مجله میدان آزادی: در پنجاه و یکمین صفحه از پروندهی «هزار و یک سریال» به یکی از جنجالیترین سریالهای ماههای اخیر میپردازیم که در محافل سریالبین طرفداران و مخالفان خود را دارد. پخش سریال تاسیان به کارگردانی تینا پاکروان، از بهمنماه آغاز شد و تاکنون شش قسمت از آن در سکوی نمایش فیلیمو پخش شده است. ریویوی این سریال را به قلم نامیه اصفهانیان در ادامه بخوانید:
داستان و عوامل ساخت
سریال «تاسیان» دومین مجموعه از سهگانهی «روزی روزگاری ایران» و دومین سریالی است که به نویسندگی و کارگردانی تینا پاکروان تولید شده است. تهیهکنندهی سریال علی اسدزاده (همسر تینا پاکروان) است که گفته میشود از نزدیکان محمد امامی است و در تولید سریالهای «خاتون» و «قورباغه» او را همراهی کرده است.

تینا پاکروان و همسرش، علی اسدزاده | کارگردان و تهیهکننده سریال تاسیان
تاسیان، سریالی عاشقانه و تاریخی است که ۲۲ قسمت دارد و از تاریخ ۹ بهمن ۱۴۰۳ در پلتفرم فیلیمو در حال پخش است. این یادداشت براساس قسمتهای اول تا ششم سریال نوشته شده است. سریال اول مجموعهی روزی روزگاری ایران که خاتون نام داشت، داستانی عاشقانه بود که در بستر حوادث سالهای پرآشوب آغاز پهلوی و در گیرودار لشکرکشیهای خارجی و بحرانهای داخلی در منطقهی شمال ایران میگذشت و زنی را در میانهی کشمکشهای سنت و تجدد به تصویر میکشید.

پوستر سریال «خاتون» به نویسندگی و کارگردانی تینا پاکروان
تاسیان به روزهای پرالتهاب سال ۵۶ میپردازد و روایتگر زندگی دختر جوان دانشجویی به نام شیرین (با بازی مهسا حجازی) است که در خانوادهای متمول زندگی میکند و مشغول نقاشی و تصویرگری کتاب است ولی بهخاطر فعالیتهای سیاسی دخترعمهاش مریم (با بازی نازنین بیاتی) ناخواسته وارد دنیای اعتراضات و میتینگهای سیاسی آن روزها میشود. امیر (با بازی هوتن شکیبا) هم که کارگر چاپخانه است با یک نگاه عاشق شیرین شده و برای جلب توجه او به ساواک پیوسته است و کار و عشق و سیاست را در زندگی شیرین به هم پیوند میزند.

مهسا حجازی و هوتن شکیبا در نقش امیر و شیرین | سریال تاسیان
ظاهر و باطن
تاسیان مثل خاتون به لحاظ کیفیت سریال خوشساختی است؛ هم در فیلمبرداری و نماها و دکور و لباس و تمامی عناصر تصویری، هم در موسیقی متن و تیتراژ، هم در خود تیتراژ آغاز و پایان. تیتراژ آغاز سریال با الهام از شخصیت «ماهی سیاه کوچولو»ی صمد بهرنگی که جزو نمادهای آن دورهی تاریخی است ساخته شده و تیتراژ پایانی با فونتی درشت و قدیمی یادآور فیلمهای همان دوره است. موسیقی تاسیان ساختهی سروش انتظامی است و حالوهوای یک ترانهی قدیمی مازنی را دارد که با این جملهاش مشهور است: نُشو نُشو، زندگی بی تو تاسیانه.

پوستر سریال تاسیان
سریال، همانطور که از نامش پیداست، ابراز ارادتی نوستالژیک، حسرتبار و ستایشآمیز نسبت به دورانی است که از نگاه نویسنده و کاملاً برخلاف واقعیات تاریخی، دوران شکوفایی ملیگرایی و میهنپرستی و سالهای طلایی فرهنگ و هنر ایران است که مردم در آرامش و رفاه در کنار هم زندگی میکردند؛ دورانی که با فعالیتهای اعتراضی عدهی قلیلی که علیرغم برخورداری از آزادی بیان و تجمع، همچنان نسبت به سرکوب و سانسور انتقاد داشتند از دست رفت و شد آنچه شد. احتمالاً قسمت سوم از این سهگانه که قرار است با نام «ماهدخت» ساخته شود، به زندگی زن ایرانی در دوران جمهوری اسلامی، یعنی دورانی که به زعم کارگردان دیگر خبری از آن تجدد زیبا و خواستنی و آن شکوه و تعالی فرهنگی و آن آزادی پوشش و سبک زندگی نیست بپردازد.
حواشی مهمتر از اصل
تاسیان بعد از پخش قسمت چهارم توقیف شد و حواشی زیادی دربارهی اصل مجوز ساخت آن و خط قرمزهایی که در سبک زندگی شخصیتها رد کرده است مطرح شد، از جمله در مهمانی تولد شیرین و فراوانی رقص و مشروب در طول سریال؛ و چه چیزی بهتر از این حواشی برای سریالی که اساس جذابیتش روی حواشی است.
داستان سریال فراز و فرود خاص یا پیچیدگی درگیرکنندهای ندارد که دنبال کردنش را ضروری کند. اصراری هم ندارد روند اتفاقات بهگونهای باشد که منطقی به نظر برسند. پاکروان سعی کرده بیشتر با استفاده از حواشی، سریالش را دیدنی کند؛ از رفتارهای اغراقآمیز و پوشش دراماتیک شخصیتها و دکورهای شیک و تماشایی گرفته تا استفادهی بیش از حد از کلیشههای فرهنگی و تاریخی مثل موزهی هنرهای معاصر و دانشگاه تهران و کافههای معروف قدیمی و شخصیتهای مشهوری چون کیارستمی و بیضایی که با هوش مصنوعی به آنها جان داده و مهمتر از همهی اینها ساختن فضایی فانتزی، غیرواقعی و رؤیایی از دورانی در گذشتهی نزدیک در حافظهی جمعی مخاطبان؛ دورانی که به شکلی مضحک و عجیب، حتی سازمان اطلاعات و امنیتش جایی فرهنگی و ادبی و دلنشین بوده و مأموران و جاسوسانش یا عشاقی سینهسوخته بودهاند یا فرهیختگانی اهل کتاب و ادبیات و گفتوگو. دورانی که روشنفکران در نهایت عزت و احترام میتینگهای سیاسی برگزار میکردند و احتمالاً اگر نبودند عدهای جوان مذهبی اعلامیهبهدست یا عدهای کمونیست بیعقل، هیچ آزار و اذیتی از سمت ساواک فرهنگدوست کتابخوان متوجه آنها نبود. انگار نه انگار که به گواهی همهی اسناد معتبر تاریخی، ساواک یکی از مخوفترین و جنایتکارترین نهادهای امنیتی زمان خود بوده و در همان سالهای ۵۶ و ۵۷ که داستان سریال روایت میشود مشغول قلع و قمع گسترده و شکنجهی جنونآمیز مخالفان و معترضان بوده است. تاسیان روایتی بهوضوح سوگیرانه از یک دورهی تاریخی است که اصرار دارد خود را تاریخی جا بزند؛ چیزی شبیه برنامهی ماهوارهای «تونل زمان» که مخاطبان را به دل روزهای شیرین و رؤیایی دههی پنجاه میبرَد و با خلق تصویری دروغین، اغراقآمیز و کجومعوج، زندگی عدهی معدودی مرفه پایتختنشین را بزرگنمایی میکند و به نام یک دورهی تاریخی به خورد مخاطبانی میدهد که از وضعیت امروزشان ناراضیاند.

امیر در نقش بازجو و شیرین در نقش متهم | مکان: اتاق بازجویی ساواک
ملیگرایی غربپسند
وضعیت متناقضی که سریال گرفتار آن است نمایش ملیگرایی در فضایی است که کمترین نسبت را با فرهنگ ایرانی آن زمان دارد؛ همان ملیگرایی نمایشی دورهی پهلوی دوم که تلاش میکرد با فاصلهگرفتن از واقعیتهای فرهنگی روز جامعه و با اقتباس از عناصر فرهنگی غربی خصوصاً اروپایی و فراخواندن روح باستانی ایرانی، بین فرهنگ جاری در جامعه با مدینهی فاضلهای فانتزی که بیشتر شبیه چیزی است که غرب از فرهنگ شرقی و ایرانی میپسندد، فاصله بیندازد و مردم ایران را از بالا و از بیرون، باکلاس و خارجی کند. شخصیتهای سریال در حالی دم از ایرانیبودن میزنند که در پوشش و رفتار و علایق و سلایقشان تا جای ممکن غربیاند.

مهسا حجازی در نقش شیرین | سریال تاسیان
تصویری که تاسیان و خاتون در ادامهی هم به دست میدهند این است که ما اسیر گذشتهی تاریکمان با سنتهای ضدزن دستوپاگیرش بودیم، که پدر خاتون را درآوردند ولی بعد از مبارزات آزادیخواهانهی روشنفکران در اواخر قاجار و بعد از آن، حالا در دورهی دوم پهلوی به نقطهای رسیدهایم که زنان ایرانی مثل زنان غربی، جایگاه بلندی پیدا کردهاند ولی حیف که در اوج زیبایی و شکوه قرار است با مغز به زمین بخوریم و دوباره پرت شویم به جهنم سنت و مذهب و در بند شدن زنان آزادهی ایران؛ اینجاست که تاسیانِ مورد نظر کارگردان معنا پیدا میکند؛ آن اندوه و غم بزرگی که آدم در غروبِ از دست دادن عزیزترین کسانَش یا در فراق عزیزترین دورهی تاریخی کشورش احساس میکند. شیرین نماد آن دورهی تاریخیِ فانتزیشده در نگاه کارگردان است و حسرت غمبار امیر در تماشای دورادور شیرین، تاسیانِ یک ملت دورافتاده از دوران اوجشان است. انصافاً اگر دمودستگاه فرهنگی پهلوی میخواستند سریالی در ستایش عصر طلایی زمامداریشان بسازند نمیتوانستند به خوبی تاسیان از پس این کار برآیند.