جمعه 08 اردیبهشت 1402 / خواندن: 4 دقیقه
پرونده قهرمانان بی‌داستان | صفحه دوم

یادداشت: کارگران دوست‌داشتنی سینمای ایران: علی و رضا در «نیاز» ساخته علیرضا داوودنژاد

بخشی از پرونده‌ی جدید را به بازتاب «چهره‌ی کارگران در سینما» اختصاص داده‌ایم. نخستین یادداشت این ستون به قلم آقای «محمدصالح فصیحی» درباره‌ی فیلم سینمایی «نیاز» به کارگردانی «علی‌رضا داوودنژاد» را در صفحه‌ی دوم پرونده «قهرمانان بی‌داستان» بخوانید.

5
یادداشت: کارگران دوست‌داشتنی سینمای ایران: علی و رضا در «نیاز» ساخته علیرضا داوودنژاد

مجله میدان آزادی: بخشی از پرونده‌ی جدید را به بازتاب «چهره‌ی کارگران در سینما» اختصاص داده‌ایم. نخستین یادداشت این ستون به قلم آقای «محمدصالح فصیحی» درباره‌ی فیلم سینمایی «نیاز» به کارگردانی «علی‌رضا داوودنژاد» را در صفحه‌ی دوم پرونده «قهرمانان بی‌داستان» بخوانید:

 

می‌توان به دو شکل شخصیت کارگر فیلم را، یعنی علی را، بررسی کرد. علی شخصیت مرکزی فیلم است که کارگر است وگرنه غیر از او کسان دیگری هم هستند، که فرعی‌اند ولی موثرند.

علی بعد از مرگ پدرش در زیر آوار برای کمک به دیگری-دیگران، تصمیم می‌گیرد که در مدرسه‌ی شبانه ثبت‌نام کند و درس را شب‌ها بخواند ولی روزش کار کند تا مادرش کار نکند و آن هم دوخت‌ودوزی کورکننده که مادرش را اذیت می‌کند. اول پیش دوست پدرش می‌رود و عملگی می‌کند، بعد در چاپخانه، بعد در کارگاهی که علم‌های محرم را می‌سازند.

یکی از وجوه علی این است که او اولا تماما مثبت است. حتی با زبان تندش، که با دیالوگ‌های قشنگی بیان می‌شود. و این در فارسی‌ست شاید، که این‌قدر خوب جواب می‌دهد یا اقلا مخاطب فارسی‌زبان باهاش ارتباط برقرار می‌کند والا در زیرنویس انگلیسی فیلم، همچه چیزی نیست. علی مثبت است، کار بدی نمی‌کند، فداکاری می‌کند، زیر بار ظلم و ستم نمی‌رود، خوب کار می‌کند و باهوش است. خب؟ علی این‌گونه‌ست ولی علی شمایل کارگران نیست. علی نمادی از کارگر نیست. حتی رضا هم. علی می‌تواند بخشی از کارگران باشد و تعمیم علی، به کارگران نوجوان اشتباه است. حالا دو چیز می‌توان گفت. یکی اینکه او در دهه‌ی هفتاد است و جوان دهه هفتادی با الان کلی فرق دارد فکرش و روشش. ولی می‌توان در همین فیلم به کسانی نگاه کرد که اقلا کمی منفی هستند و این‌که اگر علی، سفید سفید باشد شخصیت‌ش، او را تبدیل می‌کند به قهرمان، و قهرمان‌بودنش، داستان را میکشاند به قصه‌‌بودن و کلی‌بودن، و او را از انسانیت و تشخص خالی می‌کند.

اما از سوی دیگر، او نمایه‌ای از همه کسانی‌ست که از پی مرگ پدر، از پی فقر و نداری و خانه‌ی کوچک، با وجود سن کمی که دارند، می‌ایستند و کار می‌کنند. می‌شوند کارگر. شاید درست باشد و شاید نه، ولی این معنی دور از ذهن نیست اگر بگوییم کارگربودن، یعنی باور به زندگی و زیستن. اینکه زندگی هنوز ارزش کار را دارد که تو به سختی و طولانی تلاش کنی برایش. من از اجحاف، زمان زیاد و چرخاندن کارگران و سرگردانی‌شان از قبل فلسفه‌بافی‌های انتزاعی - در معنای مارکسی در ایدئولوژی آلمانی - صحبت نمی‌کنم. بلکه کارگربودن گاهی وجهه‌ای ساده، سهل و کم‌بینانه هم دارد، ازین‌سو هم می‌توان دیدش که این‌ها کسانی‌اند که قوی‌اند و بااراده و می‌توانند در این شرایط سخت، بکوشند و بجوشند به کار و زندگی کنند. و الا شغل‌های دیگر هم راحت راحت نیستند و می‌شود برایشان همچه حرفی زد. شاید به قول داستایوفسکی مهم، زیستن است و هم، زیر بار ظلم و زور نرفتن و آگاهی دادن و یافتن، در این طبقه.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
علی بعد از مرگ پدرش در زیر آوار برای کمک به دیگری-دیگران، تصمیم می‌گیرد که در مدرسه‌ی شبانه ثبت‌نام کند و درس را شب‌ها بخواند ولی روزش کار کند تا مادرش کار نکند و آن هم دوخت‌ودوزی کورکننده که مادرش را اذیت می‌کند. اول پیش دوست پدرش می‌رود و عملگی می‌کند، بعد در چاپخانه، بعد در کارگاهی که علم‌های محرم را می‌سازند.

او نمایه‌ای از همه کسانی‌ست که از پی مرگ پدر، از پی فقر و نداری و خانه‌ی کوچک، با وجود سن کمی که دارند، می‌ایستند و کار می‌کنند. می‌شوند کارگر. شاید درست باشد و شاید نه، ولی این معنی دور از ذهن نیست اگر بگوییم کارگربودن، یعنی باور به زندگی و زیستن. اینکه زندگی هنوز ارزش کار را دارد که تو به سختی و طولانی تلاش کنی برایش.

مطالب مرتبط