مجله میدان آزادی: در چهارمین نقد از نقدهای مکتوب پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» از «شهسوار» گفتهایم. فیلمی به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی «حسین نمازی» که از بازیگرانی چون «گیتی قاسمی»، «الناز حبیبی»، «مهرداد صدیقیان»، «عباس جمشیدیفر»، «هادی کاظمی»، «امیر دژاکام»، «ایمان براتپور» و «حافظ نبیزاده» بهره میبرد و موسیقی آن کار اثر «فردین خلعتبری» است. در ادامه ریویوی نقد و بررسی شهسوار را به قلم خانم «مینو رضایی» در ستون «نقد و بررسی فیلمهای جشنواره 42» پرونده بخوانید:
از نریشن ابتدایی «شهسوار» که بگذریم، وقتی فیلم آغاز شد همه چیز برایم بسیار آشنا میزد. کاراکتر پسر ارشد خانواده که موفرفری هم بود، لوکیشن محله، بازیگران فیلم، خانهای که داستان در آن میگذشت، مناسک عزا و عروسی، جلسات آشپزخانه، پنهانکاری دربارۀ یک جنازه و حتی عاشقانههای نهان و آشکار فیلم شهسوار همه و همه مخاطب «حسین نمازی» را به یاد «شادروان» حسین نمازی میاندازد! البته که قصد ندارم بگویم این کارگردان از روی دست خود کپی کرده و بیشتر دوست دارم بگویم حسین نمازی در سینمای خود صاحب سبک شدهاست.
شهسوارِ حسین نمازی فیلمی است که مانند شادروانِ حسین نمازی حول محور موضوعاتی چون دردسرهای فقر، خانواده دوستی و انتخاب بین راه درست و غلط میگذرد البته با چاشنی کمدی. کمدی موقعیتی که گاهی زورش کم میشود و از شوخیهای لفظی کمک میگیرد و اصلاً مشکل اصلی شهسوار حسین نمازی همین است؛ کم زوری! زور داستان شهسوار برای یک فیلم بلند سینمایی کم است و این وسط خرده داستان آنچنانی هم وجود ندارد که کمی روایت را هل دهد. اینجاست که مخاطب حیفش میآید! حیف از بازیهای نشسته به کار و حیف از قابهای بسیار زیبا و حیف از پالت رنگ بی کم و کاستی که نمازی طراحی و برای یک فیلمنامهی کمدی معمولی خرج کرده است.
اما از طرفی جنس این کمدی را نمیتوان از جنس طنزهای سینمایی سخیف و پرفروش و قاراشمیش گذاشت. اگر جانب انصاف را رعایت کنیم نمازی تلاشش را کرده تا فیلم شریفی بسازد و هم با قابهای چشمنواز شکوه پرده نقرهای را به رخ مخاطب بکشد ولی به شخصه فکر میکنم شادروان در همه چیز، کار موفقتری از شهسوار بود چون قصهی با چفت و بستتری داشت.
اما باز اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم باید بگویم شادروان نقطه ضعفی داشت که شهسوار ندارد. شادروان یک پایان غمانگیز داشت که برای مخاطب فیلمهای طنزی از این دست غیرمنتظره و حتی نامطلوب بود اما حسین نمازی در شهسوار این را تکرار نکرد. شهسوار یک پایان خیلی خوش داشت. پایان خوشی که در فیلمها و کتابها و قصهها نصیب آدمهایی میشود که راه درستکاری را انتخاب کردهاند. در واقع اگر مخاطب شادروانِ حسین نمازی غصه میخورد برای گریههای شخصیت اصلی فیلم که چرا «دست خدا» هیچوقت همراهش نیست، در شهسوار حسین نمازی خیالش راحت میشود که دست خدا بالاخره وجود دارد و درست و به موقع و از پس تمام سختیها بیرون میآید.
اگر اعتقاد داشته باشیم که فیلمساز موفق کسی است که هم خودش دغدغهمند است و هم نیاز و دغدغهی جامعهاش را میشناسد، میتوان گفت نمازی از روی همین نیاز و شناخت، چنین پایانی را برای فیلمش طراحی کردهاست. نمازی میداند مردمی که پول دادهاند و بلیط تهیه کردهاند تا یک ساعت و خردهای با فیلم طنزی بخندند و به چیزی فکر نکنند، حوصلهی پایانبندی باز یا تلخ را ندارند.