه را از چنگ تصاحب فیلم‌های کمدی زرد بیرون بیاورد؛ نیز می‌تواند در جهان هم سر و صدا کند و مخاطبان و هواداران بسیاری به دست بیاورد، به‌شرطی که پیش‌تر در سرزمین خود و توسط منتقدان مبتلا به کمال‌گرایی از پا درنیاید. یعنی همان بلایی که سر «محمد رسول الله» مجیدی آمد. باید مراقب بود چنانکه خود حضرت موسی (علیه السلام) و بنی اسرائیل، فیلم حضرت موسی را با ایرادات بنی اسرائیلی هدف قرار ندهیم!

فلاش‌بک به سرنوشت فیلم محمد رسول الله مجید مجیدی 

حالا که سال‌ها از ذبح پروژه‌ی محمد رسول الله توسط جامعه‌ی منتقدان ایدآلیست ایرانی و همچنین رسانه‌های سیاست‌زده می‌گذرد انصاف این است که بگوییم «محمد»ِ مجیدی، این فیلم لطیف و شاعرانه هم علی‌رغم اینکه مثل هر فیلم دیگری اشکالات و انتقاداتی به آن وارد بود، در مجموع فیلم خوبی بود و می‌توانست نماینده‌ای آبرومند از سینمای ایرانی، فکر ایرانی، روایت ایرانی و اسلامِ ایرانی در جهانی باشد که آن روزگار مشهورترین چهره و تبلیغ و تصورش از اسلام و خاورمیانه، ویدئوهای سربریدن داعشی‌ها بود. «محمد رسول الله» ایرانی‌ها گرچه از «محمد رسول الله» سوریه‌ای‌ها (فیلم «پیغام» یا «الرساله» ساخته مصطفی عقاد) قدرتمندتر نبود، ولی اثر ارزشمندی بود که سینمای ایران را مخصوصا در سینمای تاریخی و تمدنی چندین قدم به پیش می‌برد، اما در زمانی که باید با حمایت هم‌وطنان خود همراه می‌شد زیر تیرباران نقدهای ایدآلیستی گوناگون (از برنامه هفت صدا و سیما، تا روزنامه‌ها و مجله‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب، تا جوانان و نوجوانانی که در فضای نقدهای هیجانی و صفروصدی استاد مسعود فراستی بالیده بودند و خط‌کش‌هایی آهنین داشتند) خلع سلاح و خلع توان شد.

3. اصلا نقد فیلم در چه شرایطی حرفه‌ای است؟

در نقد یک فیلم اولین نکته‌ای که هر منتقد حرفه‌ای و فرهیخته‌ای باید به آن توجه کند این است که فیلم را اول با خودش، با دیگر آثار کارگردانش و مهم‌تر از همه با دیگر فیلم‌های هم‌روزگار و هم‌سرزمین فیلم مخصوصا در همان ژانر باید سنجید، نه با یک مثال ایدآل ذهنی و بی‌نقص که تاکنون در ایران رخ ننموده و ردپایش را در عالم مثل افلاطون هم نمی‌شود پیدا کرد!

نکته‌ی دیگر هم این است که وقتی در ژانری قدم‌های زیادی برداشته نشده، نقد ایدآلی فیلم‌های آن ژانر خیانت در حق پیشرفت سینمای آن سرزمین است. 

متاسفانه در دو دهه‌ی اخیر فضای نقد سینما و نقد فیلم ایران به شدت به سمت ایدآلیستی‌شدن، یک‌جانبه‌گرایی، نگاه صفروصدی و نگرش منفصل از جامعه و گسسته از واقعیت رفت و با تبلیغ این نگرش به ویژه توسط صداوسیما نسلی منتقد و فیلم‌بین و سینمادوست تربیت شدند که دیگر فاقد توانایی ارتباط سالم و پیش‌رونده با اثر هنری‌اند، چون در منظرشان نقد یعنی روایتی ویرانگر و ایرادپیداکن از اثر هنری.

در نقد موسی کلیم الله چگونه باز دچار فرصت‌سوزی نشویم؟

اگر با آن عینک تیره نگاه نکنیم، در ادامه‌ی نکته‌ی اول باید بگوییم موسی کلیم الله در فضای فعلی و واقعیتِ توش و توانِ سینمای ایران، علی‌رغم بعضی اشکالاتش یک حرکت رو به جلو و یک قدم امیدوارکننده است که می‌تواند نماینده‌ای آبرومند از سینمای ایران، روایت ایران و فکر ایرانی در فضای بین‌الملل باشد؛ همچنین به عنوان اولین قدم حاتمی‌کیا در عرصه‌ی پروژه‌های بزرگ تاریخی و تمدنی. طبیعتا اگر این فیلم فارغ از سبک و ژانر با دیگر آثار شاخص حاتمی‌کیا مقایسه شود، در آن مقایسه دیگر این امتیاز خوب را نمی‌گیرد.

درمورد نکته‌ی دوم هم باید یادآور شد ما ایرانی‌ها در ژانرهایی مثل ژانر سینمای اجتماعی آپارتمانی یا سینمای جنگ و دفاع مقدس بی‌نهایت فیلم متوسط و خوب و عالی ساخته‌ایم؛ بله در اینگونه ژانرها نقد می‌تواند و درست است و بلکه باید ایدآلی‌تر و تیزتر باشد، اما در ژانرهایی مثل سینمای تاریخی تمدنی (آن‌هم با اینهمه تاریخ و تمدن بی‌نظیری که بر دوش سرزمین و آیین خویش داریم) اثر چندان زیاد و حتی متوسطی هم نداریم و همچنان در جهانِ روایت‌ها ساکتیم. بله استثنایی در ایران داریم به نام سیدداود میرباقری، ولی اولا او یک نفر است نه یک جریان (مثل سینمای اجتماعی یا سینمای جنگ یا سینمای کمدی)، دوم: او متمرکز بر سریال است نه سینمایی و سوم: او در سرزمین‌های دیگر (به‌خصوص سرزمین‌های همسایه و هم‌سرنوشت) هم مشابه و معادلی با این توانایی و نبوغ ندارد، بنابراین سنجیدن حاتمی‌کیا و مجیدی و دیگران، حتی فخیم‌زاده (که در تاریخی‌سازی دست بالایی داشت) با خطکش میرباقری از آن دست کمال‌گرایی‌هاست که موجب رکود این ژانر در سینمای ایران می‌شوند. (یعنی دقیقا کاری که ما در ایران می‌کنیم، همه را با خطکش میرباقری می‌زنیم و وقتی خود میرباقری می‌خواهد کار کند تا سال‌های سال شروع پروژه‌اش را عقب می‌اندازیم، بعد هم گلایه داریم چرا در ایران سینمای تمدنی نداریم!)

نقد فیلم یا نقد سریال؟

یکی دیگر از نکاتی که باید در نقد توجه داشت نقد بر اساس مدیوم ساخت است. موسی به عنوان یک سینمایی مستقل یک نوع داوری دارد، به عنوان یک اپیزود از یک سه‌گانه یک نوع داوری و به عنوان بخش ابتدایی یک سریال داوری دیگری. طبیعتا آنچه در این جشنواره دیدیم مصداقی از هر سه حالت می‌تواند باشد، ولی بسته به اینکه ما کدام را در نظر بگیریم نقدمان متفاوت است، یک سینمایی که کارش تمام‌شده را باید محکم‌تر از قسمت‌های اول یک سریال نقد کرد. موسای سینمایی خوب و قابل قبول و قابل نقد بود اما موسای ابتدای سه‌گانه یا سریال چه‌بسا عالی بود، برای مثال کافی‌ست موسی را با قسمت اول فیلم خارجی تلماسه مقایسه شود. فیلمی با هزینه‌هایی بسیار عظیم‌تر، صحنه‌پردازی و جلوه‌های ویژه‌ی بسیار قوی‌تر، اما در مجموع داستان، شخصیت‌پردازی، ریتم و پرداختی بسیار افتضاح و غیرقابل مقایسه با قسمت اول موسی. با اینحال این افتصاح به دلیل همان رنگ و لعاب فیلم مورد حمایت مخاطبان و سرزمین سازنده قرار گرفت تا بتواند مقدمه‌ی قسمت‌های بعدتر و بهتر باشد.

4. از نقدهایی که به فیلم موسی کلیم الله وارد است

اما جدا از نقدهای ایدآلی و با عینک بنی اسرائیلی، طبیعتا به این فیلم نیز مثل هر فیلم دیگری نقدهایی واقعی وارد است:

1. به نظر من سکانس ابتدایی و بعضی سکانس‌های دیگر که راوی جمعیت مردم (مخصوصا عبرانی‌ها) هستند فاقد جزئیات هوشمندانه‌ی لازم در صحنه‌پردازی واقع‌انگارانه‌اند.
2. فضاسازی به طور کلی و مخصوصا با این حجم استفاده از جلوه‌های ویژه به جای ساخت دکور و شهرک چندان موثر نیست و چندجا در شکل‌گیری هویت مکانی مشکل ایجاد می‌کند.
3. انتخاب فرهاد آییش در نقش مثبتش انتخاب چندان درستی به نظر نمی‌رسد، هم کلا در این نقش چندان توانا نبود هم حضور توامان در دو قطب موجب کژتابی داستانی است، ولو این نقد برای مخاطب خارجی که آییش را نمی‌شناسد چندان مطرح نیست.
4. انتخاب بهنام تشکر در آن نقش ریسک بزرگی است، هرچند او پیکره و پرستیژ لازم برای ایفای چنین نقشی را دارد و واقعا هم خوب بازی کرده است، اما سایه‌ی پررنگ خاطرات نقش‌های پیشین او در ژانر کمدی باورپذیری وضعیت جدی او را برای مخاطب ایرانی با خطرپذیری همراه می‌کند (این نقد با توجه به مخاطب خارجی مطلقا مطرح نیست).
5. دورنشدن از خط قصه‌ی اصلی و آشنا برای مخاطب و عدم عمق میدان کافی در پردازش داستان
6. در یکی دو صحنه تصریحات اضافی به ارجاعات بیرونی: از جمله جایی که فیلم با بیانی هنری و تصویری و کنایی حرفش را می‌زند، ولی بعد بازیگر هم آنچه بر تصویر آمده (و از جنس نماد و تاویل است) را در دیالوگ می‌گوید و لطف کنایی‌اش را نابود می‌کند.
7. پوستر فیلم بسیار ضعیف است و ناتوان از نمایش هیجان، جذابیت و اهمیت فیلم.

5. از زیبایی‌های فیلم موسی کلیم الله

 1. شخصیت‌پردازی انسانی، عمیق و طیفی شخصیت‌ها چه درمورد شخصیت‌های مثبت چه در مورد شخصیت‌های منفی: ما فقط ماکت فرعون و یوکابد و هامان را ندیدیم، ما فرعونیت و یوکابدبودن و هامان‌بودن را هم دیدیم.
2. نگاه و رنگ زنانه‌ی فیلم که در تمام طول قصه و در تمام شخصیت‌های مثبت و منفی -آن‌هم مطابق با اصل ماجرای تاریخی- دیده می‌شد.
3. بازی‌های قابل قبول بازیگران: به‌ویژه بازی بازیگر نقش اول مریلا زارعی که به قول دوستی نقش مادر حضرت موسی را در سینمای ایران ماندگار کرد و به نظر من این فیلم را تبدیل به یکی از بهترین مادرانه‌های سینمای ایران کرد.
4. ارجاع به متون و روایات اسلامی و شیعی به جای مشهورات، اسرائیلیات و روایات هالیوودی، مسیحی و یهودی.
5. ارجاعات فرامتنی موثر و هوشمندانه و متناسب با شرایط روز جهان، ارجاعاتی که امروز می‌تواند بسیار در جهان اسلام موثر باشد.
6. پیرنگ الهی، عرفانی و معنوی داستان، مطابق با اصل واقعه و تاریخ. (در بسیاری از آثار مشابه تم تاریخی و اخباری تم معنوی و الهی را کنار می‌زند و یک ماجرای معنوی مثل یک قصه یا یک تاریخ بی‌روح روایت می‌شود.)
7. ملودرام قدرتمند و تاثربرانگیز قصه و روایت.
8. اصل ساختن فیلم در ژانر سینمای تاریخی و تمدنی.
9. اصل ورود فیلم با موضوع و پرداخت به نگرشی بین‌المللی و جهانی.
10. ضرب‌آهنگ و ریتم جذاب و قابل قبول فیلمنامه و فیلم، مخصوصا با توجه به مخاطب عمومی.
11. نماهای خیال‌انگیز، خلاقانه و شاعرانه: مثل وداع یوسف بر لب چشمه یا شعله‌ور شدن کوه و بت در کابوس فرعون و...
12. استفاده از تکنسین‌های هنری داخلی علی‌رغم داشتنِ دید جهانی
13. شجاعت هوشمندی و نگرش راهبردی ساختن فیلم درمورد شخصیت پیامبری که بخشی از مدعیان دروغین پیروی‌اش، بیشترین فیلم‌ها و روایت‌های سینمایی را درمورد خود و دیگران (از جمله ما!) ساخته‌اند یا مدیریت کرده‌اند و به اتکای ساخت همین آثار امروز وقیحانه بزرگ‌ترین جنایت‌های تاریخ معاصر را مرتکب می‌شوند.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
موسی کلیم الله در فضای فعلی و واقعیتِ توش و توانِ سینمای ایران، علی‌رغم بعضی اشکالاتش یک حرکت رو به جلو و یک قدم امیدوارکننده است که می‌تواند نماینده‌ای آبرومند از سینمای ایران، روایت ایران و فکر ایرانی در فضای بین‌الملل باشد؛ همچنین به عنوان اولین قدم حاتمی‌کیا در عرصه‌ی پروژه‌های بزرگ تاریخی و تمدنی. طبیعتا اگر این فیلم فارغ از سبک و ژانر با دیگر آثار شاخص حاتمی‌کیا مقایسه شود، در آن مقایسه دیگر این امتیاز خوب را نمی‌گیرد.

بازی تماشایی و فوق‌العاده‌ی مریلا زارعی (که به تنهایی بسیاری از ضعف‌های فیلم را جبران می‌کرد)، مدیریت فیلمبرداری درخشان تورج منصوری، جلوه‌های بصری قابل قبول علیرضا واعظ، موسیقی دلپذیر کارن همایونفر، چهره‌پردازی دیدنی شهرام خلج (مخصوصا در پردازش چهره کاهن)، بازی خوب فرهاد آییش (در نقش منفی‌اش)، ارجاعات هوشمندانه و درست و جالب فیلمنامه و باید اشاره کنم طراحی لوگو و نشانه‌ی بسیار استادانه‌ی استاد مسعود نجابتی (که به نوعی نمایش دور بازوی قطور گرافیک و تایپوگرافیک امروز ایران هم هست) و... از جمله عواملی هستند که باعث‌شده‌اند این فیلم یک تجربه‌ی موفق و قابل اعتنا در سینمای امروز ایران باشد

مطالب مرتبط