مجله میدان آزادی: در جدیدترین صفحهی پروندهی «هزار و یک سریال» به سراغ موضوع جنجالی سریالسازی در پلتفرمها و رقابت آن با تلویزیون رفتهایم. در یادداشت پیش رو خانم مینو رضایی به معادلهی سریالسازی و سریالبینی در سکوهای نمایش و تلویزیون و آنچه در این رابطه دادهایم و گرفتهایم پرداخته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
مالکیت تلویزیون در ایران چه زمانی که «تلویزیون ملی» خوانده میشد و چه زمانی که «صدا و سیمای جمهوری اسلامی»، همیشه با دولت بوده است؛ این یعنی تا چندین دههی متوالی، هیچ کانال خصوصی برای پخش اخبار، مستند، فیلم و دیگر گونههای برنامههای سرگرمی وجود نداشت تا اینکه یکی دو دهه قبل، ویدئو باب شد. اما ویدئو، هم در زمان ممنوعیتش و هم در زمان آزاد شدنش آنچنان فراگیر نبود و اهالی تلویزیون هیچوقت نگرانی جدی بابت این رقیب نداشتند و بیشتر تمرکزشان روی رقیب دیگر یعنی ماهواره بود. ماهوارهای که علیرغم ممنوعیت، آمار استفاده از آن به خصوص در دههی 80 و 90 روزبهروز افزایش یافت و با محتوای متفاوتش (اینجا سریال منظور است) مخاطبان تلویزیون را به سمت خود میکشید.
از طرفی چون تلویزیون ایران در سریالسازی تاریخچهای غنی داشت، شبکههای ماهوارهای هنوز نتوانسته بودند عموم مخاطبان این رسانه را از آن خود کنند. تنوع فرمهای هنری، محتوای بومی متناسب، مطابق بودن با نیاز روز جامعه و وجود نمونههای فاخر با استانداردهای جهانی در هر کدام از ژانرهای متنوع، تنها گوشهای از خوبیهای سریالسازی ایرانی بود که باعث میشد هنوز دغدغهی چندانی نسبت به برنامههای ماهواره نداشته باشد. چه اینکه ماهواره در آن زمان سریال چندانی نداشت و حتی اگر داشت باز هم مخاطبش تماشای سریال تلویزیون ایران را با وجود ماهواره از دست نمیداد. اما در اواخر دههی 80 ورق برگشت. گروه «جم تیوی» و همینطور شبکهی «فارسی وان» راهاندازی شدند که به نظر میرسید مأموریت اصلیشان القای نوعی سبک زندگی با پخش بمبارانی سریال است. به خصوص سریالهای ضعیف ترکی؛ سریالهایی با دوبله فارسی و فرمولهایی عامهپسند. تا اینجا باز هم به علت ساختار مذهبی و اجتماعی و ممنوعیتهای قانونی در ایران، ماهواره و سریالهایش به خانهی همه راه پیدا نکرد و باز هم کفهی صداوسیما سنگینتر بود. اما از آنجا که تکنولوژی مدام بهروز میشود، با فراگیر شدن گوشیهای هوشمند و استفاده از اینترنت، نسل جدیدی از پخشکنندهها روی کار آمد: VODها.
VOD چیست؟ واژهی VOD اختصار کلمات Video on demand یا ویدئو به درخواست (ویدئوی درخواستی) است؛ ویدئویی که در بستر اینترنت بارگذاری میشود. پلتفرمهای پخش فیلم که در ایران به «سکو»های پخش فیلم معروفند از همینجا آمدند و به سرعت تبدیل به رقیبی جدی برای تلویزیون شدند. چرا؟ چون ویاودیها مانند شبکهی نمایش خانگی سابق کمجان نبودند؛ مانند ماهواره و ویدئو ممنوعیت قانونی نداشتند؛ حداقل از قید بخشی از محدودیتهای زمانی و خط قرمزهای نوشته و نانوشتهی سریالسازی تلویزیونی رها بودند؛ به مخاطب امکان انتخاب محتوای متنوع میدادند و جز اینها، از نظر سهولت استفاده هم به خاطر سازگاری با سیستم عامل اندروید حرف اول را میزدند و تلویزیون که آمادگی رقابت با این رقیب چغر و بدبدن را نداشت بر بحرانش افزوده شد؛ بحران کاهش آمار مخاطبان و کاهش کیفیت سریالهایش.
سال 1394 بود که «فیلیمو» (یا «آپارات فیلیمو» سابق) به طور رسمی شروع به کار کرد و در پایان سال به رکورد یک میلیون بازدید ویدئو رسید. یک سال بعد، صداوسیما از این پلتفرم شکایت کرد. از طرفی صداوسیما برای راهاندازی ساترا یا سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر، در فضای مجازی دست به کار شد. درواقع طبق اصل 44 قانون اساسی، رادیو و تلویزیون در مالکیت دولت است و بر اساس تفسیری از این قانون، راهاندازی شبکههای خصوصی و انتشار برنامههای صوتی و تصویری از طریق سیستمهای فنی قابل انتشار فراگیر (مثل ماهواره و فیبر نوری) برای مردم، خلاف این اصل است، مگر بهوسیلهی صدا و سیما. پس ساترا تاسیس شد تا روند صدور مجوز برای پلتفرمها و تولید محتوای آنها را صادر کند. اما ساترا برای نظارت بر پلتفرم یک مشکل داشت: ساترا نه فقط نظارتکننده، که به خاطر وابستگی به صداوسیما، رقیب جدی پلتفرم هم بود و رقیب نباید جایگاه نظارتکننده داشته باشد! به هرحال پلتفرمها همچنان قوی و پرمخاطب، به تولید و نشر محتوای سریال و بعدتر حتی مسابقه و تاکشوهای جذاب ادامه دادند و هرروز مخاطبان بیشتری جذب کردند. اما فراز و فرودهای ساترا و شبکهی نمایش خانگی همچنان ادامه دارد و ما در این یادداشت تنها به بررسی یک مورد از آنها میپردازیم: انگ رهاشدگی وضعیت سریالهای شبکه نمایش خانگی. در ادامهی این یادداشت قرار است بررسی کنیم سریالسازی شبکه نمایش خانگی به نفع جریان سریالسازی ایرانی است یا به ضرر آن؟ میخواهیم بدانیم سریالسازی سکوها یا پلتفرمها با استانداردهای متفاوت از تلویزیون، در نهایت به سود سبک و جریان هنری سریالسازی ایرانی شد یا به زیان آن؟
بازی با خط قرمزها
یک؛ صنعت فیلمسازی چه در ایران، و چه در تمام دنیا، چیزی به نام موارد ممنوعیت و چیزی هم به نام خط قرمز دارد. در کشور ما برخی سریالهای ایرانی پلتفرم نشان داد که خط قرمز صرفا به معنای ممنوعیت کامل نمایش یک موضوع نیست بلکه امری سلیقهای و گاه قابل چانهزنی است! برای نمونه نمایش چهرهی اولیای دین، بیحجابی، و بیبندوباری در روابط همیشه جزو ممنوعیتهاست. اما نمایش سیگار کشیدن، بدحجابی، نگهداری سگ به عنوان حیوان خانگی و مصرف الکل جزو خط قرمزهاست؛ مثلاً در سریال تلویزیونی ایرانی اجازهی نمایش سیگار کشیدن فقط برای شخصیتهای منفی امکان دارد اما ممکن است مدیری بیاید و دستور دهد که اجازهی نمایش سیگار کشیدن حتی برای شخصیت منفی هم وجود ندارد. حالا فکر کنید کارگردان تمهیدی بیندیشد و فقط سیگار روشنی را در دست شخصیت نشان دهد. باز هم مدیر مربوطه میتواند همین را حذف کند و میتواند بسته به قدرت چانهزنی تهیهکننده حذف نکند! یا آرایش غلیظ بازیگران زن در بسیاری از سریالهای تلویزیون با اصلاح رنگ تعدیل میشود و در بسیاری دیگر نه! کلاهگیس زنانه هم از آن خط قرمزهاست که در برخی سریالهای تلویزیون به راحتی نمایش داده میشود و در بعضی زیر تیغ سانسور میرود. پس اینجا مشخص میشود که یکی از مسئلههای اصلی معترضان به سریالهای ایرانی پلتفرم، نزدیک شدن به خط قرمزهاست. این معترضان بازی با خط قرمزها را نوعی رهاشدگی فرهنگی میدانند.
اما گروه مقابل که موافق نزدیک شدن به خط قرمزها هستند استدلال دیگری دارند. این گروه اعتقاد دارند خط قرمزهای صداوسیمایی دست فیلمساز را میبندد و شخصیتها را یکدست و غیرقابلباور میکند و اصطلاحاً مخاطبپران است. اما بازی با خط قرمزها در سریالهای پلتفرم از این جهت که هم به واقعیت زندگی روزمرهی مردمان جامعه نزدیکتر است و هم توان ایجاد جذابیت بصری بیشتری دارد مخاطب بیشتری هم جذب میکند و در نتیجه فروش و سود اقتصادی بیشتری را هم به همراه خواهد داشت؛ بنابراین در این مورد هر خانواده باید با توجه به بستر و چهارچوبهای فرهنگی خود تصمیم بگیرد که سریالهای پلتفرم مناسبش هستند یا نه؟
تلویزیون میکارد، پلتفرم درو میکند!
دو؛ استفادهی پلتفرمها از کمکارها، ممنوعالکارها، ممنوعالتصویرها، یا بیش از حد محبوبها. واقعیت این است که بسیاری از هنرمندان ممنوعالکار یا ممنوعالتصویر در تلویزیون هیچ حکم قضاییایی در دست ندارند و بر اساس همان اعمال سلیقههای مدیریتی به این اوضاع دچار شدهاند. در سالهای اخیر نه تنها بسیاری از سریالها که بسیاری از برنامههایی که به شدت محبوب بودند تعطیل شدند و مجریان آن دیگر نخواستند یا نتوانستند به تلویزیون برگردند؛ رامبد جوان و «خندوانه»، مهران مدیری و «دورهمی»، سروش صحت و «کتابباز»، عادل فردوسیپور و «نود»، رضا رشیدپور و تاکشوهای موفقش و بسیاری دیگر نمونههای این مورد هستند. همین موضوع را میتوان به خانهنشینی یا توقیف طولانی مدت سریالهای کارگردانان پرمخاطب و متعهدی چون مرضیه برومند، کمال تبریزی، ایرج طهماسب و... تعمیم داد.
البته که قرار نیست به خاطر محبوبیت و پرمخاطب بودن یک سلبریتی تلویزیون، کنشهای خارج از عرف او نادیده گرفته شود اما این روند تکراری که هرکس از یک حدی بیشتر محبوب میشود از آنتن حذف میشود عجیب نیست؟ میشود هم برنامهی پرمخاطب و خیابان خلوتکن خواست و هم تاب معروفیت و محبوبیت چهرههای آن برنامه را از یک حدی به بعد نداشت، حتی با توجیهی چون سلبریتی زدایی؟! اگر نوروز امسال را در نظر نگیریم که صداوسیما بعد از سالها در این مورد نرمش نشان داد و پای چهرههای محبوب چون ایرج طهماسب را دوباره به آنتن باز کرد، تلویزیون بهخصوص در سالیان اخیر تاکتیک اشتباه «بیاهمیتی به مخاطب» را در پیش گرفت و خسارت تقریباً جبرانناپذیری به مخاطبانش، حتی وفادارترینشان وارد کرد. از طرفی سریالسازهای رانده شدهی تلویزیون، کمکم وارد پلتفرمها شدند و فیلم خودشان را ساختند که عموما با استقبال بالای مخاطبان روبهرو شد. این استقبالها آنچنان غیرقابل پیشبینی بود که پلتفرمها به وادی دیگر برنامههای تلویزیون یعنی ساخت تاک شو و مسابقهی استعدادیابی و... وارد شدند و باز هم مورد انتخاب مخاطب قرار گرفتند. بله! برنامههای تلویزیون از مالیات مردم ساخته میشود و مردم وقتی احساس کردند در آنتن به نیاز آنها بیتوجهی شد دست به انتخاب زدند و بسیاری از اوقات فراغتشان را با سریالهای شبکه نمایش خانگی پر کردند. این شد که پلتفرمها توانستند بسیاری از مخاطبانی را که تلویزیون طی سالها کاشته بود، درو کنند.
از زمین به آسمان میبارد! پخش سریالهای ایرانی پلتفرم در ماهواره
تا همین چند سال پیش هر دلسوزی نگران سریالهای ترکی و آمریکای جنوبی جم تیوی و فارسی وان و باقی شبکههای فارسی زبان ماهواره بود. این سریالها سوای ضعیف بودن از نظر فیلمنامه و ساخت، بسیاری اوقات محتوای ضد خانواده، ضد اخلاق، خشونتگرا، مروج تجمل و البته غیرواقعگرا داشتند. با وجود این، این سریالها هم از طریق ماهواره و هم از طریق لینکهای دانلود غیرقانونی در اینترنت به راحتی در دسترس بودند و آمار بالای بازدید را به دست آوردند. این داستان برای حدود یک دهه ادامه داشت تا پلتفرمها خون تازهای به رگ سریالسازی ایرانی تزریق کردند. اگر به این مورد شک دارید کافی است بدانید گاه چیزی حدود کمتر از یک ساعت طول میکشد تا نسخهی با کیفیت قسمت جدید یک سریال ایرانی نمایش خانگی از شبکههای مختلف ماهواره پخش شود. شما به راحتی میتوانید قسمت جدید هر سریال ایرانی پلتفرم را در همان روز انتشار در چندین و چند کانال ماهواره ببینید (البته با تضییع حقوق مؤلفان) و این یعنی بالاخره بعد از مدتها این ماهواره است که برای تامین محتوایش (ولو با پخش غیرقانونی) از سریالهای ساخته شده با اصول و حساسیتهای فرهنگ ایرانی بهره میگیرد. در این قسمت میتوان گفت سریالسازی شبکه نمایش خانگی به نوعی به داد تمام مخاطبان فارسیزبان هم رسیده است و هم گام جدیدی در راه صدور سریال ایرانی آغاز کرده است.
عیبش نیز بگو!
حساسیتها و ممیزیهای تولید سریال در همه جای دنیا وجود دارد. یکی از این حساسیتها که خوشبختانه در بیشتر سریالهای تلویزیونی ما به آن توجه میشود منع نشان دادن خشونت عریان است؛ نکتهای که در پلتفرمها کمتر رعایت میشود. همینجا میتوان از ژانرهای مختلف سریالهای پلتفرمی نمونه آورد که در همهشان حداقل یک قتل نمایش داده میشود. از عاشقانههای «شهرزاد» و «مانکن» و «رهایم کن»، تا خانوادگی «زخم کاری»، تا جنایی «پوست شیر» و «قورباغه»، تا اجتماعی «آقازاده» و درام «میخواهم زنده بمانم»، همه و همه به جز صحنههای خشونت خانگی و زد و خورد، صحنهی قتل دارند و این آن چیزی است که خانوادهها را برای تماشای سریال همراه فرزندانشان دچار تردید میکند. اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم حتی سریالهای کارآگاهی تلویزیون از لحاظ نمایش خشونت، کارنامه پاکیزهتری دارند.
همچنین در مسائل حساسیت برانگیز دیگری چون مصرف الکل و دخانیات، گریم، پوشش، دوستیهای خیابانی و حتی دیالوگها نیز، پلتفرمها با بیپروایی بیشتری پیش میروند که مورد قبول بسیاری از خانوادههای ایرانی نیست.
از عینک هنرمندان
این واقعیت که سریالسازی تلویزیونی ما در شرایط افت قرار دارد و برای بازگشت به دوران طلایی گذشته، شاید حداقل یک دهه زمان لازم باشد برای کسی قابل انکار نیست. حال اگر بخواهیم این موضوع را از دید هنرمندان و بهخصوص بازیگران این محصولات ببینیم آنها هم در دوراهی انتخاب قرار دارند. بخش زیادی از سریالهای امروز تلویزیون نه دارای نقش چالش برانگیز برای بازیگر هستند و نه مخاطب چندانی را پای کار او مینشانند و نه راه او را به سینما و کار با کارگردانان نامی باز میکنند. از طرفی دستمزد پلتفرمها در شرایط خوبی است و همهی اینها به بازیگران و حتی اهالی پشت صحنهی سریال، انگیزه میدهد تا هرطور شده خود را وارد دنیای پلتفرم کنند. اگر نامعلوم بودن آیندهی پلتفرمها در ایران را در نظر نگیریم، در پلتفرم راه پیشرفت هنری جذب مخاطب بیشتر و قراردادهای مالی بهتری در انتظار هنرمندان است.
در پایان میتوان گفت فعالیت پلتفرمها در زمینهی سریالسازی بسیار بهتر از نبودنشان است و همین که در آغاز راه، پلتفرمها با امکاناتی کمتر از صداوسیما توانستهاند این اندازه مخاطب جذب کنند یعنی باید آنها را با نقد منصفانه حمایت کرد تا رونق بیشتری بگیرند.
اما به همان دلایلی که در بالا گفته شد از جمله نزدیک شدن به خط قرمزها، خانوادههای بسیاری هستند که سریالهای پلتفرم را مناسب تشخیص نمیدهند و همچنان استاندارهای تلویزیون را قبول دارند. پس تلویزیون باید سنگینی این وظیفه را حس کند و با تمام قوا، بر بازگشت دوباره به روزهای طلایی سریالسازی تمرکز کند و خانوادههای ایرانی و چه بسا مردم کشورهای منطقه و پارسیزبانان دنیا را پای سریالهای پاکیزه، جذاب و رنگارنگش میخکوب کند.