ﺳﻪشنبه 21 اسفند 1403 / خواندن: 14 دقیقه
پرونده باغ ایرانی | صفحه‌ی ششم

باغ ایرانی به روایت «پیترو دلاواله»

در ژانویه 1617 «پیترو دلاواله» با یک کاروان عازم ایران می‌شود و از طریق همدان و گلپایگان به «اصفهان» می‌رسد؛ اصفهان دوره‌ی «شاه‌عباس صفوی». البته که شاه‌عباس آن موقع در اصفهان نبود و جهانگرد شرق‌شناس ایتالیایی با مشقت‌های فراوان خود را به «شهر اشرف» (بهشهر کنونی) و نزد شاه می‌رساند. او آنقدر مورد تفقد و لطف شاه قرار می‌گیرد که تا مدت‌ها در ایران و در دربار شاه می‌ماند.

4
باغ ایرانی به روایت «پیترو دلاواله»

مجله میدان آزادی: جدیدترین صفحه از پرونده «باغ ایرانی» به یک روایت دیگر از باغ‌های ایرانی، این‌بار در زمان صفویه و از نگاه یک جهانگرد ایتالیایی به نام  «پیترو دلاواله». این روایت را به انتخاب مینو رضایی در ادامه بخوانید:

نقشه راه صفویان بعد از تثبیت قدرت این بود که با اروپایی‌ها علیه امپراتور سرکش عثمانی متحد باشند. همین باعث توسعه روابط تجاری و دیپلماتیک و صدالبته گسیل جهانگردان و سیاحان اروپایی به ایران دوره صفوی شد. یکی از این سیاحان «پیترو دلاواله» است. پیترو دلا واله از اصیل‌زادگان ایتالیایی و متولد 1586 شهر رم است. او برای فراموشی یک شکست عشقی هولناک، راهی مشرق‌زمین می‌شود. از ونیز به قسطنطنیه، سپس آسیای صغیر و مصر، بعد فلسطین و اورشلیم و دمشق و حلب و بالاخره بغداد. سپس سفر به حله برای دیدار آثار تمدن بابلی و مراجعت به بغداد و ازدواج با یک بانوی ارمنی-آسوری. این سفر او از 1614 تا 1616 به طول انجامید.


 پیترو دلاواله به ایتالیایی  Pietro Della Valle  زاده ۱۵۸۶ - درگذشته ۱۶۵۲

در ژانویه 1617 «پیترو دلاواله» با یک کاروان عازم ایران می‌شود و از طریق همدان و گلپایگان به «اصفهان» می‌رسد. اصفهان دوره صفوی. «شاه‌عباس صفوی». البته که شاه‌عباس آن موقع در اصفهان نبود و جهانگرد شرق‌شناس ایتالیایی با مشقت‌های فراوان خود را به «شهر اشرف» (بهشهر کنونی) و نزد شاه می‌رساند. او آنقدر مورد تفقد و لطف شاه قرار می‌گیرد که تا مدت‌ها در ایران و در دربار شاه می‌ماند. سفرنامه مشرق‌زمین او شامل سه بخش ترکیه و ایران و هند است که فقط بخش ترکیه در زمان حیاتش چاپ شد1. در سفرنامه دوجلدی ایران2، بخش اصفهان، او از اصفهانی که با اقدامات شاه‌عباسی، رفته‌رفته رونقی با هویت صفوی می‌گیرد توضیحات دقیقی می‌دهد. اغلب اقداماتی که «شاه‌عباس صفوی» در طول سلطنت 41 ساله خود برای اصفهان به عنوان پایتخت صفویان کرد، مرتبط با هنر بود. به خصوص هنر معماری. معماری چه از لحاظ بناهای ماندگار و خارق‌العاده مانند مسجدها، پل‌ها، مدرسه‌ها، بازارها و چه از لحاظ شهرسازی منظم و اصولی مانند خیابان‌کشی «چهارباغ». روایت «پیترو دلاواله» از دیدارش از «چهارباغ» و «باغ هزار جریب» اصفهان را که همزمان است با شکل گرفتن «میدان نقش جهان» بخوانید: 

در ضلع فوقانی میدان، مسجدی است که فعلاً مشغول ساختمان آن هستند3 و در پایین میدان، نزدیک بازار، به قرینه‌ی آن، سردرب بزرگی است که در طبقه‌ی بالای آن دو جایگاه قرار دارد. هر روز غروب آفتاب در آن نقاره می‌زنند و دو آهنگ جنگی ایرانی و ترک می‌نوازند که به گوش خوش می‌آید و با وجود بزرگی میدان، در همه‌جا طنین می‌افکند.

محل تماشایی دیگر اصفهان، خیابانی است که فعلاً در خارج از شهر قرار دارد، ولی وقتی که محلات جدید، همان‌طور که به آن اشاره کردم، به یکدیگر ملحق شد، کاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان دو الی سه مایل و عرض آن شاید دو برابر «پنت موله»5 در رم باشد.

در شروع این خیابان، از سمت شهر اصفهان، خانه‌ی کوچک چهارگوشی قرار گرفته که ایوان‌ها و پنجره‌های زیادی دارد و با تصاویر و نقش‌ونگارهای جالبی تزیین شده است. از بالای این خانه، تمام خیابان را به‌خوبی می‌توان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است. قصرِ شاه را نیز دالانی به آن متصل می‌کند. در کنار خیابان، دیوارهای یکسان و منظمی وجود دارد که در داخل آن‌ها باغ‌های سلطنتی واقع شده و ورود به آن‌ها برای تفرج مردم آزاد است و با انعام مختصری به باغبان می‌توان به حد دلخواه از میوه‌جات آن بهره گرفت.

مدخل این باغ‌ها با نظم و ترتیب خاصی در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند و بالای هر یک از درب‌ها عمارت‌های کوچک ولی زیبایی ساخته شده که می‌توان ضمن گردش و تفنن وارد آن‌ها شد و ممکن است اشخاص غذایِ خود را نیز در آن صرف کنند. تعدادِ این عمارت‌ها آن‌قدر زیاد است و قرینه‌سازی و تناسب به‌اندازه‌ای در آن‌ها رعایت شده که واقعاً زیباتر از آن نمی‌توان تصور کرد. بعلاوه، در داخل باغ‌ها و بیرون از آن‌ها، در خیابان، صفوف طولانی و منظمِ درختانِ انبوهی قرار گرفته که تناسب و نظم آن‌ها فوق‌العاده است و نیز با فاصله‌هایی چند و غالباً در مقابل خانه‌های زیبا، حوض‌های بزرگی به اشکال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته که مملو از آب است و هر یک از آن‌ها تا کنار معبر عریضی که برای عبور مردم پیاده و سوار ساخته شده، گسترش یافته است.


«چهار باغ اصفهان»

نهر بزرگی که در بستری سنگی جاری است و تمام طول خیابان را از وسط آن می‌پیماید، این حوض‌ها را سیراب می‌کند. در بسیاری از این حوض‌ها، آب از فواره‌ها جهش می‌کند و در بعضی دیگر به‌صورت آبشارهای کوچکی سرازیر می‌شود. کف پیاده‌روهای خیابان سنگ‌فرش و برای عبور انسان و اسب بسیار مناسب است و به فاصله‌هایی چند، سنگ‌فرش قطع و در زمین، گل‌های مختلف کاشته شده است.

خیابان را رودخانه‌ای قطع می‌کند که عمق آن زیاد نیست و از ترکیب هزاران جویباری که از کوهستان‌های نزدیک سرازیر می‌شوند، به‌وجود آمده است. فرق این رودخانه با سایر رودخانه‌های جهان این است که بعد از طی مسافتی، به شعبات بسیار کوچک تقسیم می‌شود و بدون این‌که آب آن به دریا بریزد، دوباره در زمین فرو می‌رود.

روی این رودخانه، پلی  وجود دارد که تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تمام پل‌های رم بیشتر و طول آن حداقل سه الی چهار برابر آن پل‌هاست. معماری این پل به طرز غریبی انجام گرفته و در دو طرفِ آن طاق‌نماهایی وجود دارد که مردم از زیر و بالای آن عبور می‌کنند. آنچه بیشتر نظر انسان را جلب می‌کند، راهروهای زیر پل است که تقریباً هم‌سطح آب قرار گرفته و خنکی و زمزمه‌ی آب در طبقات زیرین پل، به‌خصوص در تابستان‌های گرم، بسیار مطبوع است. بعلاوه، در جهتی که آب جریان دارد، نزدیک پل، دیواره‌ی کوچکی از سنگ قرار داده‌اند تا آب از روی آن سرازیر شود و صورت آبشار کوچکی را به خود بگیرد و این منظره نیز در حد خود بسیار زیباست.

بعد از این رودخانه، خیابان کماکان با همان دیوارها، درختان، خانه‌ها، باغ‌ها و حوض‌ها ادامه دارد، با این تفاوت که خانه‌ها و باغات اطراف آن دیگر به شاه تعلق ندارد، بلکه متعلق به اشخاص مختلفی است که برای اطاعت از دستور شاه و حفظ زیبایی خیابان، در ساختن آن‌ها بر یکدیگر سبقت جسته‌اند. خیابان به باغ بسیار بزرگی که «باغ هزارجریب» نام دارد، منتهی می‌شود. این باغ و همچنین خیابانی که بدان اشاره کردم، امروز به اسم «چهارباغ» خوانده می‌شود، زیرا در اصل، باغ‌های چهارگانه‌ای در این محل وجود داشته‌اند که از مجموع آن‌ها، وضع فعلی به‌وجود آمده است.


نقاشی «چهارباغ اصفهان»، در سیاحتنامه شاردن، سیاح فرانسوی

سطح باغ‌ها یکی بالاتر از دیگری قرار دارد، منتهی عبور از آن‌ها با اسب به‌آسانی صورت می‌گیرد. در آنجا چیز دیگری جز رشته‌درختان پرشاخ‌وبرگ میوه وجود ندارد و تمام آن‌ها آن‌قدر کوتاهند که پیاده‌ها و سواران با دست می‌توانند میوه بچینند. بعلاوه، هر محوطه‌ای مخصوص درختان خاصی است؛ مثلاً یک مربع مخصوص درختان انجیر و مربع دیگر مخصوص درختان هلو است و به همین نحو الی آخر.

این باغ‌ها متعلق به شاه هستند، ولی مردم با آزادی کامل از آن استفاده می‌کنند و آن‌قدر میوه در آن وجود دارد که برای تمام شهر کافی و حتی زیاد است. در عرض و طول باغ، راهروهای زیادی وجود دارد که اطراف آن را درخت‌های سرو کاشته‌اند و این معابر به‌اندازه‌ای طویل‌اند که انتهای آن‌ها دیده نمی‌شود. از آخرین باغ که از همه بلندتر است، نهری عبور می‌کند و سپس دیواری آن را محدود می‌سازد.

خیابان‌های متعددی که «چهارباغ» را قطع می‌کنند، گرچه در زیبایی به آن نمی‌رسند، ولی چندان دست کمی نیز از آن ندارند، زیرا آب به‌اندازه‌ای فراوان است که از وسط همه‌ی آن‌ها نهری می‌گذرد و وضع سلسله‌درختان و کیفیات دیگر که وقت را به تشریح آن تلف نمی‌کنم، به همان نحو است که در مورد چهارباغ تعریف کرده‌ام.

روی‌هم‌رفته، به دلیل این‌که چهارباغ به شاه تعلق دارد، واقعاً دارای عظمتی بی‌نظیر است و باید با طیب خاطر اعتراف کنیم که «خیابان پوپولو» در رم، «خیابان پوجو رئال» در ناپل، خیابان خارج از شهر ژنو و «خیابان مونرئال» در شهر پالرمو، هیچ‌کدام به پای آن نمی‌رسند.


1. پیترو دلا واله با امپراتوری عثمانی دشمنی داشت و چندبار سعی کرد در جنگ‌هایی که بر ضد آنان است شرکت کند. کینه او از عثمانی به علت ستم این امپراتوری بر مسیحیان مقیم امپراتوری عثمانی بود. یکی از علت‌های گرایش او به شاه‌عباس نیز خوش‌رفتاری شاه با اتباع مسیحی بود و بنابراین او در اردبیل، سپاه صفوی را در جنگ با عثمانی همراهی کرد. پیترو دلا واله در نوشته‌هایش از سکوت اروپاییان در برابر سرکوب مسیحیان توسط عثمانی‌ها به شدت گله داشت و چون مسیحیان را هم‌کیش اروپایی‌ها می‌دانست و از سکوت اروپا رنج می‌برد، قلم بسیار تندی در نوشته‌هایش راجع به این موضوع به کار برد و تا آنجا پیش رفت که دستگاه سانسور وقت، مانع انتشار این بخش از نوشته‌های او شد!

2.   البته این جهانگرد بار دیگر نیز به ایران سفر می‌کند که مقارن است با نبرد ایران برای بیرون راندن پرتغالی‌ها از جنوب.

3. همان‌طور که قطعاً خواننده توجه دارد، منظور «مسجد جامع سلطانی» یا «مسجد شاه» یا «مسجد امام» است که شاه‌عباس دستور ساخت آن را برای شادی روح جدش «شاه‌تهماسب» داد.

4. سردر قیصریه

5. «پونته موله» نام یکی از پل‌های شهرِ رم است که بر رویِ رودخانه‌ی تیبر قرار گرفته است. خود ایتالیایی‌ها به این رودخانه «تور» (Tevere) می‌گویند.




تصاویر پیوست

فایل های پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
نقشه راه صفویان بعد از تثبیت قدرت این بود که با اروپایی‌ها علیه امپراتور سرکش عثمانی متحد باشند. همین باعث توسعه روابط تجاری و دیپلماتیک و صدالبته گسیل جهانگردان و سیاحان اروپایی به ایران دوره صفوی شد. یکی از این سیاحان «پیترو دلاواله» است.

مدخل این باغ‌ها با نظم و ترتیب خاصی در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند و بالای هر یک از درب‌ها عمارت‌های کوچک ولی زیبایی ساخته شده که می‌توان ضمن گردش و تفنن وارد آن‌ها شد و ممکن است اشخاص غذایِ خود را نیز در آن صرف کنند. تعدادِ این عمارت‌ها آن‌قدر زیاد است و قرینه‌سازی و تناسب به‌اندازه‌ای در آن‌ها رعایت شده که واقعاً زیباتر از آن نمی‌توان تصور کرد. بعلاوه، در داخل باغ‌ها و بیرون از آن‌ها، در خیابان، صفوف طولانی و منظمِ درختانِ انبوهی قرار گرفته که تناسب و نظم آن‌ها فوق‌العاده است و نیز با فاصله‌هایی چند و غالباً در مقابل خانه‌های زیبا، حوض‌های بزرگی به اشکال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته که مملو از آب است و هر یک از آن‌ها تا کنار معبر عریضی که برای عبور مردم پیاده و سوار ساخته شده، گسترش یافته است.

مطالب مرتبط