ﺳﻪشنبه 06 تیر 1402 / خواندن: 10 دقیقه
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه سوم

یادداشت: نقد و بررسی سریال «وضعیت زرد»، ساخته «مجید رستگاری»

شناسنامه‌ی کار به ما می‌گوید «وضعیت زرد» یک طنز سیتکام است؛ اما چه کسی است که نداند طنز سیتکام با همه‌ی ویژگی‌هایش در ساختار تا چه حد به قدرت خلق موقعیت‌های طنز و انرژی دیالوگ‌ها تکیه دارد و اکثر بار آن هم بر دوش طراحی شوخی‌ها و طنازی بازیگران است؟ حالا این تعریف را بگذارید کنار آنچه در «وضعیت زرد» می‌بینیم؛ از تمام شوخی‌های نگرفته و قصه‌های لَخت و ملال‌آور تا محیط نه‌چندان جذاب مؤسسه‌ای نیمه‌رانتی که داستان‌ها حول آن و خانواده‌ی سعید می‌چرخد.

4
یادداشت: نقد و بررسی سریال «وضعیت زرد»، ساخته «مجید رستگاری»

مجله میدان آزادی: در میان «بدترین سریال‌های تلویزیون» ابتدا به سراغ سریال دوفصله‌ی «وضعیت زرد» رفته‌ایم. یادداشتی درباره‌ی آن را در سومین صفحه از پرونده‌ی «روزی روزگاری تلویزیون» و به قلم خانم «مائده زمزمه» خواهید خواند:

درباره‌ی سریالی که نامش برازنده‌اش شد

گاهی تفاوت بین آنچه دوست داریم وجود داشته باشد با آنچه واقعاً وجود دارد، بسیار است. حال اگر بخواهیم یک اثر هنری را در بدو مواجهه، بدون در نظر گرفتن ساختار و فرم و برحسب پیش‌فرض‌های ذهنی به بررسی بنشینیم، قطعاً مرتکب عملی غیرمعقول و غیرهنری شده‌ایم. پس ما هم بر اساس خود واقعی «وضعیت زرد»، درباره‌ی آن خواهیم گفت.

«وضعیت زرد» از کجا آمد؟

تولید «وضعیت زرد» در روزهای پایانی دولت دوازدهم ایران، به ریاست دکتر حسن روحانی در بهار و تابستان 1400 آغاز شد. نام سریال هم با عنایت به کشمکش‌های سیاسی بر سر مسائل هسته‌ای و از ماده‌ی «کیک زرد» انتخاب شده است.

«وضعیت زرد» می‌خواست از یک نقد سیاسی متولد شود و بعد به قلب مسائل اجتماعی بزند و پیش برود؛ البته که ناکام ماند و به‌دلیل وجود ضعف‌های جدی در محتوا و فرم، شکست ‌خورد. کارگردان هر دو فصل «وضعیت زرد» مجید رستگاری است که پیش از این، تجربه‌ی مستندسازی و تدوینگری را داشته. بازیگران اصلی این سریال هم در مجموع دو فصل، خانم‌ها و آقایان زین‌العابدین تقی‌پور، بهار داورزنی، مریم سعادت، حسام خلیل‌نژاد، آرش ماهان‌کیا، محمدمهدی رضایی و مهران رجبی هستند.

خلاصه‌ی داستان سریال وضعیت زرد

جوانی نخبه که دکترای فیزیک هسته‌ای دارد («سعید» با بازی زین‌العابدین تقی‌پور) به‌دلیل همان شوخی واقعی و مشهورِ «نچرخیدن هم‌زمان چرخ سانتریفیوژ و زندگی مردم» از حیطه‌ی فعالیت‌های تخصصی‌اش کنار گذاشته می‌شود. ترس از بیکاری برای سعید که در آستانه‌ی ازدواج است، او را به‌سمت همکاری با سه نفر از دوستانش سوق می‌دهد: شترگاوپلنگی به نام یک مؤسسه با انواع تخصص‌ها؛ از مرکز روانشناسی و دفتر مستندسازی تا کلاس درس فیزیک. کنار هم قرار گرفتن این افراد و گریزی به مشکلات اجتماعی و خانوادگی هر کدام از آن‌ها سعی داشت تا داستان را در هر دو فصل جلو ببرد. فصل اول این سریال در 13 و فصل دوم در 28 قسمت روی آنتن رفت.

چند مشکل اصلی وضعیت زرد

نام سریال دقیقاً تبدیل شد به شرحی موجز و بامُسما از کلیت آن: زردِ زردِ زرد! فکر می‌کنم چهار مسئله‌ی کلی، «وضعیت زرد» را به این روز انداخت:

یک. شناسنامه‌ی کار به ما می‌گوید «وضعیت زرد» یک طنز سیتکام است؛ اما چه کسی است که نداند طنز سیتکام با همه‌ی ویژگی‌هایش در ساختار تا چه حد به قدرت خلق موقعیت‌های طنز و انرژی دیالوگ‌ها تکیه دارد و اکثر بار آن هم بر دوش طراحی شوخی‌ها و طنازی بازیگران است؟ حالا این تعریف را بگذارید کنار آنچه در «وضعیت زرد» می‌بینیم؛ از تمام شوخی‌های نگرفته و قصه‌های لَخت و ملال‌آور تا محیط نه‌چندان جذاب مؤسسه‌ای نیمه‌رانتی که داستان‌ها حول آن و خانواده‌ی سعید می‌چرخد. قضاوت با شما؛ آیا «وضعیت زرد» اساساً یک «اثر طنز» یا طبق آنچه ادعا شده، یک «طنز موقعیت» بوده؟!

دو. سریال به هر دری می‌زند تا حرف‌هایی نو بزند و کارهایی نو نشان دهد. آیا دیده‌اید بیان هنرمندانه‌ی حرفی تازه، مشقتی مضاعف و دقت و نگاه هنری عمیقی را طلب نکند؟ حالا تصور کنید در یک طنز سیتکام بناست آقای «علی عبدالعالی» که البته در تخصص اصلی‌اش یک استاد است، جلوی دوربین برود و آزمایش شیمی انجام دهد؛ هم‌زمان مباحث سیاسی روز که محل مناقشه و شاید حساسیت مردم است، به تریبون هشتاد میلیونی جامعه بیاید و از زیست جوانان مذهبی انقلابی کشور هم، سخن بگوید. جمع‌ کردن هنرمندانه و عامه‌پسند همه‌ی این موارد در یک سریال طنز کاری آسان یا دم‌دستی است؟! گمان می‌کنم اگر این سؤال را از عوامل اصلی این پروژه بپرسید، با خوش‌بینی بسیار، قطعا پاسخ‌شان مثبت است باشد! این شما و این هم نتیجه‌ی افتضاح پاسخ مثبت به این سؤال.

سه. شنیده‌اید وصال، مدفن عشق است؟ در فصل اول این سریال با قصه‌ی یک زوج مواجه بودیم (سعید و فرزانه با بازی بهار داورزنی) که انبوهی از چالش‌های نسبتاً جدی و غیرطنز احاطه‌شان کرده و قصه‌ی دوران نامزدی‌شان چندان نیز مهیج و گیرا نیست. با همین دست‌فرمان و حتی ضعیف‌‎تر به فصل دوم و روزگار پس از وصال این زوج می‌رسیم؛ به‌علاوه‌ی یک خرده‌داستان از آغاز زندگی داییِ سعید (با بازی مهران رجبی) و همسرش (مریم سعادت) که مجموعاً می‌شود مدفن همان رگه‌های کم‌جانِ جذابیت قصه‌ی وصال در فصل اول. جا دارد بپرسیم چرا مردم باید اتفاقات یک چنین زندگی روتین و کم‌جان در طنز را دنبال کنند؟

چهار: سوزاندن فرصت آنتن تابستانی تلویزیون آن هم در ساعات پربازدیدش اتفاق وحشتناکی بود که به یُمن پخش این سریال رقم خورد؛ آن هم گویا در سایه‌ی تساهل مدیران شبکه‌ی دو و تنزل دغدغه‌ی تأمین محتوای باکیفیت به صرفاً پر کردن کنداکتور شبکه، در دو تابستان 1400 و 1401. حدود 390 دقیقه‌ی فصل اول کافی بود تا پس از پایان آن از عامه‌ی مردم هم نه، از همان مخاطبانِ همواره وفادار به سریال‌های پخش داخل می‌پرسیدند که این سریال را چقدر پسندیده‌اند؟ اگر نتایج نظرسنجی، دقیق و در عین حال، رضایت‌بخش بود، بعد، فصل دوم با این فاصله‌ی زمانی کم از تولید فصل اول کلید می‌خورد. در غیر این صورت اختصاص 28 قسمت حداقل 45 دقیقه‌ای و مجموعاً 1260 دقیقه! از آنتن برای فصل دوم این کار، اگر اسراف بودجه نبود پس چه بود؟ 

پاشنه آشیل نویسندگان

مجموعاً دست هر دو فصل در طنز خالی بود، اما باز هم فصل اول بهتر بود. علی عموکاظمی که خود یک سابقاً مهندس هسته‌ای و اکنون نویسنده است و سابقه‌ی همکاری با جلیل سامان را در مجموعه‌ی «زیر خاکی» دارد، فصل اول را نوشت. در فصل دوم که محمدرضا شهبازی سرپرست جمعی از نویسندگان و بازی‌گردان سریال شد، سریال در سراشیبی تند عدم اقبال مخاطبان، با سرعتی سرسام‌آور، پیش رفت. دستخط کج و معوج طنز آقای بازی‌گردان را هم‌اکنون نیز می‌توانیم در دیگر برنامه‌های طنز سازمان به‌وضوح ببینیم.

داستان یک کوچ مدیریتی

فصل اول سریال، تابستان 1400 به تهیه‌کنندگی حامد بامروت‌نژاد و در آخرین روزهای ریاست عبدالعلی علی‌عسگری بر صداوسیما، از شبکه‌ی سه پخش شد. با آغاز ریاست پیمان جبلی بر صداوسیما و امانت ‌گرفتن صندلی ریاست شبکه‌ی دو توسط بامروت‌نژاد، مسعود ملکی مشهور تهیه‌کنندگی فصل دوم را بر عهده گرفت و پخش این فصل، حوالی تیرماه 1401 به شبکه‌ی دو کوچ کرد.

آزمون و خطاهای خسارت‌بار و نمود کم‌تجربگی‌ها

«مدرسه‌ی اندیشه و هنر ماه» هر دو فصل این سریال را تولید کرد. نمی‌گوییم اگر مدرسه‌ای هنری، اثری را تولید کند و آن را به «دانشگاه عمومی جامعه» بیاورد، محل ایراد است؛ می‌گوییم اگر یک اثر ضعیف صرفا به‌دلیل نام «مدرسه‌ی ماه» یا نقش‌آفرینی «دوستان دغدغه‌مند»، به قاب سیما و به منظر و مرئی عموم مردم راه یابد، نگران‌کننده است. اگر در آینده، نام این مدرسه همراه با ارائه‌ی آثاری با این کیفیت فاجعه‌بار به تکرار برسد، این نگرانی، مضاعف می‌شود.

امان از کمبود تجربه!

رزومه‌ی هنری اعضای اتاق فکر «وضعیت زرد» نشان می‌دهد، طنز تجربه‌شده‌شان اغلب محفلی و نه‌چندان عمومی بوده. با فرض این که این اثر بر حسب ارزش‌مداری ساخته شده و مسائل اقتصادی در آن اولویتی نداشته که احتمالاً همین‌طور هم بوده، باز هم میدان ‌دادن به کم‌تجربگی و آزمون و خطا در این سطح، هم اهانت به شعور مخاطب است و هم له‌ کردن ته‌مانده‌ی اعتبار مردمی صداوسیما. حتی اگر در شرایطی مساوی، مجال چنین آزمون‌هایی به هر اثر ضعیف از هر مؤلف به دور از دسته‌بندی سیاسی-عقیدتی، هم داده شود، خواهیم ‌پرسید آیا بی‌اقبالی مخاطب به برنامه‌های تلویزیون قابل‌جبران است؟ اگر تولید سریال‌هایی چنین کم‌مایه، سنت شود و قرار هم باشد که این آثار با هزینه‌های معمول سریال‌سازی به آنتن برسد، آن ‌وقت می‌رسیم به روز مصیبت بی‌مخاطبی که باید برایش مرثیه‌سرایی کنیم.

این همه اثر ضعیف، حالا چرا نقدِ «وضعیت زرد»؟

در این که روند سریال‌سازی این سال‌های اخیر سیما با ضعف‌هایی جدی مواجه بوده و «وضعیت زرد» نه اولین طنز ضعیف آن است و نه آخرینش، شکی نیست. اما آنچه این سریال را کمی متمایز می‌کند و نگرانی‌ها را درباره‌اش بیشتر، این است که به نظر می‌رسد در دوران مدیریت جدید صداوسیما و تحول آن، «وضعیت زرد»، به‌مثابه‌ نقطه‌ی آغازین یک راه است؛ راهی که در آن دغدغه‌مندی در نگاه مدیران، محترم است و باارزش. این دغدغه‌مندی، نزد من و هر انسان دوستدار فرهنگ و هنر، شریف و ستودنی است اما مشروط بر آنکه این دغدغه‌مندی با هنرفهمی و مخاطب‌شناسی هم، قرین باشد. نه آنکه به یُمن تولید اثری ضعیف، تکرارِ ولو تصادفیِ عوامل سریال در بخش‌های مختلف سیما را شاهد باشیم؛ آن‌ وقت ممکن است شائبه‌ی انحصار رسانه‌ای هر بیننده‌ای را قلقلک دهد. داستان آنجایی غم‌انگیز می‌شود که با ساخت یک اثر دغدغه‌مندانه‌ی ضعیف، چهره‌ی مردمی هنرمندان باتجربه‌ای که به این نگاه نو اعتماد کردند نیز مخدوش می‌شود و ای بسا قدر هنری این هنرمندان هم تا مدت زیادی، نادیده گرفته شود.

به هر روی، ما موظفیم به گفتن از واقعیت‌های هنری و نه بایدهای انتزاعی، و نمی‌شود برای افزایش محبوبیت یک اثر، باورهای مؤلفانش را به آن سنجاق کرد. گرچه «وضعیت زرد»، در انتزاع، حرفی برای گفتن داشت اما از منظر هنری، نه آن اثری شد که طبقه‌ی نخبگانی هنرمند آن را بفهمند و نه آن اثری بود که مردم آن را دوست بدارند و همراهی‌اش کنند.




لیلی
12 تیر 1402

نقد تیزی بود، من هر دو فصل وضعیت زرد را دانلود کردم و ریز به ریز دیدم، سلیقه ام بهترین سریالهای روز آمریکاییست، ولی فصل اول وضعیت زرد را با همه ی ضعف هایش پسندیدم
۱. اولین سریالی بود که احساس می کردم آدم های از جنس مردم ساخته اند، کسانی که در بطن جامعه زندگی می کنند و تجربیات روزمره شان شبیه تجربیات روزمره ی قشر متوسط به پایین است
۲. از معدود سریالهای بدون سیاه نمایی و خشونت بود که میشد بچه ها هم ببینند
۳. نقش ها باور پذیر بود، بطوری که ما هنوز دکتر سامان، دایی، آرش، رضا را بخاطر داریم و بهشان در محاورات و شوخی هایمان ارجاع می دهیم و هرجای تلویزیون که باز ظاهر شوند مثلا می گوییم: این دکتر سامانه!
۴. جوری با آدمهای این سریال زندگی کردم که مثلا با آدمهای سریال برکینگ بد یا تدلاسو زندگی کردم، سریالها را باهم مقایسه نمی کنم، ولی فضای دفتر و زندگی که حول آن شکل گرفته بود مثل فضای تیم تدلاسو یا مشابه آن بود، مخاطب احساس ورود به فضا و زندگی در آن را داشت
۵. فراموش نکنیم اولین تجربه چنین گروه هایی بود، و همین تازگی باعث جالب شدن موضوع میشد، هرچند مایه های داستانی مقداری ضعیف بود و چون اولین بود طبیعتا ضعف هم داشت

البته فصل دو ضعیف تر بود و شاید نباید ساخته میشد، و داستانهای عاطفی تکراری می نمود که البته در تماااام سریالهای تلویزیون وضع همینست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
تولید «وضعیت زرد» در روزهای پایانی دولت دوازدهم ایران، به ریاست دکتر حسن روحانی در بهار و تابستان 1400 آغاز شد. نام سریال هم با عنایت به کشمکش‌های سیاسی بر سر مسائل هسته‌ای و از ماده‌ی «کیک زرد» انتخاب شده است.
«وضعیت زرد» می‌خواست از یک نقد سیاسی متولد شود و بعد به قلب مسائل اجتماعی بزند و پیش برود؛ البته که ناکام ماند و به‌دلیل وجود ضعف‌های جدی در محتوا و فرم، شکست ‌خورد

«مدرسه‌ی اندیشه و هنر ماه» هر دو فصل این سریال را تولید کرد. نمی‌گوییم اگر مدرسه‌ای هنری، اثری را تولید کند و آن را به «دانشگاه عمومی جامعه» بیاورد، محل ایراد است؛ می‌گوییم اگر یک اثر ضعیف صرفا به‌دلیل نام «مدرسه‌ی ماه» یا نقش‌آفرینی «دوستان دغدغه‌مند»، به قاب سیما و به منظر و مرئی عموم مردم راه یابد، نگران‌کننده است

مطالب مرتبط