ﺳﻪشنبه 28 مرداد 1404 / خواندن: 6 دقیقه
پرونده هزار و یک سریال | صفحه پنجاه و پنجم

ریویو: نقد و بررسی سریال «شکارگاه» ساخته «نیما جاویدی»

سریال «شکارگاه» یک مینی‌سریال ایرانی تاریخی و رازآلود است که پخش آن از یازدهم تیرماه ۱۴۰۴ به‌صورت مشترک از پلتفرم‌های فیلیمو و شیدا آغاز شده است. «مهدی بدرلو» تهیه‌کننده‌ی «شکارگاه» است و «نیما جاویدی» فیلمنامه‌نویس و کارگردان آن. نیما جاویدی که در کارنامه‌ی هنری‌اش آثار درخشانی مثل «ملبورن» را دارد و با فیلم سینمایی «سرخپوست» و سریال نمایش خانگی «آکتور» در بین مخاطبان محبوبیت پیدا کرده، این بار با سریال شکارگاه به سینمای خانگی برگشته است.

3
ریویو: نقد و بررسی سریال «شکارگاه» ساخته «نیما جاویدی»

مجله میدان آزادی: شبکه نمایش خانگی در تیرماه امسال شاهد آخرین ساخته «نیما جاویدی» به نام «شکارگاه» بود که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. در تازه‌ترین صفحه از پرونده «هزار و یک سریال»، ریویوی نقد و بررسی این مینی‌سریال نه قسمتی را خواهید خواند: 

سرهنگی به نام «میرعطا» (پرویز پرستویی) مأمور می‌شود از گنجی گرانبها که یک تاج سلطنتی دربار قاجار است محافظت کند. به این منظور او همراه خانواده‌ی خود در یک عمارت شکارگاه اشرافی مستقر می‌شود؛ عمارتی مرموز و بدشگون که حوادث عجیبی در آن رقم می‌خورد. 


سریال «شکارگاه»، آخرین ساخته «نیما جاویدی»

سریال «شکارگاه» یک مینی‌سریال ایرانی تاریخی و رازآلود است که پخش آن از یازدهم تیرماه ۱۴۰۴ به‌صورت مشترک از پلتفرم‌های فیلیمو و شیدا آغاز شده است. «مهدی بدرلو» تهیه‌کننده‌ی «شکارگاه» است و «نیما جاویدی» فیلمنامه‌نویس و کارگردان آن. نیما جاویدی که در کارنامه‌ی هنری‌اش آثار درخشانی مثل «ملبورن» را دارد و با فیلم سینمایی «سرخپوست» و سریال نمایش خانگی «آکتور» در بین مخاطبان محبوبیت پیدا کرده، این بار با سریال شکارگاه به سینمای خانگی برگشته است.

گویا نیما جاویدی در نخستین تجربه‌ی کارگردانی در حوزه‌ی سریال، تلاش کرده همان حال‌وهوایی را بازآفرینی کند که پیش‌تر در فیلم «سرخ‌پوست» به‌خوبی شکل داده بود و واکنش مثبت گرفت. به همین دلیل «شکارگاه» را می‌توان تا حدی ادامه‌ی همان نگاه دانست. به جز ژانر معمایی، یکی از شباهت‌های آشکار این دو اثر در انتخاب فضای محدود روایت است؛ همان‌طور که داستان «سرخ‌پوست» تقریباً به‌طور کامل در چهارچوب یک زندان مرموز جریان داشت، کل ماجراهای «شکارگاه» نیز در محدوده‌ی یک عمارت بزرگ و اشرافی فیلم‌برداری و روایت می‌شود. انتخابی که در ساخت یک سریال هم به کاهش هزینه‌های تولید کمک می‌کند، هم به تمرکز روایت و امکان پرداخت دقیق‌تر به جزئیات معماری و دکور. البته از نگاهی دیگر استفاده از تک لوکیشن در فیلم و به‌خصوص سریال به‌ علت تنوع بصری کم ممکن است در مخاطب باعث ایجاد حس کسالت و تکرار شود. 


«نیما جاویدی» کارگردان سریال «شکارگاه»، عکس از «مریم کامیاب»

از شباهت‌های «شکارگاه» با «سرخپوست» و تا حدی «آکتور»، دوخطی داستانشان است. سرهنگ میرعطاخان «شکارگاه» برای ترفیع رتبه باید ده روز از تاج قاجاری در یک عمارت ناجور حفاظت کند. «نعمت جاهد» در «سرخ‌پوست» باید در ساختمان یک زندان مرموز و متروک و دورافتاده به دنبال «احمد سرخپوست» بگردد تا کارهای ترفیع درجه‌اش تمام شود. حتی در «آکتور» هم علی و مرتضی برای حفظ ساختمان آمفی‌تئاتر کهنه و نوستاژیکشان باید دست به هزار جور بازی و کلک و قصه بزنند. در هر سه این ساخته‌ها، یک موقعیت وجود دارد که با ورود تغییراتی جدید، تثبیتش به خطر می‌افتد. در شکارگاه، این موقعیت خاندان قاجار است که در خطر است. در سرخپوست، این زندان قدیمی‌ست که عمر جاهد را گرفته و حالا با توسعه‌ی فرودگاه، قرار است تخریب شود. در آکتور هم حفظ آمفی‌تئاتر در معرض تخریب، مدام با چالش روبروست. از طرفی هر سه کاری که از جاویدی نام بردیم به شدت شخصیت‌محور هستند. 


فیلمنامه‌ی سریال شکارگاه 

سریال «شکارگاه» مانند برخی دیگر از تولیدات شبکه نمایش خانگی، از ضعف فیلمنامه رنج می‌برد. هرچند انسجام خرده‌روایت‌ها با داستان اصلی از نقاط قوت فیلمنامه‌ی آن است و تماشاگر در هر قسمت با رازی روبه‌روست و کنجکاوی‌اش برای دانستن سرنوشت شخصیت‌ها بیشتر می‌شود، ولی از طرف دیگر تعجیل در بیان خرده‌روایت‌ها و گره‌افکنی و گره‌گشایی سریع در هر قسمت، مانع شخصیت‌پردازی عمیق و ایجاد حس همذات‌پنداری مخاطب با شخصیت‌ها می‌شود. ایراد دیگر فیلمنامه دیالوگ‌های ضعیفی است که با لحن و لهجه‌ی فارسی امروز تهران بیان می‌شوند و در آن‌ها اثری از لغات مردم عصر قاجار نمی‌بینیم. به‌خصوص که اکثر مردان و زنان این فیلم نظامی و جنگجو هستند و دیالوگ‌های فیلم صلابتی را که از شخصیت نظامی انتظار داریم به مخاطب عرضه نمی‌کنند. شاید بتوان گفت نیما جاویدی از جهت دیالوگ‌نویسی فیلمنامه‌های قاجاری نوعی سنت‌شکنی کرده است.

اما از نکات قابل توجه فیلمنامه‌ی سریال «شکارگاه»، نقش مؤثر زنان در سریال است؛ زنانی که عاملیت دارند و علاوهبر نقش مادر، همسر و معشوق، اسلحه به دست می‌گیرند و از کیان خانواده و کشور دفاع می‌کنند. اهمیت حضور و نقش زنان در مسائل سیاسی و اجتماعی و این نگاه کارگردان به زنان ستودنی است. 


پوستر سریال «شکارگاه»

بازیگران سریال شکارگاه

در میان بازیگران شکارگاه اولین اسمی که توجه را جلب می‌کند، «پرویز پرستویی» است، ولی برخلاف انتظار پرویز پرستویی در این سریال بازی به‌شدت ضعیف و یکنواختی از خود نشان می‌دهد. به‌طوری که در میمیک و بدن و لحن او اثری از یک نظامی خبره که مأموریت بزرگ حفاظت از گنجینه‌ی سلطنتی را بر عهده دارد، دیده نمی‌شود. گنجینه‌ی سلطنتی که می‌تواند نمادی از خود سلطنت قاجار باشد! بقیهی بازیگران به‌خصوص «الهام پاوه‌نژاد» و «مهدی حسینی‌نیا»، «سوگل خلیق»، «الهام نامی»، «عرفان ابراهیمی» و... علی‌رغم ضعف فیلمنامه در شخصیت‌پردازی و سطحی بودن دیالوگ‌ها، بازی قابل قبول و باورپذیری ارائه داده‌اند.


«پرویز پرستویی» در سریال «شکارگاه»

طراحی صحنه و لباس و گریم سریال شکارگاه 

نیما جاویدی در آثار قبلی خود نشان داد که تا چه اندازه به فضاسازی و اکسسوار اهمیت می‌دهد. برای ایجاد فضای وهم‌‎آلود و رازآمیز طراحی صحنه و پالت رنگی و نور بسیار مؤثر است. حتی انتخاب تک لوکیشن عمارت اشرافی به ایجاد حس تعلیق و دلهره و اضطراب در دل مخاطب کمک شایانی کرده است. 

در «شکارگاه»، طراحی لباس مردان بسیار مناسب و بجاست، ولی در طراحی لباس زنان نوعی سردرگمی دیده می‌شود. لباس زنان انگار پيراهن‌های امروزی است که با المان‌های سنتی ایرانی تزئین شده. در برهه‌ی تاریخی قاجار، لباس افراد کاملاً نشان دهندهی طبقه‌ی اجتماعی، مذهب، قومیت، شهری و روستایی بودن و... بود، ولی لباس زنان در فیلم «شکارگاه» هیچ اطلاعاتی در این زمینه نمی‌دهد و با لباس مردان همخوانی ندارد. 

گاهی سربندهای زنان به سربندهای مدرن امروزی و سربندهای کولیان شبیه می‌شوند و این مخاطب را بسیار گیج می‌کند. در بهترین حالت به نظر می‌رسد هدف طراح لباس استفاده از سربندهای امروزی به‌جای استفاده از چادر و چاقچور و چارقد سنتی قاجاری برای طراحی پوشش سر بوده باشد تا فیلم در مقایسه با پوشش زنان در باقی فیلم‌های قاجاری یا اصطلاحاً ناصرالدین‌شاهی که تا امروز دیده‌‎ایم، آشنازدا باشد و آن حس خمودگی و تکرار و حتی دافعه‌ی فیلم‌های قاجاری را به مخاطب ندهد. 

گریم و چهره‌پردازی شخصیت‌ها بجا و درست است، چین و چروک‌های روی صورت و کک و مک که آثار آفتاب بر روی پوست مردم جنگجوی فیلمنامه را نشان می‌دهد و جای زخمها روی صورت که هیچ یک حالت اغراق‌آمیز و تصنعی ندارد و همچنین استفاده‌ی هوشمندانه‌ی کارگردان از بازیگرانی با چهره‌ی طبیعی بدون جراحی زیبایی، بر باورپذیری شخصیت‌های تاریخی تأثیر بسزایی داشته است.


سکانس‌های جذاب سریال شکارگاه 

با وجود ضعف و باورناپذیری سکانس‌های اکشن فیلم، دو سکانس زیبا در شکارگاه توجه مخاطب را جلب می‌کند.یکی سکانسی که پيشخدمت مانع می‌شود سرهنگ قهوه‌ی زهرآلود را بخورد و سرهنگ خون خود را در روزنامه‌ی در دستش می‌ریزد؛ روزنامه‌ای که خبر برقراری مشروطه در آن درج شده و با ریختن قهوه، خون لخته می‌شود. این یک نمای سمبلیک است از تقابل آزادی (مشروطیت) و دیکتاتوری (سرهنگ).

دیگری سکانسی که افراد خانواده با لباس‌های سنتی بر سر میز غذایی حاضر می‌شوند که چیدمان کاملاً فرنگی دارد و در حالیکه با دست غذا می‌خورند درباره‌ی دستمال روی میز (دستمال سفره) بحث می‌کنند که فضای مضحک و طنزی را ایجاد کرده است. فضایی که می‌توان آن را نمادی از مواجهه‌ی سنتی قاجار با ورود مدرنیته به ایران برداشت کرد.


سریال «شکارگاه» ساخته «نیما جاویدی»

حرف آخر درباره شکارگاه

سریال «شکارگاه» سعی دارد گوشه‌ای از تاریخ معاصر ایران را با چاشنی ژانر معمایی برای مخاطب امروزی روایت کند. هرچند که فیلم‌نامه‌ی عجول باعث شده که تحول شخصیت‌ها و رویدادها مسیر منطقی خود را طی نکنند، ولی تسلط کارگردان بر وجوه فنی و تکنیکی فیلمسازی، استفاده‌ی درست از دوربین و دکوپاژ دقیق و به‌اندازه‌، با ایجاد جذابیت‌های بصری‌، دیدن این سریال را خالی از لطف نکرده است. درواقع اگر دوست دارید سریالی قاجاری ببینید اما دیگر میلی به سریال‌های قاجاری مرسومی که تا به امروز دیده‌ایم ندارید – سریال‌‎هایی که معمولاً با کلیشه‌ی حرمسراها، شاهان پرزرق‌وبرق، جمعیت انبوه خدمه و درباریان با القاب «فلان‌الدوله» و «بهمان‌السلطنه» همراهند - شکارگاه گزینه‌ی خوبی‌ست!




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
گویا نیما جاویدی در نخستین تجربه‌ی کارگردانی در حوزه‌ی سریال، تلاش کرده همان حال‌وهوایی را بازآفرینی کند که پیش‌تر در فیلم «سرخ‌پوست» به‌خوبی شکل داده بود و واکنش مثبت گرفت. به همین دلیل «شکارگاه» را می‌توان تا حدی ادامه‌ی همان نگاه دانست. به جز ژانر معمایی، یکی از شباهت‌های آشکار این دو اثر در انتخاب فضای محدود روایت است؛ همان‌طور که داستان «سرخ‌پوست» تقریباً به‌طور کامل در چهارچوب یک زندان مرموز جریان داشت، کل ماجراهای «شکارگاه» نیز در محدوده‌ی یک عمارت بزرگ و اشرافی فیلم‌برداری و روایت می‌شود. انتخابی که در ساخت یک سریال هم به کاهش هزینه‌های تولید کمک می‌کند، هم به تمرکز روایت و امکان پرداخت دقیق‌تر به جزئیات معماری و دکور.

از نکات قابل توجه فیلمنامه‌ی سریال «شکارگاه»، نقش مؤثر زنان در سریال است؛ زنانی که عاملیت دارند و علاوهبر نقش مادر، همسر و معشوق، اسلحه به دست می‌گیرند و از کیان خانواده و کشور دفاع می‌کنند. اهمیت حضور و نقش زنان در مسائل سیاسی و اجتماعی و این نگاه کارگردان به زنان ستودنی است. 

مطالب مرتبط