یکشنبه 20 مهر 1404 / خواندن: 15 دقیقه
به مناسبت سالروز بزرگداشت لسان‌الغیب خواجه حافظ شیرازی

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار حافظ شیرازی

نامش «شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی» بود و لقب خواجه بعدها به نامش اضافه شد. تاریخ دقیق تولد او مشخص نیست. اگر در آن زمان به شاعران سجل احوال می‌دادند، پژوهشگران در پیدا کردن تاریخ تولد و مرگ شاعران، این‌قدر دشواری نداشتند! «محمد معین» تاریخ تولد حافظ را 715 ق. و قاسم غنی، 717 ق. تخمین زده‌اند. قدر مسلم این است که او در بین سال‌های 715 تا 725 ق. چشم به جهان گشوده است؛ احتمالاً در اواخر دوران «ایلخانان» و اوایل دوره‌ی «آل‌اینجو».

4.67
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار حافظ شیرازی

مجله میدان آزادی: امروز روز بزرگداشت حافظ شیرازی، یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی است. شاعری که طرفداران زیادی در سرتاسر دنیا دارد و به گفتۀ گوته - شاعر و نویسنده آلمانی- که می‌گوید:« ای حافظ ، آرزوی من آن است که فقط مریدی از مریدان تو باشم.» مریدان زیادی را گرد دیوانش جمع کرده است تا از جادوی سخنش بهره ببرند و چند صباحی از دنیا فارغ شوند. برای این روز ارزشمند چهار مطلب اختصاصی ازه در مجله برای شما فراهم کردیم. قبل از همه، تک‌نگاری حافظ را با نگاهی به زندگینامه و آثار این شاعر بزرگ ادب فارسی را به قلم محدثه سادات محمدی -دانش‌آموخته‌ی مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی- بخوانید:

اگر از من بپرسند دوست دارم دفترچه خاطرات کدام شاعر را از ابتدا تا انتها بخوانم، پاسخ می‌دهم: «حافظ». البته، شاید خاطرات هم‌شهری او، «سعدی شیرازی»، به‌سبب گشتن در اقصای عالم، خواندنی‌تر و پر از داستان‌های رنگارنگ باشد. از سعدی اطلاعاتی در دست است که می‌توان زندگی‌اش را تا حدی بازسازی کرد؛ هرچند باید امیدوار بود آنچه در «گلستان» و «بوستان» نگاشته است، تماماً حقیقت باشد! از «مولوی بلخی»، داستان‌ها و افسانه‌هایی به‌وفور موجود است؛ طوری که می‌توان با آن سریالی چند فصلی ساخت! «خیام» با رباعیات و کارهای علمی‌اش تا حدی برایمان آشناست و «فردوسی» هم با حدود پنجاه‌هزار بیت «شاهنامه»، قطعاً شناخته‌شده است. اما از زندگی حافظ شیرازی اطلاعات زیادی در دست نیست. این اتفاق چند دلیل مهم دارد:

•    رندی و مخفی‌کاری عمدی: حافظ که در مکتب رندی به مقام استاد تمامی نایل آمده است، آن‌قدر زیرک بود که در شرایط پرتلاطم اجتماعی آن دوران، جزئیات زندگی خصوصی‌اش را ثبت یا افشا نکند. تنها اطلاعاتی که از وی در دست است، مقدمه‌ی جامع دیوان او، محمد گلندام است که مجبوریم برای نگارش زندگی‌نامه‌ی حافظ، بیشتر به آن اتکا کنیم.

•    تمرکز بر شعر به‌جای زندگی‌نامه: حافظ بر خلق اشعار تمرکز داشت و تمایلی به روایت مستقیم از زندگی شخصی‌اش نشان نمی‌داد. برخلاف برخی شاعران هم‌عصر یا پیشین که گاه در آثار خود به رویدادهای فردی اشاره می‌کردند، حافظ شعر را ابزاری برای بیان مفاهیم چندلایه قرار داد.

•    شخصیت مرموز و کم‌صحبت: حافظ عاشق خلوت بود و از محافل شلوغ گریزان. او که احتمالاً شاعری درون‌گرا و گوشه‌نشین بود، بیشتر سیر انفسی داشت تا آفاقی. احتمالاً اگر او در دنیای معاصر زندگی می‌کرد، از آن شاعرهایی می‌شد که در شبکه‌های اجتماعی هیچ فعالیتی ندارند و احیاناً معدود پیج‌های اینستاگرام، فیک و متعلق‌به طرفداران استاد ارجمند است!

•    شهرت زیاد: گاهی اوقات شهرت زیاد، مانعی است بس عظیم! بر اساس بعضی منابع در سده‌ی نهم هجری، شهرت حافظ و اشعارش آن‌چنان زیاد بوده که نیازی به نوشتن زندگی‌نامه‌ی وی نبوده است.

همچنین در سنت شعر کهن فارسی، اغلب به زندگی شاعر توجهی نمی‌شد و نام یا حتی تاریخ تولد و وفات او اهمیت چندانی نداشت. اگر شاعر با دربار مرتبط نبود، به احتمال زیاد در گمنامی باقی می‌ماند. بیشتر محققان برای نوشتن زندگی‌نامه‌ی یک شاعر، مجبورند براساس حدس و گمان پیش بروند. وقتی این دلیل را در کنار علت‌های بالا قرار دهیم، متوجه می‌شویم که نوشتن از زندگی شاعری مانند حافظ، مانند جست‌وجوی سوزن در انبار کاه است. به‌خصوص که پس از مرگش، بازار افسانه‌سازی‌ها درباره‌ی او داغ شد و هرکس او را آنطور که دوست داشت روایت کرد. تک‌نگاری حافظ شیرازی، کوششی است برای بازنمایاندن هرچند اندک زندگی او که به‌حق هنرمندی بود دغدغه‌مند.


من همانم که نمودم، دگر ایشان دانند: زندگی و زمانه‌ی حافظ

نامش «شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی» بود و لقب‌هایی مثل خواجه و لسان‌الغیب و خواجۀ راز بعدها به نامش اضافه شد. تاریخ دقیق تولد او مشخص نیست. «محمد معین» تاریخ تولد حافظ را 715 ق. و قاسم غنی، 717 ق. تخمین زده‌اند. قدر مسلم این است که او در بین سال‌های 715 تا 725 ق. چشم به جهان گشوده است؛ احتمالاً در اواخر دوران «ایلخانان» و اوایل دوره‌ی «آل‌اینجو».

یکی از خوش‌اقبالی‌های حافظ، تولدش در شیراز بود. هر که به این شهر قدم بگذارد، دل‌بسته‌ی آن می‌شود و حافظ هم از این قاعده مستثنی نبود. وی چنان به این شهر دل‌بستگی داشت که فقط دو بار از آن خارج شد و باقی عمرش را در آن گذراند. او در شیراز، زیر سایۀ هم‌شهری‌اش، سعدی شیرازی قرار داشت. اما با نبوغ و تلاش هرچه تمام‌تر توانست خود را در جایگاه شاعری توانا و زبردست، به همگان ثابت کند. او با رندی خاص خود، تخلص حافظ را برگزید که به دو معناست: هم به معنای کسی که قرآن را از حفظ دارد و هم اشاره به آوازخوانی که ترانه‌های عاشقانه می‌خواند.

با وجود دوری شیراز از حمله‌ی مغولان، دوران زندگی حافظ مملو از آشوب‌های سیاسی بود. او در دوره‌ی آل‌اینجو و «آل‌مظفر» زیست. در جوانی زیر چتر حمایت آل‌اینجو قرار داشت؛ از جمله «جلال‌الدین مسعود شاه» و «شاه شیخ ابواسحاق». 

هنگامی که ابواسحاق به دست «امیر مبارزالدین محمد» از سلسله‌ی آل‌مظفر شکست خورد و کشته شد (سال 757 یا 758ق) حافظ اندوهگین شد و این غزل را سرود: 

«یاد باد آن‌که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
...
راستی خاتم فیروزه‌ی بواسحاقی
خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان، حافظ!
که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود»

امیرمبارزالدین برخلاف شاه شیخ ابواسحاق که مردی آسان‌گیر و مردم‌دار و روراست بود، در باطن فردی فاسد و در ظاهر متعصب و سخت‌گیر بود و در تعزیر بسیار زبردست. ظریفان شیراز، از جمله خود حافظ، لقب محتسب به او داده بودند. سال‌های حکومت او، شهر زیبای شیراز را به دوران تاریکی فروبرد. حافظ در تعریض این شاه، غزل‌هایی سرود؛ از جمله غزل‌هایی با مطلع: «اگرچه باده فرح‌بخش و باد گلبیز است/ به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است»، «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند» و... .

پسران امیر مبارزالدین، «شاه شجاع» و «شاه محمود»، نیز که چندان دل خوشی از او نداشتند، میل در چشمش کشیدند و تا زمان مرگ، او را حبس کردند. پس از مرگ امیر مبارزالدین، فضای جامعه رنگ و لونی دیگر به خود گرفت و همگان نفسی از سر راحتی کشیدند. جانشین این شاه متعصب، شاه شجاع بود که در سال 760 ق به حکومت فارس رسید. شاه شجاع شاید در حکومت سخت‌گیر بود، به‌سبب بدگمانی چند تن از نزدیکانش را کشت و با برادرش اختلافاتی اساسی داشت؛ اما به اهل فضل و دانش علاقه‌ای وافر داشت. حافظ نیز که احتمالاً در زمان شاه شجاع حدود 43 سال داشته است،‌ در اوج دوران شاعری بود و بیشتر غزل‌های معروفش مربوط به دوره‌ی 26 ساله‌ی حکومت شاه شجاع است.

پس از مرگ شاه شجاع بر اثر افراط در نوشیدن (!)، پس از چند سال کشمکش پسر (زین‌العابدین) و برادرزاده‌ی شاه شجاع (شاه یحیی) با «تیمور لنگ» و داماد شاه (شاه منصور)، سرانجام خاندان آل مظفر از هم پاشید و «امیر تیمور» بر شیراز استیلا یافت.

 

نگارگری حافظ
نگارگری حافظ در کنار ممدوحش «سلطان احمد»

از دیگر ممدوحان حافظ می‌توان به «سلطان اویس»، «سلطان احمد بن شیخ اویس»، «قوام‌الدین محمد صاحب‌عیار» و «خواجه جلال‌الدین تورانشاه» اشاره کرد. او که از اوضاع آشفته‌ی شیراز بعد از شاه شجاع به ستوه آمده بود، خطاب به سلطان احمد گفت: «ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز/خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند»

با توجه به مقدمه‌ی «محمد گلندام» (یا گل‌اندام) بر دیوان حافظ، می‌دانیم که حافظ در محافل ادبی شیراز چون ستاره‌ای می‌درخشید. در محضر «قوام‌الدین عبدالله شیرازی» تلمذ می‌کرد، به شغل تعلیم سلطان اشتغال داشت، مدرس علم کلام و تفسیر کشاف و کتاب «التخلیص» بود، ادبیات را مطالعه می‌کرد و به گفته‌ی خودش قرآن را به چهارده روایت از حفظ داشت. گلندام تصریح می‌کند که هم‌کلاسی حافظ بوده و او را به جمع‌آوری اشعارش ترغیب می‌کرده است؛ اما حافظ مشغله‌هایش، «بغی اهل عصر و ناروایی روزگار» را بهانه می‌کرده است. 

زندگی شخصی حافظ با وجود همه‌ی این اطلاعات، هنوز در هاله‌ای از ابهام است. آیا همسری داشت؟ فرزندی؟ هیچ‌کس به‌طور قطع نمی‌داند! بنا بر گفته‌های تذکره‌نویسان، پدرش شغل تجارت داشت و دو برادر داشت که هر دو در زمان حیات حافظ، درگذشتند. معمولاً مردم در هنگام فال گرفتن، مردم را به شاخ نبات، معشوقه‌ی حافظ، قسم می‌دهند. اما چنین چیزی افسانه‌ای بیش نیست و شاخ نبات در مصرع «اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند» درواقع اشاره به بیان شیرین حافظ است. تنها می‌دانیم پسری داشت که احتمالاً در جوانی درگذشت. حافظ در سوگ او سرود‌: «بلبلی برگ گلی خورد و گلی حاصل کرد/باد غیرت به صدش خار، پریشان‌دل کرد»

خواجه دلبسته‌ی شیراز و آب رکن‌آباد بود و کمتر از زادگاهش دل کند. با وجود دعوت‌های مکرر حاکمان و وزیران، سفرهای او اندک بود و قلبش همواره در شیراز باقی ماند. شواهد از دو سفر قطعی حکایت دارند.

نخست، به دعوت «میرفیض‌الله انجو»، وزیر «محمودشاه بهمنی»، راهی هندوستان شد. از شیراز به لار و سپس هرمز رفت؛ اما طوفان دریا او را ترساند و از سفر منصرف شد. غزلی سرود و برای وزیر فرستاد: «دمی با غم به سر بردن، جهان یکسر نمی‌ارزد / به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد». دومین سفر به یزد بود، به نیت پیوستن به دربار شاه یحیی. اما سفر یزد هم دیری نپایید و حافظ علی‌رغم قدرشناسی‌اش نسبت به مردم یزد: «ای صبا، با ساکنان شهر یزد از ما بگو / که ای سر حق‌ناشناسان گوی چوگان شما» بعد از مدتی هوای وطن کرد: «چرا نه در پی عزم دیار خود باشم؟ / چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم؟» احتمالاً با توران‌شاه وزیر به شیراز بازگشت. 

افسانه‌ای (که با دلایل تاریخی کاملاً رد می‌شود) می‌گوید که وقتی تیمور شیراز را فتح کرد، حافظ با او ملاقات کرد و نزد او بی‌پولی خود را آشکار ساخت. تیمور نیز گفت که تو چگونه با بیت «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را/ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» اظهار مفلسی می‌کنی؟ حافظ پاسخ داد به‌دلیل همین بخشندگی‌ها مفلسم! تیمور نیز از جواب او خوشش آمد و مقداری وجه به او حواله کرد. راست یا دروغ، این داستان نشان می‌دهد حافظ حتی در زمان حیاتش اسطوره بوده است. بر طبق اطلاعات گل‌اندام، حافظ در 791 یا 792 ق روی در نقاب خاک کشید و در مصلای شیراز به خاک سپرده شد. 


بر سر تربت ما چون گذری، همت خواه: حافظ پس از مرگ

هاله‌ی قدسی

پس از درگذشت حافظ در 791 یا 792 ق، محبوبیت او هرروز رو به فزونی گذاشت و هاله‌ای قدسی، رازآمیز و جادویی را پیرامون او به وجود آورد. هاله‌ای که تا همین امروز هم باقی است و او را شاعری عارف و آگاه به اسرار غیب معرفی می‌کند. به گفته‌ی خود حافظ در زمان حیاتش «به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند/سیه‌چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی». حافظ به‌مرور از گوشه‌ای دنج در شیراز، به یکی از برترین ستاره‌های ادبیات فارسی و مهم‌ترین نمادهای ملی فرهنگ ایران و یکی از آبشخورهای میراث اندیشه و هنر جهان بدل شد. 

یک قرن بعد از درگذشت حافظ، در قرن نهم، شهرت حافظ اوج گرفت. جامی (883 ق) او را «لسان‌الغیب» و «ترجمان‌الاسرار» خواند و غزل‌هایش را پر از اسرار قرآنی دانست. «قاسم انوار» (837 ق) نیز شعر او را عرفانی دانست و تمهیدات فهم و تفسیر عرفانی غزلیات حافظ را فراهم کرد. جامعه‌ی آن روزگار ایران هنوز عرفان‌گرا بود و شعر حافظ را از این روی بیشتر هم می‌پسندید. بنا بر تحقیقات «محمد افشین‌وفایی» و «محمود فتوحی» در مقاله‌ی «مخاطب شناسی حافظ در سده های هشتم و نهم هجری بر اساس رویکرد تاریخ ادبی هرمنوتیک» در آغاز تفسیر غزلیات حافظ به واقعیات زندگی مردم نزدیک بود و در پایان سده‌ی نهم، متن حافظ به نهادی مستقل تبدیل شد؛ به‌طوری که گفتمان‌های جدید تلاش می‌کردند شعر آن را با اندیشه‌های خود منطبق کنند. شاید به همین دلیل باشد که همگان با اشعار حافظ به‌نوعی مأنوسند.

دیوان حافظ

تفأل به دیوان

فال حافظ نیز از قرن نهم رواج پیدا کرد. در کتاب «تاریخ دیار بکریه» (886 ق)، ابوبکر طهرانی می‌نویسد که در سال 870 ق با دیوان حافظ فال گرفته‌اند. «مفتوح‌القلوب» (830 ق) نیز به فال‌گیری اشاره دارد. پادشاهان گورکانی در هند، مانند جهانگیر، با دیوان او فال می‌گرفتند و حتی فال‌نامه‌هایی برایش نوشتند. در مقاله‌ی «فال حافظ به روایت بهاء‌الدین خرمشاهی» بیشتر به این موضوع پرداخته شده است.
 

چاپ‌های معتبر دیوان حافظ

پیش از تصحیح‌های معتبر، غزلیات حافظ فقط در جُنگ‌ها، سفینه‌ها و نسخه‌های خطی کهن یا نهایتاً در چاپ‌های سنگی یافت می‌شد و به گواه برخی فهرست‌نگاران، دیوان حافظ بیشتر از اثر دیگران شاعران، نسخه‌ی خطی داشت. پس از تصحیح مهم ولی بسیار قدیمی «محمد قدسی»، در سال 1320 بود که «محمد قزوینی» و «قاسم غنی»، گرد نسخه‌ها را ربودند و براساس هشت نسخه‌ی خطی که نزدیک به زمان حافظ بودند، دیوان وی را تصحیح کردند. پس از آن «پرویز ناتل خانلری»، «هوشنگ ابتهاج»، «سلیم نیساری» و تنی چند دست به تصحیح دیوان حافظ زدند.

روز بزرگداشت حافظ

جست‌وجوهای فراوان هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت و دلیل انتخاب بیستم مهر برای روز بزرگداشت حافظ، به‌طور قطع به دست نیامد. در بعضی منابع آمده است:

« نخستین همایش بزرگ‌داشت حافظ در ۲۰ مهر ۱۳۷۶ ه‍.ش و در شیراز برگزار شد و پس از آن، هر ساله در این روز، هم‌زمان در شیراز و دیگر شهرهای ایران و جهان، مراسم بزرگ‌داشت حافظ برگزار می‌شود.»

در این‌جا توجه به سخنان «کوروش کمالی سروستانی» که روز بزرگداشت حافظ را به ثبت رسانید، خالی از لطف نیست:

«وقتی دیوان حافظ را ورق می‌زنیم صحبت از مهر، دوستی و محبت است. همچنین شأن حافظ در بین شاعران بسیار بالا است و نمره‌ی حافظ هم بیست است. بنابراین ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ نام‌گذاری شد.»

احتمالاً اگر خود حافظ بفهمد دلیل ایرانیان برای انتخاب بیست مهر فقط همین موارد است، خود از گور برمی‌خیزد و تاریخی درخور خود برمی‌گزیند!
 

حافظیه
حافظیه

آرامگاه حافظ یا حافظیّه

حافظ همان‌طور که دوست می‌داشت، «کنار آب رکن‌آباد و گلگشت مصلّا» به خاک سپرده شد. منطقه‌ای خوش‌آب‌وهوا در شمال شیراز که مردم برای اقامه‌ی نماز به آن‌جا می‌رفتند. در سال 856 ق، «شمس‌الدین محمد یغمایی»، وزیر «ابوالقاسم بابر»، بقعه‌ای بر قبر او ساخت.  این بقعه تا دوره‌ی «کریم‌خان زند» (۱۱۸۹ ق) پابرجا بود؛ تا این‌که او عمارتی باشکوه با باغی پر از گل و سرو بنا کرد. در دوره‌ی قاجار، آرامگاه حافظ چندین بار تجدید بنا شد. سرانجام در دوره‌ی وزارت «علی‌اصغر حکمت»، «آندره گدار»، معمار فرانسوی، حافظیه را به صورت کنونی بازسازی کرد. هم‌اکنون آرامگاه حافظ با گنبد فیروزه‌ای‌اش، میعادگاه تمام عاشقان ادبیات فارسی است؛ به‌طوری که در زمان‌هایی مانند سال تحویل، یکی از شلوغ‌ترین نقاط ایران می‌شود.


غزل گفتی و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان حافظ: ویژگی‌های شعر حافظ

«شهید مطهری» او را عارف واصل و متشرع خواند، «صادق هدایت» او را مانند خیام شکاک ولی محافظه‌کار دانست،‌ «مهدی اخوان‌ثالث» به او لقب «رند زمان‌شناس» داد و «احمد شاملو» او را روشن‌فکر اجتماعی تلقی کرد. برخی او را از اولیای خدا می‌دانند، بعضی او را صرفاً مداح پادشاهان خطاب کردند و بعضی نیز او را شاعری شراب‌خوار می‌دانند که به‌طور تفننی شعر هم می‌گفت!

اما چرا این‌چنین است؟ چرا شعر حافظ، هر شخصی را از هر گروهی جذب خود می‌کند؟ چرا بعضی برداشت‌هایی سطحی از حافظ دارند و برخی معانی عمیق را به غزل‌های او نسبت می‌دهند؟ چرا همگان در هر شرایطی که باشند، به دیوان حافظ تفأل می‌زنند و نتیجه هم می‌گیرند؟ چرا حافظ چنین جایگاهی در میان ایرانیان دارد؟ پاسخ به این سوالات آسان نیست، شاید اصلا پاسخی در کار نباشد و شاید پاسخ چون شخصیت و شعر حافظ در میان رازها پنهان شده باشدف ولی این هفت نکته به نظر ما می‌رسد که در پایان یادداشت با شما در میان می‌گذاریم:

۱. ایهام

ایهام مهم‌ترین ترفندی است که حافظ در شعر خود از آن استفاده می‌کند. ایهام در جای‌جای دیوان او حضور دارد؛ حتی تخلص او که هم به معنای حافظ قرآن است و هم آوازخوان؛ دو مفهوم کاملاً متضاد! همین ویژگی باعث شده تا هر کس به فراخور حال خود، اشعار او را تفسیر و تأویل کند. احتمالاً محمد گلندام اولین بار به این نکته اشاره کرد:

«در هر باب سخنی مناسب حال گفته و برای هر کس معنی لطیف غریب انگیخته. معانی بسیار در لفظ اندک خرج کرده و انواع ابداع در درج انشا و انشاد درج کرده.
بداد داد بیان در غزل بدان وجهی
که هیچ شاعر از آن نوع، داد نظم نداد
چو شعر عذب روانش ز بر کنی، گویی
هزار رحمت حق بر روان حافظ باد»

۲. طنز

حافظ مخصوصاً در غزل‌های اجتماعی‌اش که در تعریض محتسب و صوفی واعظ و مفتی و فقیه و زاهد سروده شده است، از طنز بهره‌ی بسیار می‌گیرد. این روش در زمانه‌ای که هر آن بیم از دست دادن جان و مال و جاه بود، بهترین راه برای بیان حقایق بود؛ به‌طوری که امروز هم هنوز اشعار حافظ را برای موقعیت‌های مختلف اجتماعی به کار می‌گیرند.

۳. اجتماع نقیضین

حافظ اضداد و مفاهیم متناقض را کنار هم می‌نهد تا معنایی عمیق‌تر خلق کند. این تضادها ذهن را به چالش می‌کشند و به شعر، عمقی فلسفی می‌بخشند. حافظ با بیان این تناقض‌ها، ذهن مفسرانش را به چالش می‌کشد. برای مثال مفسران و محققان از دیرباز تاکنون، بر سر معنای این بیت جدل کرده‌اند:

«پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!»

۴. بازآفرینی هنرمندانه

دیوان حافظ چکیده‌ای است از همه‌‌ی شاعران پیش از خود؛ از سعدی و خیام و خاقانی گرفته تا فردوسی و سنایی و عطار. او سنت شعر فارسی را به اوج رساند و دین خود را به‌تمامی به گذشتگانش ادا کرد.

۵. ایجاز

دیوان حافظ یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌هاست؛ زیرا مردم ایران انس و پیوندی دیرینه با آن دارند. ولی از یک طرف باید حجم اندک آن را هم در نظر گرفت. او با حدود ۴۸۰ غزل کوتاه که معمولاً بین ۷ تا ۹ بیت هستند، هیچ‌کسی را دست‌خالی از دیوانش برنمی‌گرداند. در دنیای حال حاضر که همگان به‌دنبال متن‌های کوتاه هستند، همین ایجاز و تک‌بیت‌هایی که خودشان به‌تنهایی معنایی عمیق دارند، محبوبیت حافظ را تضمین می‌کنند. البته در دیوان او چند قطعه، قصیده، مثنوعی و احتمالاً رباعی نیز به چشم می‌خورد. 

۶.مخاطب‌شناسی

حافظ، مخاطبان زمان خودش را می‌شناخت و شاید بهتر است بگوییم با سلیقه‌ی مخاطبان در همه‌ی اعصار آشنا بود. شعر او زمان و مکان را درنوردیده است و مردمان بسیاری را شیفته‌ی خود کرده است. او آگاه بود که مخاطب ایرانی هرکه باشد با هراندیشه‌ سرانجام دم را غنیمت می‌داند، ظلم را برنمی‌تابد، از ریاکاری متنفر است، با خدا در همراهی و گفتگوست و از دیدن شعبده‌بازی‌های او با کلمات مسحور می‌شود. خود نیز در بیتی می‌گوید:

«حافظم در مجلسی، دردی‌کشم در محفلی
بنگر این بازی که چون با خلق صنعت می‌کنم»

 

۷. عرفان خاص حافظ

حافظ در شعر و زندگی خود -همانقدر که می‌توانیم نشانه‌هایش را پیدا کنیم- معتقد به نوعی سلوک صادقانه و عرفان ناب بود که او را با تمام یا اکثر چهره‌های بزرگ تاریخ شعر و عرفان متمایز می‌کرد و از او شخصیتی رازآمیز و در عین‌حال محبوب و دلنشین ساخته بود. عرفانی که نه در بند فرقه‌ها و خرقه‌ها و شطح و طامات، بلکه مبتنی بر صداقت و راستی و خلوت بود و نیاز به همراهی، جلب توجه و تایید خلائق نداشت. خود در بیتی می‌گوید:

«جهانیان همه گر منعِ من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید»

 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
فال حافظ نیز از قرن نهم رواج پیدا کرد. در کتاب «تاریخ دیار بکریه» (886 ق)، ابوبکر طهرانی می‌نویسد که در سال 870 ق با دیوان حافظ فال گرفته‌اند. «مفتوح‌القلوب» (830 ق) نیز به فال‌گیری اشاره دارد. پادشاهان گورکانی در هند، مانند جهانگیر، با دیوان او فال می‌گرفتند و حتی فال‌نامه‌هایی برایش نوشتند. در مقاله‌ی «فال حافظ به روایت بهاء‌الدین خرمشاهی» بیشتر به این موضوع پرداخته شده است.

دیوان حافظ یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌هاست؛ زیرا مردم ایران انس و پیوندی دیرینه با آن دارند. ولی از یک طرف باید حجم اندک آن را هم در نظر گرفت. او با حدود ۴۸۰ غزل کوتاه که معمولاً بین ۷ تا ۹ بیت هستند، هیچ‌کسی را دست‌خالی از دیوانش برنمی‌گرداند. در دنیای حال حاضر که همگان به‌دنبال متن‌های کوتاه هستند، همین ایجاز و تک‌بیت‌هایی که خودشان به‌تنهایی معنایی عمیق دارند، محبوبیت حافظ را تضمین می‌کنند. البته در دیوان او چند قطعه، قصیده، مثنوعی و احتمالاً رباعی نیز به چشم می‌خورد.

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00