مجله میدان آزادی: امروز بیست و هشتم مردادماه، دهمین سالروز درگذشت بانوی شاعر بزرگ ایرانی، سیمین بهبهانی است که به عنوان نیمای غزل فارسی شهره است. به همین مناسبت، در نوشتهی حاضر نگاهی به زندگی و آثار این هنرمند و وِیژگیهای شعر او خواهیم کرد. این مطلب را که به قلم خانم اعظم سعادتمند نوشته شده است در ادامه خواهید خواند:
سیمین بهبهانی
از آغاز
۲۸ تیرماه ۱۳۰۶ آغاز زندگی شاعر بزرگ معاصر، سیمین بهبهانی است. پدرش عباس خلیلی در ابتدا از فعالان سیاسی و روحانیون مبارز در نجف بود که برای نجات عراق از اشغال انگلیس مبارزه میکرد. بعد از شکست قیام نجف در برابر انگلیسیها و پس از اینکه به اعدام محکوم شده بود، با مشقت فراوان از نجف به تهران گریخت و تا آخر عمر در کشور اجدادیاش ایران زندگی کرد.
او در ایران نویسنده و صاحب امتیاز روزنامهی «اقدام» بود که روزنامهای تندرو و انتقادی محسوب میشد. عباس خلیلی به زبانهای فارسی و عربی شعر میسرود، رمان مینوشت و بیش از هزار بیت از شاهنامه را به عربی ترجمه کرده بود. خلیلی در ایران نیز زندگی پرماجرا و ناآرامی داشت و بارها زندانی و تبعید شد. به گفتهی دخترش، این مرد گرچه هیچ گاه هفتتیرش را از خودش جدا نکرد اما میگفت: «از وقتی زبان قلم را باز کردم، دهان اسلحه را بستم.»
مادر سیمین، فخرعظمی ارغون که فخری صدایش میکردند، بانویی تحصیلکرده و اندیشمند و آشنا با قرآن، زبان عربی، شعر و ادب، موسیقی، فقه و اصول بود. زبان فرانسه نیز میدانست. شعر میسرود و تار مینواخت. مادر سیمین یكی از مؤسسان جمعیت نسوان وطنخواه، از اعضای فعال كانون بانوان ایران و بنیانگذار انجمنهای ادبی متعدد بود. او نخستین زنی بود كه به كار دولتی مشغول شد و به معاونت تعلیمات نسوان وزارت معارف انتخابش کردند.
آغاز آشنایی عباس و فخری اینطور بود که فخری شعری با مضمونی انقلابی برای روزنامهی «اقدام» میفرستد و عباس بیدرنگ دستور چاپش را میدهد و ندیده دل به مهر سرایندهی آن میسپارد. البته فخری هم همهی مقالات عباس را خوانده بود و همهی شمارههای روزنامهی «اقدام» را چون عزیزترین یادگارها در بهترین جای گنجه نگه میداشت. به هر حال شعری عصیانگر آنها را پای سفرهی عقد مینشانَد. مطلع شعر فخرعظمی چنین بود:
مُلک را از خون خائن لالهگون باید نمود / جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود
این شروع عاشقانه اما پایان زودهنگامی داشت. عباس تنها پانزده روز بعد از ازدواج بهدلیل مخالفت با رضاشاه به کرمانشاه تبعید شد و همسر جوانش بینامه و پیغامی از او، دو سال در انتظار آمدنش صبر کرد. فخری پس از بازگشت عباس چند ماهی با او زندگی کرد، در حالی که سعی میکرد کمحوصلگیهای شوهرش را تحمل کند، با خواندن رمان «روزگار سیاه» که عباس دربارهی وضعیت نابههنجار زنان در دوران دوری از خانه نوشته بود متوجه شد مردی که از تبعید بازگشته دیگر آن کسی نیست که با او پیمان یگانگی بسته بود. پس بیدرنگ در حالی که سهماهه باردار بود به خانهی پدرش بازگشت. فخری بعدها با عادل خلعتبری که او نیز روزنامهنگار بود، ازدواج کرد.
سیمین در کنار مادر، بزرگ شد. او در کتاب «با مادرم همراه» که زندگینامهی خودنوشتش است سعی میکند حق مطلب را دربارهی مادرش که زنی فاضل و آزاداندیش بود ادا کند. سیمین میگوید: «مادرم مسلمان راستین بود.»
از دبستان تا دانشگاه
سیمین تحصیلات خود را از سال ۱۳۱۱ آغاز کرد. زبان فرانسه را از مادر آموخت. شعر خواندن مادر در محافل ادبیای که با حضور چهرههایی چون ملکالشعرای بهار، شهریار، ابوالقاسم حالت، سعید نفیسی، رشید یاسمی، دکتر مریم میرهادی و دیگران در خانه برگزار میشد، محبت شعر را در او پررنگتر میکرد. مادرش دوست داشت که او شاعر شود و معتقد بود شاعر باید با ردیف و گوشههای آوازها و و دستگاهها آشنا باشد، پس او را به آموختن موسیقی تشویق میکرد.
زندگی سیمین در دایرهای از نشانههای فرهنگی میگذشت اما در کنار آن مسئولیت مراقبت از خواهر و برادر کوچکترش را هم داشت و پا به پای مادر در خانه و مدرسهی شبانهای که مادر و عادل خلعتبری برای آموزش به بانوان بزرگسال تأسیس کرده بودند، فعالیت میکرد. گرفتاریهای مادر زیاد بود، دو کودکش را بهدلیل بیماری از دست داده بود و تأمین مخارج مدرسه سخت بود. آنها مجبور بودند از مخارج خودشان بزنند تا خرج مدرسه را تأمین کنند. دربارهی این دوره سیمین مینویسد: «گیاهی خودرو شده بودم که هیچ کس نمیپرسید که در مدرسه چه میکنم و در خانه چه میخورم و چه میپوشم.» با این همه او بهخاطر حافظهی قویاش زود درسها را میآموخت و به دیگران هم در یادگیری کمک میکرد. او موفق شد دروس سه سال را در یک سال بخواند.
سیمین به درس شیمی و فیزیک علاقهمند بود و گاه به مادرش میگفت که میخواهد مهندس شیمی شود. به همین دلیل در سال چهارم دبیرستان در رشتهی علمی ثبتنام کرد اما دیری نپایید که کلاس آنها منحل شد و مجبور شد دیپلمش را در رشتهی فنی بگیرد که شامل دروسی دربارهی بچهداری، خانهداری، بهداشت و... میشد.
سیمین جسته و گریخته گاهی دیداری هم با پدرش داشت و رابطهی آنها گرچه ابتدا با بیاعتنایی از طرف سیمین همراه بود اما کمکم بهتر میشد.
او در سال ۱۳۲۴ وارد مدرسهی مامایی شد اما بهدلیل نسبت دادن مقالهای انتقادی دربارهی وضعیت مدرسهی مامایی به او، که سیمین کاملاً از آن بیخبر بود و باعث درگیری او با ریاست آموزشگاه شد، از آنجا اخراج شد و مدتی ترک تحصیل کرد.
او بعد از ازدواج و به دنیا آمدن فرزندانش مجدداً در رشتهی حقوق قضایی به تحصیلات خود ادامه داد.
از همسری و مادری
چند ماه پس از اخراجش از مدرسهی مامایی در حالی که برای مدتی در خانهی پدرش ساکن شده بود به خواست پدر با حسن بهبهانی که دبیر زبان انگلیسی بود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود و از آن پس سیمین شعرهایش را با نام سیمین بهبهانی منتشر کرد.
سیمین میگوید: «بدون تردید نام پسرم را علی گذاشتم. من به امام علی (ع) علاقه و ارادت داشتم و فرزند دومم مصادف با میلاد امام حسین (ع) به دنیا آمد، معلوم بود که نامش با خود او متولد شده: حسین.» نام سومین فرزندش یعنی دخترش را هم بهخاطر ارادت به شعرهای اخوان، امید میگذارد.
پیوند ازدواجش که از ابتدا خوشایند او نبود در سال ۱۳۴۸ و پس از بیست و سه سال به جدایی ختم شد. سیمین در سال ۱۳۴۹ با منوچهر کوشیار پیوند محبت بست و شوربختانه خوشبختیاش در کنار این مرد تنها چهارده سال میپاید و کوشیار یا به قول سیمین «آن مرد همراه» بر اثر سکتهی قلبی به دیار باقی میشتابد.
از معلمی و شاعری
سیمین از سال ۱۳۳۰ دبیر آموزش و پرورش شد و تدریس فیزیک، شیمی، زیست و ادبیات را به عهده گرفت و سی سال در کسوت معلمی به دانشآموزان این سرزمین خدمت کرد. او میگوید: «شادترین اوقات زندگیام در کلاس درس گذشت.» همچنین به پیشنهاد همسر اولش انجمن ادبیات نو را در منزلشان تشکیل دادند که شاعران مطرحی به آن رفتوآمد داشتند. از دیگر فعالیتهای او همکاری با مجلهی «امید ایران» بهعنوان سرپرست بخش ادبی و نیز سرودن ترانه و تصنیف برای رادیو ایران بود. در سال ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو ایران درآمد و در سال ۱۳۵۷ عضو کانون نویسندگان ایران شد.
سیمین شعرهای زیادی براساس ملودی آهنگسازان برجستهی ایرانی سروده است و خوانندگانی چون اکبر گلپایگانی، محمدرضا شجریان، همایون شجریان، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری و دیگران سرودههای او را اجرا کردهاند. دو ترانهی مشهورِ
ﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪام ﺑﻪ ﻛﺲ دل ﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ دل / ﭼﻮ ﺗﺨﺘﻪﭘﺎره ﺑﺮ ﻣﻮج رﻫﺎ رﻫﺎ رﻫﺎ ﻣﻦ
و
چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم / به سر سودای آغوش تو دارم
که با صدای همایون شجریان اجرا شده، از سرودههای اوست.
از سرودههای نخستین
سیمین سرودن را از دوازدهسالگی آغاز کرد. در چهاردهسالگی قوت شعرهایش به حدی بود که روزنامههایی چون «آیندهی ایران» و «نوبهار» آنها را منتشر کنند. او در ابتدا سرودههایش را از دید دیگران پنهان میکرد تا اینکه مادرش در میان وسایلش شعرهایش را پیدا و او را تشویق میکند. مادر، پروین اعتصامی را به خانه دعوت میکند تا شعرهای دخترش را بشنود و پروین به او میگوید تو شاعر خیلی خوبی میشوی. سیمین از همان وقت مهر پروین را به دل میگیرد و شروع به خواندن شعرهای پروین میکند و به خود میگوید من نیز مثل پروین باید به فکر مردم باشم.
در آن دوره حزب توده پرطرفدار شده بود. او نیز تحت تأثیر آرمانهای این حزب و با امید مبارزه با جهل و فقر خودش را تودهای میدانست و نخستین سرودههایش رنگ و بوی توجه به خلق گرفته بود. سیمین میگوید مرتضی کیوان که هیچ گاه او را ندیدم در نامههایی شعرهایم را نقد میکرد.
ای توده، تیغ کینه بکش از نیام خویش / از دشمن پلید بگیر انتقام خویش
او میگوید: «پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دکتر مصدق از هرچه حزب و آرمان کناره گرفتم اما صحنهی شعرم محل تجمع درماندگان و فرودستان و زخمخوردگان جامعه شد.»
از مکتوبات
اولین کتاب سیمین با نام «سهتار شکسته» در سال ۱۳۳۰ منتشر شد. این کتاب شامل شعرهای چهارده تا بیست و چهارسالگی و برگزیدهای از نثر داستانی اوست. دومین کتابش با نام «جای پا» در سال ۱۳۳۵ به چاپ رسید که دربردارندهی تعدادی از شعرهای «سهتار شکسته» بود و در زمان چاپ مورد توجه قرار گرفت. شعرهای سیمین در این مجموعه در دو قالب چهارپاره و غزل سروده شدهاند. دیگر آثار سیمین عبارتاند از:
چلچراغ (۱۳۳۶)، مرمر (۱۳۴۱)، رستاخیز (۱۳۵۲)، خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰) (این کتاب که دربردارندهی آثار او از سال ۵۲ تا ۶۰ است فصل تازهای از تفکر او را به نمایش میگذارد.)، دشت ارژن (۱۳۶۲)، گزیده اشعار (۱۳۶۷)، دربارهی هنر و ادبیات (۱۳۶۸)، آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹) (خاطرات او از همسر دومش منوچهر کوشیار)، کاغذین جامه (۱۳۷۱)، کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)، عاشقتر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)، شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) (برگردان متنی از پیر دوبوادفر به فارسی است.)، با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵) (شماری از خاطرات اوست.)، یک دریچه آزادی (۱۳۷۴)، کلید و خنجر (۱۳۷۹) (نوشتهای روایی از یادکردهای اوست.)، یاد بعضی نفرات (۱۳۸۷) (شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست.)، با مادرم همراه (۱۳۹۰) (زندگینامهی خودنوشت اوست.) و مجموعه اشعار سیمین بهبهانی (۱۳۹۱).
شماری از شعرهای او نیز به زبانهای انگلیسی و آلمانی ترجمه شده و بهترتیب در دو مجموعه به نامهای «فنجانی از آفتاب» و «آن سوی واژهها» منتشر شده است.
مجموعه آثار سیمین بهبهانی
از درنگ بر شعر سیمین
صحبت از شعر بانویی که در مدت عمر بلند خود بیش از ششصد غزل و سیصد تصنیف سروده است و علیمحمد حقشناس، زبانشناس و فرهنگنویس معاصر لقب «نیمای غزل» را به او داده در این مجال کوتاه، کار بسیار دشواری است. او شعر را با چهارپاره شروع میکند و در ادامه با غزل مأنوستر میشود. سیمین با وجودی که اذعان میکند شعر نیما را دوست داشته به راهی که نیما پیش پای شعر گذاشته نمیرود، به غزل وفادار میماند و با تلفیق سه رکن عواطف زنانه، وزنهای تازه یا کمتر استفادهشده و درونمایهی انسان و رنج، شعری متشخص میآفریند که مُهر سیمین را پای خود دارد. برخی از مهمترین ویژگیهای شعر او را در ادامه مرور میکنیم:
1. استفاده از واژگان گسترده
سیمین نیز چون شهریار ازجمله غزلسرایانی است که سعی کرد دایرهی واژگانی غزل را گستردهتر کند و پای کلماتی را به شعر بکشاند که تا پیش از آن کسی جسارت استفاده از آنها را نداشت، چراکه «غیرشعری» محسوب میشدند. سیمین معتقد بود ورود همهی واژگان به شعر جایز است مشروط بر اینکه در فضایی مناسب جایگذاری شوند. او حتی از به کار بردن واژگان خشن در غزل هراسی نداشت. یادآوری این نکته مهم است که حسین منزوی نیز تقریباً همزمان با سیمین در فکر نوآوری در ساحت واژگان غزل بود.
با این نگاه، بهبهانی کلمات و ترکیبات و فعلهایش را هم از ویترین امروز انتخاب میکند، هم از صندوقچهی مخملین دیروز و میان آنها پیوندی اغلب خوشایند برقرار میکند و با همین پیوند، زندگی انسان و اجتماع معاصر را با دردها و درماندگیهایش به تصویر میکشد.
۲. سرودن در اوزان تازه
سیمین در اینباره میگوید: «ابداع وزن در واقع کشف یک وزن است، نه آفرینش. چیزی وجود دارد اما ناشناخته مانده است، آن را مییابیم و میشناسانیم. من هرگز با قصد قبلی وزنی ترتیب ندادهام. گاه پیش آمده نخستین پارهی خیال و عاطفهای که به ذهنم متبادر شده دارای نوعی وزن بوده و همان وزن را در حال و هوای برانگیختگی خویش دنبال کردهام.» در اینجا لازم است یادآوری کنیم که حسین منزوی نیز سرودن در اوزان تازه را در پیش گرفته بود و بر سر همین مسئله بحثی با سیمین داشت.
میتوان گفت او به عبارات موزونی که در زندگی روزمره و زبان مردم کوچه و بازار میشنود توجه دارد. گاه یک تکه از همین عبارات معمولی موزون را میگیرد و از آن غزلی با وزنی تازه و هوایی نو میآفریند:
چراغ را خاموش کردم، کتاب را ناخوانده بستم / پتو چه سنگین و زبر است، چقدر امشب خسته هستم
3. تنوع مضامین
پهناوری جهان شعر او و تنوع مضامینش کمنظیر است. اقشار مختلف جامعه، زن و مرد و پیر و جوان و کودک با چهرههای مختلف، از کارمند گرفته تا روسپی، اهالی شعر سیمین به شمار میروند. او با ترسیم یک روایت از دردهای آنها سخن میگوید. مهمترین مضمون شعر سیمین انسان است؛ انسانی مظلوم و محروم که سیمین خود را موظف به دفاع از او میداند. بهبهانی یک شاعر واقعگراست. عشق در شعرهای سیمین تنها مختص مردی که دوستش میدارد نیست، بلکه حسی جهانشمول است نسبت به تمام اهالی شعرش. در ادامه به برخی از مضامین شعر او با ذکر مثالهایی اشاره میکنیم:
3-1- سیمین، بانوی غزل است و عشق با ویژگیهای زمینی و آسمانیاش در آثار او نمود دارد. قسمتی از شعرهایش چون کهن ادبیات ما به وصل و فراق و ستایش و شکوه از معشوق میپردازد:
مرا هزار امید است و هر هزار تویی / شروع شادی و پایان انتظار تویی
یا
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا / شراب نور به رگهای شب دوید بیا
و گاه با نگاهی زنانهتر به عشق مینگرد:
چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم / دامنی ز گل دارم بر چه کس بیفشانم
ای نسیم جانپرور امشب از برم بگذر/ ورنه اینچنین پرگل تا سحر نمیمانم
اما او در «کولیوارهها» میکوشد عاشق تازهای به ادبیات فارسی معرفی کند؛ عاشقی که یک زن شجاع و مستقل است. کولی زنی بیزمان است از حوا تا امروز.
کولی، برای نمُردن، باید هلاکِ خموشی / یعنی به حرمت بودن، باید ترانه بخوانی
کولی، به شوق رهایی، پایی بکوب و به ضربش/ بفرست پیک و پیامی، تا پاسخی بستانی
یا
با قدمهای کولی دشت بیدار میشد / با زلال نگاهش برکه سرشار میشد
3-2- او در شماری از اشعار خود به ترسیم فقر پرداخته است. در غزلی که مطلع و مقطع آن را در ادامه میخوانیم، در روایتی نمایشنامهگونه تلاش میکند تبعات فقر را نمایان کند:
كودك روانه از پي بود نقنق كنان كه: من پسته/ «پول از كجا بيارم من؟» زن ناله كرد آهسته
آنگاه جیب کودک را پُر دید ــ «وای! دزدیدی؟»/کودک چو پسته میخندید با یک دهان پُر از پسته...
سیمین بهبهانی
3-3- سیمین به وطن و جریانات مهم سیاسی و اجتماعی آن، جنگ و حتی حوادث اندوهبار طبیعی چون زلزله توجه دارد و شعرش آینهای از حوادث روزگارش است. در ادامه ابیاتی از آثار او را با دیدگاهی که ذکر شد مرور میکنیم:
یکی از زیباترین سرودهها دربارهی ایران متعلق به اوست:
دوباره میسازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم، اگرچه با استخوان خویش
سیمین برای حوادث بهمن ماه 1357 میگوید:
او قلب تاریخ است محتاج دفتر نیست / او روح ایمان است جز عین باور نیست
او واژهی «فتح» است نزدیک شد ـ باری ـ / «نصر من الله»ات بی او میسر نیست
یا برای آزادسازی خرمشهر میسراید:
بنویس! بنویس! بنویس: اسطورهی پایداری/ تاریخ! ای فصل روشن! زین روزگارانِ تاری
بنویس قنداق نوزاد بر ریسمان تاب میخورد / با روز با هفته با ماه بر بام بیانتظاری
بنویس کآنجا عروسک چون صاحبش غرق خون بود / این چشمهایش پر از خاک آن شیشههایش غباری
بنویس از آنان که گفتند: ـ یا مرگ، یا سرفرازی/ مردانه تا مرگ رفتند، بنویس! بنویس! آری
همچنین یکی از زیباترین و مشهورترین شعرهای او با موضوع جنگ، دربارهی جانبازی است که یک پایش را از دست داده است. شعر با مطلع زیر آغاز میشود:
شلوار تاخورده دارد مردی که یک پا ندارد/ خشم است و آتش نگاهش یعنی تماشا ندارد
یا در وصف مادری که فرزندش را در زلزله از دست داده است چنین سروده:
از آن دو دست حمایل در تلی از آجر و گل / که گور فرزند او شد دو شاخه مریم نهاده
تنش اذا زلزلت را به دیده تصویر کرده / به لرزه تفسیری از آن کلام محکم نهاده
3-4- فرهنگ ملی و مذهبی نیز در شعر او نمود دارد. او برای میلاد امام علی (ع) چنین سروده است:
فلك امشب مگر ماهي دگر زاد / ز ماه خويش ماهي خوبتر زاد
بشر بود و به خلق و خو، خدا بود / خدا بود و به صورت چون بشر زاد
یا در شعری برای عید نوروز، به نوشتن هفت آیهی قرآن که با سلام آغاز میشود، بر کاسهی چینی اشاره میکند:
خط زعفرانی مادر، نقشساز کاسهی چینی / هفتسین هفت سلامش، یک سبد ز سنبل و سوسن
همچنین رسم زیارت اهل قبور در آخرین پنجشنبهی سال را اینطور ترسیم میکند:
این آخرین پنجشنبه است سالی گذشته است آری / شاخه گلی جوی اشکی آوردهام تا مزاری
یک حمد یک سوره باید لبها به جنبش درآید / آنگه که ظرفی ز خرما پیش آورد سوگواری
3-5- سیمین نسبت به ظلم و خشونت در هر جای جهان ابراز بیزاری میکند:
نمیتوانم ببینم، جنازهای بر زمین است / که بر خطوطِ مهیبش، گلولهها نقطهچین است
و در شعری که پس از قتلعام صبرا و شتیلا برای فلسطین نوشته، با مخاطب قرار دادن «سارا حریرفروش» که دختری ایرانی و یهودی است، میسراید:
با قوم خود بگو، سارا، هرگز نبوده تا امروز / یک لحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت
سارا، گریستی آتش بر قتلعام خونباری / صهیون نشان دوزخ شد از شعلههای نفرینت
4. توجه به زنان و مسائل آنها
توجه ویژه به زنان و حقوق آنها نیز از دغدغههای جدی شعر سیمین است. زنان شعر او چه فقیر و مطرود و چه از طبقهی اشراف با وجود وفاداری و فداکاری، رنجکشیده و خیانتدیدهاند و اگر نیمنگاهی به زندگی بانوانی که او از کودکی شناخته است داشته باشیم متوجه میشویم که چرا او در انعکاس این دردها کوشیده است.
اين بيوهي قانوني مردي توانگر / در پيش چشم كور قانون ايستاده
زان مايه و ثروت به نام «مهر و كابين» / قانون پشيزي چند در دستش نهاده
البته او هنگام صحبت از همسران و مادران شهید لحنی حماسی میگیرد و صبر و شهامت آنها را میستاید:
غرور و شرف بین، که بیوهی او را / نه مقنعه نیلی، نه جامه کبود است
سیمین بهبهانی
جای پا
سیمین پس از یک زندگی پرفراز و نشیب شاعرانه در ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ و در سن هشتاد و هفتسالگی در اثر مشکلات قلبی و تنفسی در بیمارستان پارس تهران، به دیار باقی شتافت و مجموعهی اشعارش را چون جای پایی بر سنگ، برای ادبیات فارسی به یادگار گذاشت.