مجله میدان آزادی: در تازهترین صفحه از «پروندهی قهر» و در چهارمین مطلب از ستون «روایت قهر هنرمندان»، نگاهی داریم به ماجرای قهر دو رفیق قدیمی، که رفاقتشان در سینما و تلویزیون ایران منشا آغاز و ادامهی برنامههای بهیاد ماندنی بسیاری شد اما جداییشان، جای خالی شخصیتهای دوستداشتنیایی را در برنامههای خاطرهانگیز چند نسل نشان میدهد. این مطلب را که به قلم خانم «مینو رضایی» نوشته شده است در ادامه بخوانید:
حمید جبلی، ایرج طهماسب! زوج هنری مشهوری که محبوبیت بیاندازهشان برای گروههای سنی متفاوت، نسلهای مختلف و مخاطبان هنرهای سینما، نمایش عروسکی و تئاتر قابل انکار نیست. زوجی که در دههی ۵۰ از کانون شروع کردند و در دههی ۶۰ هم، در سینما و به خصوص در برنامههای عروسکی خوش درخشیدند و در دههی ۷۰ با داستانهای کلاه قرمزی و پسرخاله و آقای مجری تبدیل به سوپراستار شدند. سوپراستار در تلویزیون و هم سینما، با شکست رکورد فروش گیشه.
همکاریهای جبلی و طهماسب سالهای سال ادامه داشت و به جز آن، هردو در کنار مجموعهی کلاه قرمزی و پسرخاله، در نویسندگی و بازیگری دست به تجربههای فردی دیگر میزدند. کلاه قرمزی و پسرخاله در دههی ۸۰، اوج دههی ۷۰ و بلکه بیشتر را کسب کردند چون حالا به جز کودکان، بزرگسالان هم مخاطب آنها شده بودند.
بعدها در برخی نوروزها این دو و آقای مجری در قالب برنامهای پرعروسک، مهمان خانهی مردم ایران شدند و مثل همیشه آمار بالای مخاطب را به خود اختصاص دادند. اما اتفاقات جوری رقم خورد که نوروز ۹۷ آخرین حضور کلاه قرمزی و پسرخاله و در واقع حمید جبلی که صداپیشهی این دو عروسک بود، در تلویزیون شد. حمید جبلی پیش از این نیز در سال ۸۶ بعد از «رفیق بد» بازیگری در سینما را کنار گذاشته بود. جبلی بعد از یک دورهی کوتاه ممنوعالکاری و برخوردهای مربوط به آن دوره که برایش بسیار گران آمده بود علیرغم گرفتن مجوز دوبارهی فعالیت و علیرغم اصرار همصنفهایش، دیگر برای بازیگری به سینما بازنگشت. از طرفی افت و خیزهای مربوط به قرارداد و مشکلات تولید و پخش مجموعهی کلاه قرمزی در تلویزیون نیز خارج از توان و تحمل جبلی بود و او درست در همینجا با ایرج طهماسب به یک دوراهی بزرگ رسیدند. جبلی که به رفتار دون شأن سازمان صدا و سیما با هنرمند اعتراض داشت تصمیم محکمی گرفت که دیگر با سازمان کار نکند. طهماسب اما معتقد بود تلویزیون تنها تریبونی است که از طریق آن میتوان با همه سخن گفت و تأثیرگذار بود و کار نکردن چارهی این اوضاع نیست.
این دوراهی پابرجا بود و گرچه برخی از نزدیکان این دو از این موضوع به عنوان یک تفاوت دیدگاه ساده یاد میکردند، اما وقتی در فروردین 1401 همه، برنامهی «مهمونی» را، در شبکهی نمایش خانگی دیدند فهمیدند نگرانیهایشان برای زوج هنری جبلی و طهماسب بیسبب نبوده و شایعهی قهر آنها صحت دارد. این نگرانی وقتی تشدید شد که در سری جدید «مهمونی» یعنی «مهمانی» طهماسب با تلویزیون آشتی کرد و به خانه اصلی خودش برگشت و حتی عروسکهای دهه هشتاد مجموعه کلاهقرمزی (مثل فامیل دور، ببعی، آقای همساده و...) را دوباره به تلویزیون آورد ولی مخاطبان دیدند باز هم جای کلاه قرمزی، پسرخاله و صدالبته حمید جبلی همچنان خالیست! چند اتفاق دیگر نشان داد جدایی نهایتا از جنس همان قهر ایرانی خودمان است نه یک دشمنی یا جدایی سرد، یکی وایرال شدن کامنت طهماسب پای تصویری از جبلی با این مضمون «جان من است او» در اردیبهشت 1401 و دیگری حضور طهماسب در تئاتر جبلی و عکس دوستانه و دو نفرهشان در شهریور ۱۴۰۲.
حالا سالهاست حمید جبلی در یک خلوت خودخواسته و البته با نوعی از دلخوری و دلشکستگی، بیشتر مینویسد و فعالیتهایی در تئاتر و عکاسی هم دارد. ظاهرا اعتقاد جبلی این است که راه اثرگذاریاش همین فعالیت بیحاشیه است. ایرج طهماسب هم بعد از چند سال دوری دوباره با تعدادی عروسک به تلویزیون برگشته است و «ارتباط با بیشترین تعداد مخاطب» را راه اثرگذاری میداند.
دوستی طهماسب و جبلی کمرنگتر از گذشته و در حال قهر یا شبهقهر، هنوز جریان دارد. گرچه شواهد فعلا خبری از آشتی این دو نمیدهد اما نسلی که در کودکی پابهپای کلاهقرمزی بعد از قهر با آقای مجری در نیمهشب تهران اشک ریخت و بعد از آشتی او با آقای مجری انگار دنیا را به او داده بودند، هنوز امید دارد. امید که این قهر با یک گفتگوی بیریا و عمیق، پایان خوشی مثل قهر کلاهقرمزی و آقای مجری در آن فیلم سینمایی محبوب داشته باشد.
