مجله میدان آزادی: امروز دهم اسفند زادروز یکی از بزرگترین شاعران معاصر ایران و چهره درخشان شعر نوی فارسی، زندهیاد مهدی اخوان ثالث است. تکنگاری اخوان ثالث را با نگاهی به زندگینامه، مهمترین اندیشهها و و بهترین کتابهای او را به قلم شاعر گرامی خانم اعظم سعادتمند بخوانید:
پادشاه فصلها
فصل شعر اخوان، پادشاه فصلهای شعر معاصر است؛ شاعری که از خراسان ظهور کرد و چون طنطنهی برادرانهی نام خانوادگیاش نهتنها در حق شعر نیمایی که در حق ادبیات ایرانزمین برادریها کرد. اخوان اگر نبود شعر نیمایی بهترین شاعر خود را هرگز نمیدید. او شاعر بیشترین، بهترین و منسجمترین شعرهای نیمایی است. اخوان بود که اندیشهی نیما را درک کرد و با نوشتن مقالات متعدد نظریات نیما را شرح داد.
در اواخر زمستان
در شناسنامهاش آمده متولد دهم اسفند ۱۳۰۷ اما خودش دربارهی تاریخ تولدش میگوید: «نمی توانم بگویم درست در چه سالی به دنیا آمده ام. بین سالهای ۱۳۰۶ یا هفت بود. آن وقتها هنوز اوایل شناسنامه دادن و گرفتن بود. آدم یک وقت به دنیا میآمد و یک وقت هم شناسنامه اش را میگرفت، ولی بالاخره همان وقتها متولد شدم.»
در طوس به دنیا آمد. در خانوادهای که پدرش علی عطار بود و با گیاهان دارویی طبابت میکرد و مادرش مریم، خانهداری. سالها قبل، علی بههمراه دو برادر دیگرش از یزد به خراسان کوچ کرده بود و این سه برادر نام خانوادگی اخوان ثالث را برای خود برگزیده بودند.
این پسر با یک چشم بینا متولد شده بود و بینایی چشم دیگرش را با طبابت پدر و نذر و نیازهای مادر از درگاه پروردگار گرفت.
از طوس تا تهران
دوران ابتدایی و متوسطه را در مشهد تمام میکند و از هنرستان صنعتی در رشتهی جوشکاری که پدرش برای او انتخاب کرده بود فارغالتحصیل میشود. پدر به او میگوید حالا دیگر خودت باید بروی و نان دربیاوری. در سال ۱۳۲۷ به تهران میرود و معلم میشود. هم ادبیات و فقه درس میدهد، هم آهنگری و شاید تلفیق روح آهنگری با کلمات است که از شعر او چنین درفش شکوهمندی میسازد.
همان سالها طعم مبارزه و زندان و تبعید را نیز میچشد. پس از معلمی با امضاهای مستعار و غیرمستعار به روزنامهنگاری مشغول میشود و نیز کار در رادیو و تلویزیون را تجربه میکند. در سال ۱۳۵۶ برای تدریس به چند دانشگاه دعوت میشود و شعر سامانیان و مشروطیت به بعد را تدریس میکند و متاسفانه در سالهای پایانی عمرش بدون حقوق و مزایا بازنشسته میشود.
آغاز دولت اخوان
اخوان دربارهی زمان شروع نخستین تجربههای خود در شعر میگوید: «این چیزها اول و آخر ندارد. یعنی دقیق و درست معلوم نیست... ده یازدهساله که بودم یک کتاب تاریخی میخواندم. آنجا نوشته بود، توی نثر البته، که مثلاً زمان خواجه و سلطان ملکشاه، بهار دولت سلجوقیان بود... و آن را گوشهی کتابمان نوشتیم مثل یک شعر... بعد هم زمان عشق و پشق و اینجور چیزها پیش آمد، میدیدیم سعدی مثلاً گفته: دل سوی تو و دیده بهجای دگرستم/ تا خصم نداند که تو را مینگرستم. میدیدیم نصفش به کار ما میخورد و نصف دیگرش نمیخورد... یک چیزهایی را هم خودمان بهش اضافه میکردیم و همنطوری میگفتیم.»
او از کودکی به ادبیات و موسیقی علاقهمند بود. موسیقی را پیش از شعر آغاز کرده بود و مهارتی در نواختن تار داشت و گاهی هم آواز میخواند و بهدلیل مخالفت پدر مجبور به کنار گذاشتن موسیقی شده بود. شعر را از نوجوانی آغاز کرد، با غزلهایی عاشقانه تحت تأثیر حافظ و سعدی و مثنویهایی خراسانی تحت تأثیر شاهنامهی فردوسی.
ارغنون
اولین مجموعهی شعرش با نام «ارغنون» در سال ۱۳۳۰ منتشر شد که شامل شعرهای او در قالبهای کهن است. این کتاب مورد پسند اهالی ادبیات قرار گرفت و اخوان را بهعنوان شاعری مقتدر مطرح کرد. البته در چاپهای بعدی اخوان به خواست خودش آثار قدمایی دیگرش را نیز به این کتاب افزود.
ناگفته نماند که اخوان در همین اولین مجموعهاش هم در فکر یافتن آهنگی تازه در شعر است:
امید! دل ننوازد غزل به طرز کهن
به فکر باش که آهنگ تازه ساز کنی
از طوس تا یوش
مهمترین اتفاق زندگی ادبی اخوان آشنایی با نیما و اندیشههای اوست. امید که ادبیات کهن را خوب میداند و ارتباط عمیقی با ریشههای شعر فارسی دارد، آنچه را از نیما آموخته است با زبان محکم خراسانی خودش تلفیق میکند و در پرتو آن نجابت و صداقت ذاتی خود طرحی نو میآفریند و ثابت میکند که از شاعران برگزیده است چراکه در دیدگاه او «شاعر باید نفس حق، صداقت و صمیمیتی هم داشته باشد... این نفس حق هم از آن هر کسی نمیتواند باشد و تنها شاعران برگزیدهاند که میتوانند خود را از آن برخوردار ببینند.»
«سیروس طاهباز» در کتاب «دفترهای زمانه» میگوید: «اخوان شاید تواناترین مروج و مفسر راه و رسم فکری و شعری پیر یوش است.» و شفیعی کدکنی اخوان را راهی در شعر میداند.
او طوری نیمایی سرود که چون آب روان باشد و چون سنگ محکم، شعرهای او در دل جامعه نفوذ کرد و باعث تثبیت فرم نیمایی شعر شد. چراکه نیما گرچه خود شیوهی تازهی شعر را به ادبیات فارسی هدیه داد اما زبانش در اغلب اشعارش زبان پُرگرهی بود و پیچیدگی شعرهای نیماییاش مانع از آن بود که مردم زمانهاش آنها را بهدرستی درک کنند.
در پرتو شعور نبوت
دربارهی تعریف شعر میگوید «من بهطور کلی معتقدم شعر محصول بیتابی آدمی است در لحظاتی که در پرتو شعر برتر و شعور نبوت قرار میگیرد. البته نه شعرهای هزل رکیک محض که آن در قلمرو و حیطهی دیو است... هدف من از کلمهی نبوت پیامبری نیست. من نبوت را به معنای خبر دادنش در اینجا به کار بردهام.»
دربارهی انتشار شعر نیز او چون صاحب «قابوسنامه» معتقد است که «شعر را از بهر دیگران گویند نه از بهر خویش» و «شعر وسیلهی ارتباط با جامعه، مردم و تاریخ است. یک عده میگویند مزخرف بود، یک عده هم میگویند خوب بود، عالی بود، بد نبود... شما کمتر از شَعرباف و کفترباز که نیستید... حتی همانها هم دوست دارند که متاعشان را به خلایق عرضه کنند. آن وقت تو میخواهی که کمال خودت را قایم کنی.»
اخوان و انقلاب
این جمله از اخوان را زیاد نقل کردهاند که «روشنفکر بر حکومت است نه با حکومت.» اما این بخشها را هم کمتر شنیدیم که او در سال ۵۸ شعری برای امام خمینی سروده است:
خمینی ای امام و رهبر خلق/ وجود ارجمندت بیبلا باد
نگهدار وجود فیضبارت /خدا بود و خدا هست و خدا باد
و در مصاحبهای در سال ۵۸ میگوید: «انقلابی بود که سالهای سال انتظارش را داشتیم. بیست و پنج سال چشم به راهش بودیم، زندانها رفتیم و کوششها کردیم. انقلابی بود که آرزویش را داشتیم. به پیروزی آن دلبسته بودم و همهی آثار، شعرها و کتابهایم گواه طرز تفکر و افکار و آرزوهایم هست... ما همهی مبارزات ضددیکتاتوری را از جان و دل قبول داریم، رهبری انقلاب و مبارزه مردم را با جان و دل قبول کردیم، اما اگر قرار باشد بعد از انقلاب نتوانیم اسم زرتشت و مزدک را به زبان بیاوریم و مسائل میهنی و ملی نتواند جنبهی تجلی داشته باشد، این خیلی ناجور خواهد بود...»
دریچهها: همهکتابهای اخوان ثالث
مجموعه شعرهای به یادگار مانده از اخوان عبارتاند از:
ارغنون (۱۳۳۰)
زمستان (۱۳۳۵)
آخر شاهنامه (۱۳۳۸)
از این اوستا (۱۳۴۴)
منظومهی شکار (۱۳۴۵)
پاییز در زندان (۱۳۴۸)
عاشقانهها و کبود (۱۳۴۸)
بهترین امید (۱۳۴۸)
برگزیدهی اشعار (۱۳۴۹)
در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)
دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)
زندگی میگوید اما باز باید زیست... (۱۳۵۷)
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)
قاصدک، گزیدهی اشعار (۱۳۶۸)
از اخوان چند داستان و مقالات متعدد نیز باقی مانده است که عبارتاند از:
مرد جنزده (مجموعهی چهار داستان ۱۳۵۴)
درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)
پیر و پسرش (قصهای نه کوتاه برای بچهها)
نقیضه و نقیضهسازان (بحث و تحقیق ادبی)
در حریم سایههای سبز (دو جلد نقد و یادداشت)
بدعتها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوهی نوی نیمایی در شعر فارسی، ۱۳۵۷)
عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱)
از شعر امید
اخوان سرودن شعر را با غزلهای عاشقانه آغاز میکند. غزلهایی که همچون سنت ادبی ما آمیخته با حسرت و فراق معشوقاند و سپس با سرودن قصیده این راه را ادامه میدهد. او در این دوران با شعر نیمایی مخالف است اما پس از شناخت بیشتر شیوهی نیمایی، هیمنهی خراسانی زبانش و هیبت کاویانی اندیشهاش را در قالب نیمایی حل میکند تا شعری بیافریند که در فرهنگ و هنر ایران ریشههایی عمیق دارد و در عین حال چهرهای بدیع. اخوان دربارهی شیوهی تازهی شعرش میگوید: «من كوشيدهام از راه ميانبري از خراسان به مازندران بروم.»
به حیرتم که در آزار ما چرا کوشند
که کس ندیده در آزار هیچ کس ما را
او با «مجموعهی زمستان»، خبر از آمدنِ سرایندهای با سیمایی نو در شعر فارسی میدهد:
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
و با «آخر شاهنامه» که در سالِ مرگ نیما منتشر میشود و «از این اوستا» دیدار شعر فارسی با شاعری برگزیده را اثبات میکند:
لحظهی دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت
گونهام را، تیغ!
های! نپریشی صفای
زلفکم را، دست!
آبرویم را نریزی، دل!
ای نخورده مست!
لحظهی دیدار نزدیک است
البته اخوان در دههی پایانی زندگیاش با انتشار کتاب «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» به گذشته بازمیگردد و بار دیگر علاقهی خود را به قالبهای کهن نشان میدهد.
ز پوچ جهان هيچ اگر دوست دارم
تو را اي كهن بوم و بر دوست دارم
تو را اي كهن پير جاويد برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
اگرچه اخوان بیشتر بهخاطر اشعار نیماییاش مورد ستایش اهالی ادبیات است اما اشعار قدمایی او نیز جایگاهی محکم و قابل تأمل دارند.
مهمترین ویژگیهای شعر اخوان ثالث
در ادامه برخی از مهمترین ویژگیهای شعر او را مرور میکنیم:
1- ترکیب زبان فاخر خراسانی با اسلوب نیمایی؛ خود اخوان در این باره مىگويد: «پس تأمل كن، زبان نيما سرمشق نيست. قوالب و اساليب او سرمشق است.» در اشعار او لحن حماسی و استفاده از واژههای شاهنامهی فردوسی بسیار به چشم میآید.
2- زبان شعر اخوان، بهدلیل تسلط و اتکای او بر ادبیات کهن و در عین حال توجه او به جامعه، امکانات زیادی دارد برای بیان آنچه شاعر میخواهد بگوید. او هم دایرهی واژگان وسیعی دارد، هم کُنه هر کلمه را میشناسد و میداند کجا چه کلمهای را به کار ببرد برای بیان سوگ، حماسه یا حتی طنز. زبان او سعی در زنده نگه داشتن واژگانی دارد که اگرچه از زمان ما دور افتادهاند اما پرمعنیاند و دارای لطف و لطافتی ذاتی. با این نگاه است که او هم بلاغت، هم دایرهی زیباییشناسانهی زبان خود را افزایش میدهد.
اخوان در مقدمهی زمستان در این باره میگوید: «من میکوشم که بتوانم اعصاب و رگهای سالم و درستِ زبانی پاکیزه و متداول را ـ که همهی تار و پود زنده و استخوانبندی استوارش از روزگاران گذشته است، به خون و احساس و تپش امروز ـ تا آنجا که میتوانم این وساطت و پزشکی را از عهده برآیم ـ پیوند بزنم.»
3- م.امید وقایع روزگار خود را با بیانی روایی بازتاب میدهد. او استاد قصهپردازی شاعرانه در قالب نیمایی است و قدرت آن را دارد که هر اتفاقی را مبدل به شعر کند و در این راه گاه چون سینماگری کاربلد صحنهها را هنرمندانه کنار هم میچیند و آشنایی خود را با هنر سینما به رخ میکشد.
4- شعر او سرشار از نمادها، رمزها و کنایههاست. او شاخصترین چهرهی نمادگرا در شعر معاصر است.
5- شعرهای او اغلب اجتماعی و سیاسی هستند. دغدغهی م.امید سرودن از ناراستیها و بیعدالتیهاست. اغلب شعرهای مهم او مرثیههایی هستند برای شکستها و از دست دادنها. غمنامههایی در سوگ مصدق و تختی. او راوی ناامیدیهای پس از کودتای ۲۸ مرداد است، اما ناامید نیست. اخوان با تلفیق حماسه و سوگ صادقانه کژیها و تیرگیهایی را که میبیند بازتاب میدهد. عدهای او را شاعری ناامید پنداشتهاند و گروهی دیگر او را شاعر شکستها نامیدهاند، اما اگر او بهواقع ناامید بود شعرهایی چنین زیبا و استوار و شکوهمند خلق نمیکرد.
6- او در آثارش به انسان ایرانی و فرهنگ باستانی ایران توجهی خاص دارد. اخوان در کنار فردوسی و بهار از شاعران ملی سرزمین ماست.
7- شعرهای توحیدی او در کنار اشعاری که برای امام رضا (علیهالسلام) و امام علی (علیهالسلام) سروده از درخشانترین اشعار آیینی معاصر محسوب میشوند.
آنکه راه دل ما سوی تو بگشود تویی
وآنکه بر وی دلم از غیر وی آسود تویی
آنکه در روز ازل گفت جهان را: «شو!» و شد
وآنکه زینگونه بفرماید و فرمود تویی
8- شعرهای او در ستایش شیدان ایران و علیه بعثیها در جریان هشت سال دفاع مقدس، از دیگر نقاط درخشان کارنامهی شعری اوست. اخوان در مصاحبهای دربارهی این آثارش میگوید: «یک مرغ از آشیان خود دفاع میکند. چطور یک انسان از حریم زندگی خودش و از ملک آبا و اجدادی و مردم همزبان و همزمان خود دفاع نکند... هرچه دربارهی این بزرگواران گفته شود کم است و همیشه پلهی شهدا از این شعرها برتر است.»
اين شهيدان نامشان تا جاودان پاينده است
زيرها بس گر زِبَر گردد، زِبَرها زيرها
اي دليرانِ وطن، با «زنده باد ايران» به پيش!
شورِ ايمانْتان فزونتر باد و زور از شيرها
منزلی در دوردست
مرگِ شهریارِ شهرِ سنگستان در ۴ شهریور سال ۱۳۶۹ در تهران رقم خورد تا ادبیات فارسی با شاعری راستین خداحافظی کند. شاعر زمستان در تابستانی که آخرین نفسهایش را میکشید، رهتوشهاش را برداشت و قدم در راهی دیگر نهاد.
بیا رهتوشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
بهسوی سرزمینهایی که دیدارش
بسان شعلهی آتش
دوانَد در رگم خون نشیط زندهی بیدار...
او میدانست که برای هر مسافر منزلی است در دوردست:
منزلی در دوردستی هست بیشک هر مسافر را
اینچنین دانسته بودم، وین چنین دانم
لیک
ای ندانم چون و چند، ای دور
تو بسا کاراسته باشی به آیینی که دلخواهست
دانم این که بایدم سوی تو آمد، لیک
کاش این را نیز میدانستم، ای نشناخته منزل
که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه
یا کدام است آن که بیراهست
مهدی اخوان ثالث را در طوس و در آرامگاه فردوسی به خاک سپردند اما طنین آن روح پرجوش و خروش خراسانی همچنان بانگ میزند که:
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست...!