مجله میدان آزادی: پخش سریالِ فعلا دوفصلهی «آقای قاضی» به کارگردانی سجاد مهرگان و تولید شبکه دوم سیما به تازگی پایان یافت. در سیوهشتمین صفحه از پروندهی «روزی روزگاری تلویزیون»، ریویوی نقد و بررسی این سریال را که پخش آن از سال 1401 آغاز شده است، به قلم آقای «مجید اسطیری» بخوانید:
گویا قانون نظر دیگری دارد!
ماجرای سربازی که به خاطر انجام وظیفهاش، از یک نمایندهی مجلس سیلی خورده بود را به خاطر دارید؟ راستی بالاخره آن نماینده را اعدام کردند یا نه؟ یا الآن توی حبس ابد است؟
ماجرای آن کسی که یک زبالهگرد را چپه کرد توی سطل زباله را چطور؟ آن را که دیگر حتماً به یاد دارید؟ ردخور ندارد که لااقل به خاطر این بی حرمتی به تهی دستان الآن یا باید در اردوگاه کار اجباری باشد یا توی زندان.
از این نمونهها کم نبوده و همه شأن هم احساسات عمومی را جریحهدار کردهاند. به نظر خیلی از ما کسانی که این طور با عواطف مردم بازی میکنند را باید چنان مجازات کرد که دیگر هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشته باشد! موافقید؟ ویدئوهای مربوط به این مسائل با متنهای تند عاطفی توی شبکههای اجتماعی مثل برق و باد میچرخند.
اگرچه «نفرت» مثل قلب تپنده شبکه های اجتماعی عمل میکند اما همیشه هم مسئله نفرت نیست و خیلی وقتها اتفاقا مسئله «عشق» و علاقه و محبت و همه عواطف مثبت است. مثلا یک چهرهی دوستداشتنی، اصلا یک قهرمان ملی مثل «علیرضا شهرداری» را به یاد بیاورید که یک شب تولهیوزپلنگ ایرانی بیمار را بیدار کرد تا با او عکس سلفی بگیرد و مردم را دربارهی وضعیت او آگاه کند. شاید موافق باشید که او الآن باید رییس سازمان حفاظت از محیط زیست باشد. وگرنه قدرشناسی چه میشود؟ با این که حتماً موافقید!
حالا که با همه اینها موافقید به نظرم حتماً سریال آقای قاضی را ببینید.
من چند بار اتفاقی دیدم و به عنوان یک تحصیلکرده اهل فرهنگ و ادبیات و مدعی آگاهی، خیلی ضدحال خوردم که قانون در مواردی شبیه اینها نظر دیگری داشت!
واقعاً برنامه عجیبی است! پس انسانیت چه میشود؟ شرافت چه میشود؟! مگر همه آنهایی که عواطف ملت را جریحهدار میکنند بی شرف نیستند؟! تشخیص این چیزها که نیاز به کتابهای قطور قانون ندارد! در این موارد چنان سریع میشود داوری کرد که همه سلبریتیها فورا نظرشان را میگویند، بدون اینکه یک سطر قانون جزا خوانده باشند. در این موارد سریعتر از داوری یونانیها درباره سقراط میشود داوری کرد.
معلوم نیست توی تلویزیون چه خبر است که چنین برنامههایی ساخته میشود و هی حال ما وطن پرستهای شریف تحصیلکرده را میگیرند.
به هر حال، اگرچه من علاقهای به برنامه آقای قاضی ندارم اما دیشب قبل از خواب یک لحظه فکر کردم اگر یک نفر، یک دعوای حقوقی را، بدون داستانسراییهای سریالهای تلویزیونی ببیند و یک بار کمتر راهش به پاسگاه و دادگاه بیفتد، به نظرم بد نیست.
اصلا در گوشی عرض کنم که خیلی قبل از رسیدن به پاسگاه و دادگاه، اگر بعضیها مثل بنده زود قضاوت کردن و درگیر عواطف شدن را کنار بگذارند که واقعا خوب است.
حالا این حرفها بین خودمان بماند. این برنامه که در هر قسمتش چند دعوای حقوقی به نمایش گذاشته میشود، شفافیت برخورد شاکی و متشاکی و قاضی را بالا میبرد و جالب اینجاست که انواع و اقسام دعواها اعم از برخورد یک زن راننده نیسان با یک شتر که منجر به کشتهشدن شتر شده تا شکایت یک فعال محیط زیست از نیروگاههایی که بر خلاف مصوبه هیئت وزیران سوخت آلودهکننده مازوت میسوزانند را مقابل دیدگان مخاطب اجرا میکند.
لازم نیست برای طراحی موقعیتهای اخلاقی همیشه قدرت زیباشناسی را احضار کنیم و در یک داستانپردازی کامل با شخصیتهای فراوان مخاطب را دعوت به تامل اخلاقی کنیم.
سریال آقای قاضی من و شما را یکراست میبرد سر اصل ماجرا، شخصیتپردازی هست ولی در کمترین حجم ممکن، گرهافکنی و تعلیق و پیرنگ هم به اندازه بسیار اندک. اصل ماجرا دعوت مخاطب به قضاوت اخلاقی، نشستن بر صندلی قضاوت و آشنا شدن با پیچوخمهای قانون است.