یکشنبه 22 بهمن 1402 / خواندن: 5 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه پنجاه و دوم

ریویو: نقد و نظری به فیلم «نبودنت»، ساخته «کاوه سجادی حسینی»

نوشتن از فیلمی که چیزی برای نوشته ‌شدن ندارد، هم آسان است، هم سخت. چیزی ا‌ست بینابین. برعکس خود فیلم که در آن ‌سوی طیف سقوط کرده. «نبودنت» فیلمی‌ است که ۱) از طریق میزانسن و سینماتوگرافی می‌خواهد بدی و سیاهی یا وضع خفقان و سردی را نشان دهد، ۲) از یک ‌سو داستانش، داستان بدی و سیاهی‌ است، سیاهیِ مشکل و ۳) از سوی دیگر همین موارد تیره و تار و بد، به‌شکلی تیره و تار و بد ساخته شده‌اند. نتیجه می‌شود اینی که دیده‌اید یا ممکن است ببینید: بد اندر بد.

4.5
ریویو: نقد و نظری به فیلم «نبودنت»، ساخته «کاوه سجادی حسینی»

 

مجله میدان آزادی: هفتمین نقد از نقدهای مکتوبِ فصل دوم پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» به فیلم «نبودنت» با کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی «کاوه سجادی‌حسینی» اختصاص دارد. «سحر دولتشاهی»، «امیر آقایی»، «آزاده صمدی»، «فرید سجادی حسینی»، «رضا بهبودی»، «علیرضا ثانی فر» و «شیوا سرمست» از جمله بازیگران این فیلم‌اند. در ادامه ریویوی نقد و بررسی فیلم نبودنت را به قلم آقای «محمدصالح فصیحی» در ستون «نقد و بررسی فیلم‌های جشنواره 42» پرونده جشنواره فجر بخوانید:

نقد فیلم نبودنت

نوشتن از فیلمی که چیزی برای نوشته ‌شدن ندارد، هم آسان است، هم سخت. چیزی ا‌ست بینابین. برعکس خود فیلم که در آن ‌سوی طیف سقوط کرده. «نبودنت» فیلمی‌ است که ۱) از طریق میزانسن و سینماتوگرافی می‌خواهد بدی و سیاهی یا وضع خفقان و سردی را نشان دهد، ۲) از یک ‌سو داستانش، داستان بدی و سیاهی‌ است، سیاهیِ مشکل و ۳) از سوی دیگر همین موارد تیره و تار و بد، به‌شکلی تیره و تار و بد ساخته شده‌اند. نتیجه می‌شود اینی که دیده‌اید یا ممکن است ببینید: بد اندر بد.

«نبودنت»، حاصل تلفیق هنرمندانه و حرفه‌ای نبودن فیلم‌نامه، نبودن نویسنده و نبودن کارگردانی است که چیزی از متن و داستان و فیلم‌نامه بداند. گل بوده، به سبزه و بهار و چمن و درخت و جمیع نبودن‌های دیگر نیز، آراسته شده است. تازه این اَبَرفیلم ما با همکاری مهندس ‌فلانی هم ساخته شده. (نگاه کنید به تیتراژ انتهایی.)

شاید بپرسید داستانش چیست که این‌قدر بد است؟ من یک قدم از سؤال‌ عقب‌تر می‌آیم: اگر داستان داشت که اصلاً این ‌چیزها را نمی‌گفتم. مسئله این است که هر چیزی که نوشته شد و از قضا شامل گفت‌وگو و کنش‌هایی هم بود، اسم داستان به خود نمی‌گیرد. ادبیات به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شود. مثل داستان کوتاه، داستان بلند، رمان، خاطره، دل‌نوشته، نامه‌نگاری، فیلم‌نامه، نمایش‌نامه و غیره. ما می‌آییم و ادبیات را تعریف می‌کنیم، سپس از دل ادبیات، ادبیات داستانی و داستان را تعریف می‌کنیم و با تعاریف ما، محدوده‌ی مصادیق ما، تنگ‌تر و مشخص‌تر می‌شود. با وجود این، ما می‌توانیم بگوییم که بسیاری از «چیز»هایی که به اسم فیلم و کتاب، به خلق‌الله فروخته می‌شود، نه فیلم‌اند، نه کتاب.

«نبودنت»، روایت-تصویر یک نبودن است. واقعاً درباره‌ی یک نبودن است. نبودن یک شوهر. شوهری که پنج سال است که گذاشته و رفته و زنش به‌دنبال اوست. و دوست همین شوهر هم به کمک زن می‌آید. این خط اصلی داستان است که قرار است از الفِ گم‌ شدن به ب برسد، که در آن ب، شوهر پیدا می‌شود یا نمی‌شود. حالا، اگر فیلم معمایی باشد -که اتفاقاً هست- بر جنبه‌های مادی بیشتر تمرکز می‌کند و خیلی‌ کمتر سراغ علل روان‌شناختی و انگیزه‌ها می‌رود. پس ما در این نوع معما با علت و معلول‌های ریاضی‌وار طرفیم. این علل، برای جذب مخاطب، باید سریع و منطقی باشند. دیگر اینکه این علل، روی انسان‌ها رخ می‌دهد، پس انسان‌ها از آن‌ها متأثر می‌شوند و با این تأثر و انفعالات، انسان‌ها احساسات مختلفی را تجربه می‌کنند. با پرورش این احساسات، می‌توان خطوط عرضی داستان را کامل کرد.

تا این‌جا نتيجه چه شد؟ اینکه یک زن، می‌خواهد شوهرش را پیدا کند. در روند یافتن شوهر، برای جذب مخاطب، باید مدام مانع بیاید و موانع و رد کردن موانع هم باید برای جذب شدن مخاطب منطقی و سریع باشد. و دیگر اینکه چون این آدم، زن است و از سنگ نیست، پس برای کلنجار رفتن با این موانع و اوج و فرودش، امید و خستگی و زخم و ناراحتی و هزارجور حالت دیگر را تجربه می‌کند. اما این خانمِ ما، به این شکل طراحی نشده. چون کسی نبوده که بنویسدش. می‌دانید چطور یک نوشته‌ی نیم‌ساعته را تا یک ساعت و نیم کش داده‌اند؟ [خطر لو رفتن!] به این شکل که گفته‌اند این زن، یک رابطه-خط با یافتن شوهرش دارد –به‌تنهایی، یا با کمک دوست شوهرش- و یک رابطه-خط با خانواده‌ی خودش و پسر جوانش دارد و یک رابطه-خطِ کلیشه‌ای و مستعمل هم تمام‌کننده‌ی کار است: حاملگی. چطور این را بنویسیم؟ می‌گوییم رابطه‌اش با پسرش خوب نیست، فشار مالی هم به‌سراغش می‌آید، بعد هم دوست شوهرش، مردِ خوب و فرشته‌ی روی زمین می‌شود و تهش هم همه‌ چیز به خوبی و خوشی تمام می‌شود. تصویب؟ برویم سراغ متن بعدی!

باور کنید یا نکنید فیلم «نبودنت»، نمایشگر مشتی آدم است که دور خودشان می‌چرخند و توقع دارد ما از این چرخیدن در یک دایره‌ی یک متری و کوچکِ کوچک، معنا و احساس و داستان بیرون بکشیم، حالی که نه کاری عامیانه و تجاری داده بیرون، نه کاری خاص و منتقدپسند، تا بگوییم تمام این‌ها، نما و نماد و نشانه‌اند. نه خیر. همه ‌چیز مادی ا‌ست و این مادیت‌شان، هیچ‌ چیز برای علَم ‌کردن ندارد. خالی ا‌ست و ابتر.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
«نبودنت»، روایت-تصویر یک نبودن است. واقعاً درباره‌ی یک نبودن است. نبودن یک شوهر. شوهری که پنج سال است که گذاشته و رفته و زنش به‌دنبال اوست. و دوست همین شوهر هم به کمک زن می‌آید. این خط اصلی داستان است که قرار است از الفِ گم‌ شدن به ب برسد، که در آن ب، شوهر پیدا می‌شود یا نمی‌شود.


مطالب مرتبط