مجله میدان آزادی:پیش از این ویدئوی گفتوگو با «رضا تقدسی» کارگردان، انیماتور و جزو بنیانگذاران «موسسه فرهنگی هنری حور» و مدیرعامل فعلی آن را در پرونده «ماجرای انیمیشن ایرانی» منتشر کرده بودیم. در این مطلب، متن این گفتوگو را که در دو قسمت منتشر خواهد شد خواهید خواند:
-
مروری بر تاریخچه موسسه حور
آقای تقدسی، من که خودم سالها در انیمیشن بودم کم و بیش بچههای انیمیشن را میشناسم، ولی خارج از اینجا کسی آنها را زیاد نمیشناسد. دوست دارم هم خودتان را معرفی کنید، هم اینکه فکر میکنم اسم آقای محمدرضا تقدسی را هیچ وقت نشود از حور جدا کرد. پس لطفاً «حور» را هم برایمان معرفی کنید. از کی شروع شد؟ چند نفر بودید؟ ایدهتان چه بود؟
من محمدرضا تقدسی هستم. متولد ۱۳۴۸. سینما را در دانشکدهی سینما خواندم، در تهران. سال ۱۳۷۰ فارغالتحصیل شدم و بعد هم در سمتهای مختلف مثل مدیر تولید، دستیار فیلمبردار، فیلمبردار، دستیار کارگردان و نویسنده در سینما فعالیت داشتم؛ چه کارهای تجربی، چه کارهای حرفهای. از سال ۱۳۷۳ هم با سمت مدیر تولید، نویسنده و تهیهکننده در مؤسسهی حور هستم.
ایدهی اولیهی مؤسسهی حور به سال ۱۳۷۰ برمیگردد. یکعده جوان بودند که میخواستند برای کار پروسس و پردازش تصویری با کمک کامپیوتر فعالیت کنند. بهنوعی هدفگیریشان ساخت انيميشن بود. مؤسس حور، یعنی کسی که اینجا را تأسیس کرد، آقای «شهاب کسرایی» بود. ایشان این ایده را داشتند. آمدند آگهی دادند. تعداد زیادی از افرادی که آن زمان به انیمیشن علاقهمند بودند، فکر میکنم چهارصد نفر، آمدند و از این چهارصد نفر حدود شانزده نفر انتخاب شدند که تقریباً میشود گفت خیلی از این شانزده نفر اساس و پایهی انیمیشن آیندهی ایران را گذاشتند. ازجمله آقایان «امیرمحمد دهستانی»، «بهرام عظیمی»، «فخرایی» و «سلیمانی». کسانی که هر کدام اسمهایی بزرگی هستند در انیمیشن ایران. در مراحل بعدی دوستان دیگری آمدند مثل آقایان «فرخ یکدانه»، «فائز علیدوستی»، «افشین سبکی» و... . تا به حال چیزی بالغ بر ششصد نفر در مؤسسهی حور استخدام و مشغول به کار شدند. الان خیلی از اینها اساتید دانشگاهاند. خودشان شرکت تأسیس کردند یا آدمهای مؤثر شرکتهای دیگر هستند و یکعدهی زیادشان از ايران مهاجرت کردند و در استودیوهای خارج از ایران مشغول فعالیتاند.
بعد از تأسیس مؤسسه، ما یک دورهی آموزشی گذاشتیم. چون آن موقع تقريباً چیزی به نام انیمیشن به کمک کامپیوتر نداشتیم. انیمیشن بهشکل کلاسیک روی کاغذ و طلق و اینها انجام میشد و امکانات انیمیشن تقریباً وجود نداشت. یعنی ما کاغذ انیمیشن نداشتیم، پانچ نداشتیم. همین چیزهای خیلی ابتدایی. همینها رفت ساخته شد و یک ستآپ کامپیوتر برای این کار به وجود آمد.
سال ۱۳۷۳ مؤسسه تیزر تبلیغاتی را شروع کرد و سال ۱۳۷۴ اولین سریال انیمیشن را با کمک کامپیوتر کار کرد. وقتی که این سریال توی پخش تلویزیون موفق شد، هنوز «صبا» تأسیس نشده بود. موقع قراردادمان با سیمافیلم بود. بعد از آن ما گروههای مختلف انیمیشن را دعوت کردیم و آن ستآپ کامپیوتری که این کارها را با آن انجام میدادیم بهشان معرفی کردیم و اگر شما دقت کنید بعد از ۱۳۷۵ انیمیشن ایران تولید بالایی پیدا کرد. چون آن کندی و بحثهای تولیدی که وجود داشت از بین رفت و شرکتها توانستند با کامپیوتر سرعت تولید انیمیشن را بالا ببرند و الحمدلله یکی از کارهای خوب بود.
تا الان ما بالغ بر چهل و یکی دو تا سریال کار کردیم که چیزی حدود دوهزار قسمت است. جدا از این، نزدیک به هزار و خردهای یا هزار و دویست تا تیزر کار کردیم و از یک تاریخی که مثلاً اوایل دههی هشتاد بود ما دیگر تیزر تبلیغاتی را تعطیل کردیم و فقط کارهای آموزشی انجام میدادیم؛ ازجمله «سیاساکتی» و «بابابرقی». فکر کنم سازمان ما برای بالغ بر دویست و پنجاه شرکت، انیمیشن آموزشی ساخت تا الان که دیگر در خدمت شما هستیم.

«رضا تقدسی» در دفتر کارش
اولین سریالی که گفتید قبل از صبا ساختید چه سریالی بود؟
سریال «یار مهربان» بود. آن موقع یک ایدهای بود که میگفت فرهنگ کتابخوانی را برای کودکان زنده کنیم یا مثلاً جا بیندازیم. آمديم حدوداً سی و دو تا کتاب را از نویسندهها و ناشران مختلف انتخاب کردیم و با همان گرافیک کتاب انیمیشنش را ساختیم. اگر سی و دو تا فیلم ساختیم، تقریباً سی و دو تا گرافیک و تکنیک بهخصوص را در آنها استفاده کرديم که به هر حال در زمان خودش سریال موفقی بود.
خودتان گفتید که با مؤسسهی حور یک سری «ترینها» اتفاق افتاده. مثلاً پرتعدادترین سریال انیمیشنی ایران یا مجموعه انیمیشنی ایران را که باید «مهارتهای زندگی» باشد، حور ساخته و فکر میکنم تقریباً جزو پرمخاطبترینها هم باشد. باز بچههایی که اینجا هستند، بچههای پشت صحنه، از صدابردار، صداگذاری تا آهنگسازتان جزو پرکارترینهای انیمیشناند. بچههایی هم که مؤسس حور بودند، یا از اول با حور شروع کردند، چه نامی بودند، چه جوان، توی حور جای رشد داشتند و این رشد خیلی به چشم میآید. یعنی هم در کار خودشان در انیمیشن به جایی رسیدند، هم اینکه خیلیهاشان در کارهای اجرایی موفق شدند. مثلاً آقای «فرخ یکدانه»، آقای «دهستانی»، آقای «بهرام عظیمی». همهی اینها هم در کار اجرایی خوباند، هم در کارهای انیمیشن خودشان همه میگویند حور یکجور تولیدکنندهی انیمیشن است ولی من این روند را که نگاه میکنم میبینم روندی کاملاً رو به رشد است و مثل یک دانشکدهی انیمیشن بوده! استعداد بچهها اینجا شکوفا میشود و به بهرهبرداری خوبی میرسد. این تربیت نیرو و تربیت نسل از اول بوده یعنی جزو برنامههایتان بوده و سیاستی پشتش بوده یا بهمرور اتفاق افتاد؟
نه، این شاید یک ضرورت بوده! مثلاً وقتی که ما انیمیشن را شروع کردیم عمدهی مردم اصلاً با کلمهی انیمیشن آشنا نبودند.
میگفتند کارتون!
بله، کارتون میگفتند. مثلاً من یادم است جاهای مختلف که میرفتیم، میگفتیم که ما انیمیشن سهبعدی و دوبعدی کار میکنیم و این صحبتها. مثلاً میگفتند میشود انیمیشن یکبعدی هم کار کنیم؟ نه اینکه بحث طنز قضیه باشد، برای اینکه شناخت وجود نداشت. تقریباً تمام کسانی که وارد مؤسسهی حور شدند نه با کامپیوتر آشنایی داشتند، نه اصلاً کامپیوتر داشتند. چون کامپیوتر تقریباً از سال ۱۳۷۸ وارد خانههای مردم شد. خیلی گران بود. من یادم است سال ۱۳۷۸ یک کامپیوتر همقیمت یک ماشینِ به قولی خوب بود. یعنی یک نفر باید تصمیم میگرفت کامپیوتر بخرد یا برای خودش ماشین تهیه کند. حالا در چنین فضایی این که شما بخواهی انیمیشن کامپیوتری یا انیمیشن سهبعدی کار کنی برای جامعهی آن موقع خیلی دور از ذهن بود.
پس لازمهاش این بود که ساختار مؤسسه بر آموزش بنا شود و چون هيچ دانشگاه و دانشکدهای وجود نداشت و هیچ مرکز انیمیشنی دیگری وجود نداشت، برای اینکه کار بتواند گسترش و ادامه پیدا کند این ساختار آموزش باید همیشه حفظ میشد. یعنی اگر ما مثلاً سی نفر کارمند، ثابت داشتیم پنج نفر تا ده نفر کارآموز داشتیم. چون هم ما داشتیم بهسمت گستردگی میرفتیم، هم به هر حال موقعیتهایی برای عوامل حرفهای توی مؤسسه پیش آمد که بتوانند از موقعیتهای بهتر در ایران یا خارج از ایران استفاده کنند و میرفتند. همانطور که گفتم اينجا ششصد نفر استخدام کردیم. شما در هر کشوری که بخواهی صنعتی را راه بیندازی، دانشکدهها یا دانشگاههایی هست که از آن صنعت پشتیبانی میکنند و نیروی مورد نیاز شما میرود آنجا و بهشکل کلاسیک آموزش میبیند و بعد میآید با ساز و کار شما آشنا میشود. یا شرکتهای متعددی هستند. ولی وقتی ما به وجود آمديم شرکت دیگری نبود. پس بهتر است بگویم این ساختار شاید مقداری بر مبنای اجبار زمان به وجود آمد و حفظ شد.
در عین حال بهنظرم هستهی اصلی مؤسسهی حور از دانشگاههای هنری آمده بودند. تا آن زمان آدمهای تکنیکال میآمدند و با انیمیشن آشنا میشدند؛ یعنی کسانی که با کامپیوتر آشنا بودند. اما مؤسسهی حور هنرمندها را در دورههای آموزشی با کامپیوتر یعنی با تکنیک آشنا کرد، پس بالطبع دید هنری آمد و چون بچهها از دانشگاههای هنری آمده بودند سابقه و تجربه و چیزهایی که در مورد استودیوهای خارجی خوانده بودند و آرزوهاشان را وارد مؤسسهی حور کردند. مؤسسهی حور جدا از این آجر و سنگها و ساختمانها و بحثها در اصل بر پایهی توانمندی و هنرمندی هنرمندهای شاخصی شکل گرفت که آمدند و وقت و انرژی و جوانیشان را گذاشتند تا این اتفاق بیفتد. من همیشه میگفتم که مؤسسهی حور کارگردان دارد. البته شرکتهای دیگر هم کارگردان دارند که یا بهترند یا بدتر. حور انیماتور دارد و شرکتهای دیگر هم انیماتور دارند. پس یک چیزی ورای این هم بود. یعنی ورای فردیت خلاق همهی بچههایی که اینجا بودند. شرکتهای دیگر هم بودند که میآمدند ولی نمیتوانستند ادامه بدهند. بهنظرم این بحث مدیریتی بود که در مؤسسهی حور اتفاق میافتاد. نه که ایشان دنبال منافع خودش نبود و دنبال سود نبود، بلکه بهنظرم نوع دیدگاهش باعث شد جریانی را ایجاد کند که آدمها همسو با آن جریان بتوانند به موفقیتهایی برسند که مؤسسهی حور بتواند تا الان یعنی سی و چهار سال بدون هیچ تعطیلی و وقفهای به کار خودش ادامه دهد. آن هم شرکتی کاملاً خصوصی که منابع مالیاش صرفاً از تولید انیمیشن به وجود میآید.

قابی از دفتر کار «رضا تقدسی»
-
فعالان انیمیشن و مسئلۀ شهرت
باز برگردم به حور و برگردم به خود شما و بچههای انیمیشن. مثلاً همین حور چند هزار دقیقه کار دارد، شما چند هزار قسمت کار ساختهاید، تعداد بالایی تیزر دارید، فکر کنم بیشترین انیمیشنهای مربوط به فرهنگسازی عمومی را ساختهاید. کسی که شاید یکی دو تا فیلم سینمایی یا یک سریال ساخته، یا مثلاً یکی دو تا رمان موفق نوشته، خیلی زود سلبریتی میشود! حالا یا از طریق رسانه یا از طریق خود مخاطب، خیلی زود معروف میشود. ولی این اتفاق در انیمیشن نمیافتد.
آدمها انیمیشن محبوبشان را دوست دارند ولی اسم کارگردان و نویسنده و انیماتورهایش را مطلقاً نمیدانند. فقط اسم انیمیشن یا کاراکترهایش را یادشان میماند یا مثلاً موسیقی تیتراژش را دوست دارند.
میخواهم بدانم که این دوری از رسانه یا هیاهوی رسانهای، به نفع انیمیشن است یا به ضرر؟
خاصیت و مشخصهی انیمیشن است. نفع و ضررش را من دقیق نمیدانم. یعنی در تمام دنیا عوامل پشت صحنه غالباً دیده نمیشوند.
شما مثلاً میگویید یک رمان درست، یک نویسنده دارد. یا مثلاً در سینما شما بازیگر و تا حدودی کارگردان را میتوانی نام ببری. اما اگر بگویند نویسندهی مشهور در سینما یا فیلمنامهنویس مشهور یا فیلمبردار مشهور یا تدوینگر، شاید کسی نتواند نام ببرد. پشت صحنه همیشه از دید مردم دور است. چون برای مردم جذابیتی ندارد. برای اینکه وقتی ما دربارهی هنرهای نمایشی صحبت میکنیم، دربارهی مجموعهای از فانتزیهای ذهنی مردم صحبت میکنیم. فانتزی ذهنی در قالب بازیگری که روی پردهی سینما میبینند، بازیگری که روی صحنهی تئاتر میبینند، شکل میگیرد.
انیمیشن کلش پشت صحنه است. حتی وقتی انیمیشنهای مطرح دنیا را هم میبینید، هیچ وقت پشت صحنه را نمیبینید. یک ساختمان است دیگر! برعکس خود انیمیشن که هیجانی است پشتصحنهاش ساختمانی است که یکعده آدم نشستهاند و یک کار یکنواختی را انجام میدهند. پس این مشخصهی کار است. البته خیلی از انیمیشنیها دوست دارند مطرح بشوند ولی واقعیتش اصلاً امکانش وجود ندارد و بالطبع کسانی در انیمیشن میمانند که سطح اخلاق برونگراییشان خیلی پایینتر از اخلاق درونگراییشان باشد.
برای همین سلبریتیهای ما در انیمیشن، کاراکترهایمان هستند. یعنی مثلاً شاید کسی من را نشناسد ولی «سیا ساکتی» را میشناسد. به استثنای «دیزنی» که اسمش را گذاشت روی کمپانی خودش، مردم نمیدانند که در «دریمورکز» یا در «پیکسار» کی دارد کارگردانی میکند. اما خب اثرش را میشناسند.بهخاطر اینکه مردم با آن چیزی که میبینند ارتباط برقرار میکنند و آن را در حافظهی خودشان با آن شکل و فانتزی که دارند، میپذیرند. و بالطبع بازیگرها و کاراکترهای انیمیشن میشوند سلبریتی، بقیه هم در پشتصحنه کار میکنند.

قابی از دفتر کار «رضا تقدسی»
-
پرمخاطبترین انیمیشنهای حور
اعضای خانوادهی شما کارهای تولیدی حور را میبینند و بازخورد میدهند؟
اگر دوست داشته باشند، میبینند. اگر دوست نداشته باشند، نمیبینند. وقتی ما در مورد انیمیشن ایرانی صحبت میکنیم یک کلینگری داریم. در دورهی کودکی و نوجوانی ما، دو تا شبکه داشتیم، یک ساعت بهخصوصی انیمیشن میگذاشتند و بقیهاش هم دیگر هیچی نبود. خب؟ پس بالطبع ما انیمیشنها را میجویدیم. هر دوشنبه هم یک «دیدنیها» بود. جمعهها هم یک فیلم سینمایی میداد که نود درصد اوقات تکراری بود. پس انتخابهای ما محدود بود. بچههای جدید انتخابهایشان اینقدر محدود نیست. نمیشود گفت نامحدود، ولی خب محدود هم نیست.
باید ببینیم ما چه سهمی از این بازار را میخواهیم. اگر به آن سهم برسیم، موفقیم. تلویزیون به من میگوید کف مخاطب کارهای شما، شصت درصد است. پربینندهترین برنامههای تلویزیون ما، یکی از سریالهای آقای «مهران مدیری» بود که هشتاد و دو یا سه درصد مخاطب داشت. مخاطب کارهای «سیا ساکتی» ما هشتاد و شش درصد بود؛ یعنی ما هیچ کاری نزدیک به این کار هم نداریم. بقیهی کارهای انیمیشن را شما نگاه میکنید، زیر شصت درصد است. من یک وقتی در واحد نظرسنجی تلویزیون بودم، گفتند ده تا کار انیمیشن خارجی هست. گفتم ده تا کار انیمیشن ایرانی را بیاورید. از آن ده تا هشت تایش مال مؤسسهی حور بود و این افتخار است.
بهجز تلویزیون، ما در سایتهای مختلف که انیمیشنها را بارگذاری میکردند آمار میگرفتیم و من یادم است که «مهارتهای زندگی» ما بعد از «لاکپشتهای نینجا» که ششصد هزار تا ویو خورده بود، چهارصد هزار تا ویو خورده بود. کار ایرانی بعدی، دوازده هزار تا ویو خورده بود. آن هم البته مال ما بود! و از آن طریق میفهمیدیم این کار ما پربیننده است!
در تلویزیون هم از سال ۹۰ تا الان پربینندهترین کار ایرانی، «مهارتهای زندگی» بوده! پس این آمار تلویزیون و سایتها حدوداً درست درمیآید. از این دو تا منبع شما میتوانید آمار را بگیرید. پس ما سهممان را از بازار خودمان داریم.

انیمیشن سریالی «مهارتهای زندگی» ساخته «فرخ یکدانه»
در یوتیوب چطور؟
خیلی از کارهای ما نمیتواند در یوتیوب برود. چون متعلق به تلویزیون است و تلویزیون ایران تحریم است، یوتیوب اجازه نمیدهد. یکی از کارهای تلویزیونی ما که دوبلهی عربی شده، در یوتیوب دوازده میلیون ویو خورده. پس میبینید که این کارها اگر قابلیت عرضه بهصورت قانونی و بهشکل درست را داشت، میتوانست مخاطب خودش را جذب کند. پس ما درصد خودمان را میگیریم. مگر ما چند درصدِ تولید انیمیشن دنیا را داریم؟ پنجاه و هفت درصد از محتوای تلویزیونی دنیا را آمریکا تولید میکند، یعنی یکتنه از کل دنیا بیشتر تولید میکند. بعد انیمیشن در ژاپن است و بعد در چین. همینجور میرود پایین و خارج از جدول هم بقیه هستند که ما جزو آن بقیه هستیم. خب وقتی جایگاه ما در تولید اینجوری است، چرا فکر میکنیم جایگاهمان در جذب مخاطب باید ویژه باشد؟ مگر ما چند دقیقه کار تولید میکنیم؟ من میگویم که همان درصدی که باید ببیند، میبیند.
این کاری که گفتید دوازده میلیون ویو خورده کدام است؟
«فرمانروایان مقدس» مجموعهای بود که بهشکل بیست و سه قسمت سریالی از چهار تا فیلم بلند تلویزیونی ساخته شد.
وقتی برای اولین بار توی تلویزیون پخش میشد اینقدر برایم تعجبآور بود! اصلاً باورم نمیشد این انیمیشن ایرانی است و تازه انیمیشن مذهبی است!
تقدسی: دقیقاً. قسمت «سلیمان و ملکهی سبا» دوبلهی عربی شده و شما توی یوتیوب هم که بروید و همین ملکهی سبا را سرچ کنید، میآید. ولی نه اسمی از ایران هست، نه از حور! هیچی! بهعنوان یک کشور نمیدانم لبنانی یا اردنی دارد پخش میشود و دوازده میلیون بازدید گرفته.
یک سؤال در مورد حور دارم. میخواهم بدانم حور چرا هیچ وقت وارد ساخت کارهای سینمایی نشده؟ مخصوصاً از ۱۴۰۰ و اینها تقریباً تمام کارهای سینمایی که آمدند، پرفروش شدند. اینقدر محتوا برای کودک و نوجوان کم بود که یکدفعه آدمها به خودشان آمدند و دیدند که نه دیگر سینمای کودک و نوجوان داریم، نه انیمیشنی ساخته میشود. واقعاً هیچ محتوایی در سینماها نیست. این جریان فیلمهای سینمایی یکدفعه شروع شد و همهشان هم در گیشه پرفروش شدند. میخواهم بدانم حور که کارش هم با سرمایهی شخصی است و به بازگشت سرمایه نیاز دارد، چرا وارد کار سینمایی نشده است؟
در این سالهایی که انیمیشن ایرانی بوده، ما همیشه جزو چهار تا فیلم صدر بازار بودیم، اگر نگوییم در صدر پربازدید بودیم! خب این یک افتخاری است برای انیمیشن ایران. اما گاهی در بخش خصوصی سرمایهگذاران دنبال سودهای خیلی بیشتری هستند و همین باعث میشود سراغ هنر و انیمیشن نیایند. کسانی که وارد بحث فرهنگی میشوند، عموما سودهای بازار آزاد را نمیتوانند پیدا کنند. پس کسی که بخواهد وارد انیمیشن میشود -دستکم در وضعیت فعلی و در ابتدای کار- فکر میکند نباید دنبال سودهای کلان باشد. برای همین هم ما سخت میتوانیم سرمایه جذب کنیم. پس وقتی در مورد پرفروش بودن کارهای سینمایی صحبت میکنیم حرف شما درست است. اما در مورد سودآور بودن، نه لزوماً. البته تمام دولتها به فرهنگ و هنر کمک میکنند. برای اینکه پرستیژ است دیگر. شما نگاه کنید وقتی ما میرویم و جایزهی اسکار میگیریم، کاری نداریم اسکار را قبول داریم یا نه، به هر حال یک افتخاری است. وقتی در جشنوارهی کن جایزه میگیریم، وقتی پرچم ایران بالا میرود، سرود ایران اجرا میشود، اسم ایران آورده میشود، این افتخاری است برای مملکت. خب حاکمهای ما هم دوست دارند این افتخار را. همه چیز که فقط فوتبال نیست. سینما و انیمیشن، چه خوشمان بیاید از این حرف چه خوشمان نیاید، محصول دورهی بعد از انقلاب بوده و افتخارات بزرگی هم به دست آورده. اما هیچ کدام از این حرفها باز برنمیگردد به اینکه آیا آن کار سودآور است یا نه.

پنجرهای در دفترکار یک انیمیشنساز
-
هوش مصنوعی در انیمیشن؛ تهدید یا فرصت؟
در صحبتهایتان دربارهی مؤسسهی حور بحث تربیت انیماتور شد. حالا بهاجبار زمانه هوش مصنوعی وارد شده. با وجود این هوش مصنوعی شما هنوز فکر میکنید که باید انیماتور تربیت کرد یا مثلاً میشود هوش مصنوعی را جایگزین کرد؟
هر زمان اقتضائات خودش را دارد. شما یک زمانی انیمیشن را روی طلق زیر دوربین نقاشی میکردی. با دوربینهای بزرگ تکفریم تکفریم فیلمبرداری میکردی. بعد میرفتی ظاهر میکردی. بعد ویدئو آمد. بعد کامپیوتر آمد. الان هم هوش مصنوعی آمده. یادم است اولین بار که سال ۷۳ برای سریال دوبعدی از کامپیوتر استفاده میکردیم یکعده از کسانی که پیشکسوت این کار بودند ـ واقعاً همین کلمهای را که میگویم میگفتند ـ به من میگفتند کامپیوتر یک چیز نجسی است و ویروس کامپیوتر انیمیشن را از بین میبرد. کسی که نمیتواند خودش را با تکنولوژی روز همفاز کند همیشه به مقابله میپردازد و احساسش این است که محصولی که از آن تکنولوژی میآید اصالتِ مثلاً دست و قلم و اینها را ندارد. من برای نظراتشان احترام قائلم ولی جریان تکنولوژی هیچ وقت به اینجور آدمها اجازهی کار نمیدهد و من این را جزو نکات منفی میدانم. ما نمیتوانیم جلوی واقعیت تکنولوژی بایستیم. حالا بحث هوش مصنوعی هم همین است. البته بحث هوش مصنوعی واقعاً بحث پر و پیمان و بزرگی است. به نظر من تمام تکنولوژیها یکجورهایی ساختار روبنایی هنر را تحت تأثیر قرار دادند. مثلاً خودم دانشگاه که درس میخواندم، رشتهی تحصیلیام فیلمبرداری بود. خب من با نگاتیو کار میکردم. تار و زوم بلد بودم. همه چیز را دربارهی فیلمبرداری و عکاسی نگاتیو بلد بودم. وقتی که سیستم آنالوگ شد، یادم است که همان موقع بعضی دوستان مثلاً میگفتند همه جا شده آنالوگ، همه جا ویدئویی شده و خیلیها فکر میکردند که ناقوس مرگ سینما نواخته شد. در صورتی که اینطور نبود. یعنی نگاتیو رفت کنار و الان تقریباً به غیر از یک فیلمساز در دنیا، یعنی همان آقای کریس نولان که گیر داده حتماً همهی فیلمهایش هفتاد میلیمتر نگاتیو باشد، همه آنالوگ را شروع کردند و بعد هم دیجیتال شدند. ولی در نهایت فهم فیلمبرداری و فهم کادربندی سر جای خودش ماند. یعنی مثلاً ما اگر نقطهی طلایی داشتیم در فیلم نگاتیو، در دیجیتال هم باز نقطهی طلایی داشتیم. من تصورم این است که هوش مصنوعی نیامده که مرحلهی بعد از دیجیتال باشد. به نظر من هوش مصنوعی ریشهها و اصل قضیه را تغییر خواهد داد. یعنی تمام چیزی را که ما بر اساسش فرهنگ و تمدنمان را بنا کردیم همه تغییر میکند، بهشکل ریشهای حتی. برای همین میگویم بحث شاید خیلی در صحبتمان نگنجد. وقتی در دانشگاه با بچهها صحبت میکنم بهشان میگویم شاید تا دو سال پیش مثلاً هشتاد درصد آن چیزی که من بلد بودم به درد شما میخورد اما چون شما رو به رشدید، الان شاید هشتاد درصد آن چیزی که من بلدم واقعاً به درد شما نخورد! بهخاطر همان بحث هوش مصنوعی! من فقط بخشی از جواب سؤال شما را میدانم، چون پیشگو که نیستم! من میتوانم پیشبینی کنم که قطعاً تمام مراحل تکنیکال کار انیمیشن متحول خواهد شد. بحثهای تولید محتوا هم که بهشدت چه از لحاظ فرم، چه از لحاظ محتوا همه بلااستثنا تغییر خواهد کرد. ما سعی میکنیم تفکر انیماتوری را به بچهها یاد بدهیم. که از ابزار جدید برای پیشبرد آن تفکر کمک بگیرند. اما من باز هم میگویم اگر جایگاه هوش مصنوعی را به یک ابزار تقلیل بدهیم، خودمان را گول زدیم. چون هوش مصنوعی صرفاً ابزار نیست.
یعنی نمیشود گفت هوش مصنوعی صددرصد تهدید است یا فرصت.
یک سرمایهگذار معروف آمریکایی حرف جالبی میزند. میگوید اگر از هوش مصنوعی نمیترسید یعنی درست نشناختیدش. به تفکر شما بستگی دارد. به تفکر کسی که با هوش مصنوعی برخورد میکند بستگی دارد. البته اینها همه نظر شخصی من است، بر اساس مطالعاتی که دارم.
گفتم که وقتی ویدئو آمد یکعده آن را تهدید تلقی میکردند. کامپیوتر را تهدید تلقی میکردند. ولی یکعدهی دیگر یاد گرفتند که با اینها همساز بشوند و با اینها بیان هنریشان را بگویند. به قولی این تکنولوژی کمک کرد که ما ارتباطهای بهتری با هم داشته باشیم. دیدگاهتان در این قضیه خیلی مهم است. اگر آن را تهدید ببینید، یعنی اینکه خودتان را ضعیف فرض کردید. اما اگر باهاش زندگی کنید و تلاش کنید یاد بگیرید، میبَرید. بعضی از شغلها قطعاً از بین خواهند رفت، اما قطعاً شغلهای بهتری هم به وجود خواهد آمد. شما کجای این تصمیم قرار میگیرید؟ چطور باهاش برخورد میکنید؟ این خیلی مؤثر است.
مطالب مرتبط:
ویدئو: فتوگوی اختصاصی مجله میدان آزادی با محمدرضا تقدسی