مجله میدان آزادی: در پنجاه و دومین صفحه از پروندهی «هزار و یک سریال» به یکی از آثار دیگر «هومن سیدی»، به نام سریال «وحشی» اختصاص دارد. پخش این سریال، در سال 1403 آغاز شد و تاکنون هشت قسمت از آن در سکوی نمایش فیلم نت پخش شده است. ریویوی این سریال را به قلم محمدرضا جویباری در ادامه بخوانید:

پوستر سریال «وحشی»، اثر «هومن سیدی»
در بیابان تکرار، ردی از راه تازه
«چه میشود وقتی یک فیلمساز جسور، در اسارت موفقیتهای پیشینش گرفتار میشود؟ وحشی پاسخ همین پرسش است؛ پاسخی روشن از هومن سیدی به خودش.»
بیابان، معدن، کلونی کارگران، ظلم کارفرما، سکونتگاهی که احتمالاً روستا یا شهری کوچک است و حتی نمیدانیم نامش چیست و کجاست؛ همان مؤلفههای تکراری آثار «هومن سیدی» که این بار هم گریبان خلاقیتش را گرفتهاند. «وحشی» بیش از آنکه اثری نو از او باشد، یادآور وصلههایی از فیلمهای پیشین اوست؛ وصلههایی که اکنون دیگر تکرارشان شور تماشا را از مخاطب میگیرد. آنچه در «مغزهای کوچک زنگزده» نوآورانه بود، امروز به کلیشهای فرسوده بدل شده که سینمای ایران در دههی گذشته بارها و بارها آن را نشخوار کرده است. حالا دیگر این فضا نه تازه است، نه جذاب، بلکه صرفاً خستهکننده و تکراری است. با این حال، این سریال سوژهای بکر و پتانسیلی بالا دارد که در ادامه، به هر دو وجه مثبت و منفی آن میپردازیم.

«هومن سیدی»، کارگردان سریال «وحشی»
مشخصات وحشی، دومین اثر سریالی هومن سیدی
«وحشی»، تازهترین تجربهی سریالسازی هومن سیدی، اثری در ژانر درام جنایی و معمایی است که در سال ۱۴۰۴ بهصورت اختصاصی از پلتفرم فیلمنت منتشر شد. پروژهای که سیدی افزون بر کارگردانی، نگارش فیلمنامهی آن را نیز شخصاً بر عهده داشته و تهیهکنندگیاش را «محمدرضا صابری» انجام داده است.
در این مجموعه، «جواد عزتی» و «نگار جواهریان» حضوری پررنگ دارند. عزتی در نقش «داوود اشرف»، تصویری از مردی سادهدل و بدشانس ارائه میدهد و جواهریان نیز در نقش «رها جهانشاهی»، بار درامِ خاصی به داستان میافزاید. ترکیب بازیگران با چهرههایی چون «احسان امانی»، «علیرضا ثانیفر»، «نوید پورفرج»، «پانتهآ پناهیها»، «نگار مقدم»، «محمد صابری» و دیگران، در خدمت فضای ساختهشدهی سیدی قرار گرفتهاند.
«وحشی»، دومین تجربهی سیدی در مدیوم سریال، پس از «قورباغه» است؛ اثری که این بار نیز کوشیده با تکیه بر ساختار روایی و سوژهای خاص، مخاطب را به دل یک تراژدی معاصر ببرد. این سریال همانقدر که دربارهی جرم و جنایت است، دربارهی رنج، فروپاشی و انتخابهای اشتباه نیز سخن میگوید.
ردهبندی سنی وحشی
سریال «وحشی» به کارگردانی هومن سیدی، ردهبندی سنی ۱۸+ دارد. این سریال بهدلیل محتوای خشونتآمیز، فضای تاریک و داستان تراژیکش، برای تماشای افراد زیر هجده سال مناسب نیست. پلتفرم فیلمنت نیز این محدودیت سنی را برای مخاطبان مشخص کرده است. اما ماجرا آنجا عجیب میشود که برای نمایش قسمت اول سریال در سینما با عوامل فیلم، با سالنی پر از کودک و نوجوان زیر هجده سال مواجه میشویم که نشان میدهد قوانین محدودیت سن در کشور همچنان بهدرستی اجرا نمیشود.

«جواد عزتی»، در نقش «داوود اشرف»، در سریال «وحشی»
خلاصهی داستان سریال وحشی
سریال «وحشی» داستانی تلخ و پرتنش است از زندگی داوود اشرف؛ کارگر معدنی که در تلاش برای زندگی شرافتمندانه، ناخواسته وارد مسیرهای تاریک میشود. داوود با پدر و مادر پیرش زندگی میکند اما دلسوزی و تلاشهایش برای کمک به دو کودک، او را درگیر حادثهای میکند که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد. او به زندان میافتد و پس از آن بیننده، روند سقوط زندگی او را تماشا میکند.
داستان سریال بر پایهی ماجرای واقعی «علی اشرف پروانه»، یکی از زندانیان شناختهشدهی زندان رجاییشهر شکل گرفته است.

«علیرضا ثانیفر»، در سریال «وحشی»
نکات منفی سریال وحشی
از قداست «رنج» خرج نکنید!
آنچه این روزها در بازار سینمای ایران و پلتفرمهای خانگی جریان دارد، فلاکتفروشی است. انتقال حس بدبختی با میزانسن، دکوپاژ و دیالوگهایی با بار تحقیرآمیز، همان چیزی است که سینماگران امروزی میخواهند. آنها ناچارند این عناصر را در شخصیتهای اصلی و فرعی خود بگنجانند، زیرا عملاً برنامهای برای ساخت شخصیت ندارند. به همین دلیل، کمتر شخصیتی در سینما یا سریالها میبینیم که درگیر زندگی مشقتبار نشده باشد و به مرزهای واقعی شخصیتپردازی هم نزدیک شده باشد. این همان چیزی است که بهتدریج به پاشنهی آشیل کارگردانهای بزرگ ایرانی تبدیل شده و نتیجهاش را در قربانی شدن فرم در برابر ابزارهای سطحی تکنیکی میبینیم.
«وحشی» از همان ابتدا تلاش میکند همان نشانههای تکراری یک دههی اخیر را به کار ببرد: کارگرانی که حق خود را از کارفرمای ظالم نگرفتهاند، خانهها و کپرهایی که در حال فرو ریختناند و تکرار مداوم دیالوگهایی از شخصیتها برای اثبات فقر، بدبختی و اندوه فراوان. حتی کارگردان و نویسنده کوتاهی نمیکنند و صحنهی هندل زدن و روشن نشدن موتور را برای بازی با اعصاب بیننده میگذارند تا فریاد بزنند: «ببین چقدر اشرف حقیر، بدشانس و بدبخت است.» باید روشن گفت که دیگر این نوع پرداخت، مخاطب را فریب نمیدهد تا ضعف شخصیتپردازی را پشت آن پنهان کنیم.
استنلی کوبریک در این باره جملهای شاخص دارد:
«جوهرهی یک فرم دراماتیک این است که اجازه دهید یک ایده بدون بیان صریح به مردم منتقل شود. وقتی چیزی را مستقیماً میگویید، بهاندازهای که اجازه دهید مردم خودشان آن را کشف کنند، مؤثر نیست.»
غم و اندوه، امری مقدس و تأثیرگذار است؛ نیرویی آنقدر عمیق و غیرقابل تحمل که باید فقط در بزنگاههای اصلی روایت به کار گرفته شود، نه اینکه از آغاز تا پایان اثر، بهصورت مداوم و بدون ضرورت، با موسیقیهای تیره و فضاسازیهای اندوهبار به مخاطب تحمیل شود. استفادهی افراطی از غم، که به فلاکت بدل میشود، برای جلب همراهی تماشاگر یا اثبات همدلی سازندگان با مردم، نهتنها کارکرد احساسی آن را تضعیف میکند، بلکه روایت را از تعادل میاندازد. رنج باید در لحظهی مناسب فرود بیاید؛ آنجا که جانِ روایت به آن نیاز دارد، نه هر جا که دلمان خواست.

سریال «وحشی»، اثر «هومن سیدی»
جواد عزتی و دوربین، دو مهرهی ناکارآمد!
شاید اگر بدون اعلام عنوان سریال، ابتدا یکی از قسمتهای «زخم کاری» را نشان دهیم و سپس «وحشی» را پخش کنیم، مخاطب متوجه نشود که داوود اشرف همان مالک مالکی نیست. همان میمیک صورت، همان ترسها و همان رفتارهای هیجانی مالک را در اشرفِ سریال «وحشی» نیز میتوان یافت.
به نظر میرسد جواد عزتی باید مدتی از فضای بازی فاصله بگیرد تا هم رنگ بازی خودش، هم فضای ذهنی مخاطب که از «زخم کاری» نشأت گرفته، تغییر یابد. شاید این هم یکی از ضعفهای سینما و تلویزیون ایران باشد که بهمحض محبوب شدن بازیگر، آنقدر او را در هر فیلم و سریالی به کار میگیرند که در نهایت، چیزی از او باقی نمیماند!
نه اینکه کارگردان فکر کند «فقط» جواد عزتی میتواند این نقش را خوب بازی کند، قطعاً سیدی از محبوبیت جواد عزتی و حتی شروین حاجیپور آگاه است و بهعمد از آن استفاده کرده تا اثرش بیشتر دیده شود. البته، انصافاً باید گفت موسیقی شروین حاجیپور در ابتدای سریال، بهخوبی اجرا شده و تیتراژی متفاوت از آثار ایرانی خلق کرده است؛ فضایی که بیشتر در تیتراژهای آثار خارجی دیده میشود.
اما یکی از مسائلی که تکلیف سیدی با آن روشن نیست، دوربین است؛ دوربینی که گاه برخلاف روایت عمل میکند و ضدروایت میشود؛ دقیقاً همان چیزی که سیدی نمیخواهد. از آغاز سریال، پلانهای پرتکان دوربین روی دست، نظم ذهنی و اعصاب مخاطب را بیدلیل به هم میریزد، در حالیکه نه با فضای جنگی مواجهیم، نه بحرانی عجیب و غریب در کار است. به همین دلیل استفاده از دوربین روی دست اشتباه است. واقعاً هرچه زمان میگذرد، بیشتر این پرسش شکل میگیرد که دلیل علاقهی کارگردانهای ایرانی در سالهای اخیر به دوربین روی دست چیست و از کجا سرچشمه میگیرد؟!

سریال «وحشی»، اثر «هومن سیدی»
نکات مثبت وحشی
سوژهای که نمیتوان رهایش کرد
شاید این جملهی هیچکاک که «سینما یعنی زندگی، منهای لحظات خستهکننده»، مهمترین سرنخ برای ساخت یک اثر باشد. در سریال، این موضوع اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه بهدلیل زمان بیشتر نمایش، لحظاتی به کارگردان تحمیل میشود که باید آن را پُر کند. نتیجهاش، سریالهایی است که نیمی از آنها را میتوان حذف کرد بیآنکه به داستان آسیبی برسد.
در «وحشی» با آنکه نمیتوان از ساختار روایی بینقص سخن گفت، اما همین جسارت در انتخاب یک سوژهی متفاوت و تلاش برای حذف لحظات زائد، امتیازی بزرگ است. سریال، برخلاف بسیاری از آثار مشابه، درگیر موقعیتهای تکراری و دیالوگهای کشدار نمیشود و با تمرکز بر خط داستانی روشن، میکوشد بیواسطه مخاطب را درگیر نگه دارد.
نکتهی قابل توجه آن است که «وحشی» بدون شخصیتپردازی عمیق یا پیچیدگیهای روانی، صرفاً با تکیه بر خودِ داستان و پیشبرندگی وقایع، موفق میشود ریتمی قابل قبول و تعلیق درست ایجاد کند. این نشان میدهد که حتی با ضعف در شخصیتپردازی هم میتوان ریتم یک اثر را حفظ کرد. شخصیتها بیش از آنکه هویتی مستقل داشته باشند، در خدمت پیشبرد قصهاند، اما همین که روایت درجا نمیزند، باعث میشود که بیننده برای ادامه، کنجکاو بماند.
در واقع، این سریال نمونهای مناسب است که نشان میدهد چگونه میتوان با قصهای مشخص، مخاطب را همراه کرد. در دورانی که بسیاری از سریالها میکوشند با پرداخت بیهدف به روابط و جزئیات، زمان را پُر کنند، این سریال انتخاب کرده خلاصه و مستقیم باشد. هرچند جای خالی پرداخت دقیقتر به شخصیتها و انگیزههایشان حس میشود، اما در مقایسه با فضای سریالهای شبکهی نمایش خانگی، همین پرهیز از اضافهگویی یک فضیلت است. و شاید همین باشد که «وحشی» را به سوژهای بدل کرده که نمیتوان رهایش کرد؛ نه بهخاطر عمق، بلکه بهخاطر دقت در خط روایت.

«نگار جواهریان»، در سریال «وحشی»
هنوز هم امید به سیدی، نمرده است
«وحشی» شاید همچنان در همان بیابان آشنای هومن سیدی پرسه بزند، اما حقیقت این است که در دل همان زمین، اندک شاخ و برگی روییده است. موتیفهای تکراری ـ انسان خاکستری، کارگران خسته، فریادهای مفلوک ـ وجود دارند، اما این بار روایت با طنابی واقعی گره خورده که تماشاگر را در مدار خود نگه میدارد. حتی اگر شخصیتها بیشتر نقش پیشرانهی داستان را ایفا کنند تا آینهای از زخمهای درونی باشند، خود قصه با ریتم تند و مسیر بدون حاشیهاش مجالی برای خستگی باقی نمیگذارد و مخاطب را با خود همراه میکند.
باید «وحشی» را در همین فصل و احتمالاً فصل آینده دنبال کرد تا دید سرانجام این خط داستانی به کجا میرسد؛ شاید همانجایی که هومن سیدی بالاخره از اسارت گذشتههای خودش رها شود.