مجله میدان آزادی: یکی از محبوبترین کارآگاهان داستانی جهان، شرلوک هلمز است که داستانش، اقتباسهای متعددی هم در سینما و هم در سریال دارد. در چهارمین صفحه از پروندهی «هزار و یک سریال» به سراغ سریال «شرلوک» (Sherlock) و نسخهی سال 2010 آن، ساختهی استیون موفات و مارک گیتیس رفتهایم. نقد این سریال را به قلم محمدصالح فصیحی در ادامه بخوانید:
تولد دوبارهی شرلوک
«شرلوک» سریالی تلویزیونی است که در سال 2010 به روی آنتن شبکهی بیبیسی و دبلیوجیبیاچ رفت و محصول مشترک همین دو شبکه است. ساخت سریال «شرلوک» از سال 2010 شروع شد و تا سال 2017 ادامه پیدا کرد. شاید فکر کنید که چقدر طولانی، ولی آنقدر هم طولانی نیست. شرلوک هلمز کلاً چهار فصل است؛ چهار فصل سه قسمتی و هر قسمتش نود دقیقه. چیزی در مایههای یک فیلم سینمایی. بهعلاوهی یک قسمت ویژه برای کریسمس که در مجموع میشود سیزده قسمت.
مارک گیتیس و استیون موفات خالقان سریال هستند؛ هم در مقام نویسنده، هم در مقام کارگردان. این دو نفر کسانیاند که اگر بخواهیم خیلی خلاصه بگوییم، به نظرشان شرلوک هلمزهای قبلی کُند، حوصلهسربر و خستهکننده بودهاند. به نظرشان شرلوک هلمز جاذبهها و ویژگیهایی دارد که میتواند خودش را با همین زمان مدرن هم وفق بدهد و امروز هم به حل معماها و جنایتها مشغول شود. همین شد که دوباره سراغ آثار سر آرتور کانن دویل رفتند و بهنوعی از کتابهای او اقتباس کردند. آنها برای نقش شرلوک، از بندیکت کامبربچ و برای نقش دکتر واتسون از مارتین فریمن استفاده کردند. نظر گیتیس و موفات دربارهی جاذبهی شخصیت شرلوک هلمز در دنیای جدید درست از آب درآمد و سریال «شرلوک» با اقبال زیادی روبهرو شد و جوایز زیادی گرفت: امی، گلدن کلوب، بفتا، پیبادی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر مکمل مرد، برندهی پربینندهترین ساعات و... .
سازندگان سریال «شرلوک»: استیون موفات و مارک گیتیس
جنایت را ببین!
آقایان گیتیس و موفات به ژانر کتابهای شرلوک هلمز دست نزدند؛ نهتنها دست نزدند بلکه آن را اعتلا هم بخشیدند و بهترش هم کردند. ولی در زمینهی راوی یا زاویهدید، زاویهدید سومشخص را انتخاب کردند. این نسبت به کتابی که با راوی ناظر دکتر واتسون پیش میرفت، تفاوت دارد. چطور ژانر جناییکارآگاهی را بهتر کردند؟ گیتیس و موفات جزو نویسندگان سریال بزرگ «دکتر هو» بودند. «دکتر هو» با وجود اینکه سریالی علمیتخیلی است اما باز رگههای ماجرایی آن زیاد است. سریالی است که در آن اتفاقها پشت هم رخ میدهد و دکتر هو با سه همراهش در آنها دخیل است. این ماجرامحوری زیاد، پیشینه و تجربهای قوی به گیتیس و موفات میدهد؛ حالا وقتی که این ماجرامحوری، با علاقهی این دو نفر به ژانر جنایی پیوند بخورد، نتیجه میشود ارتقای همان تدوین موازیهای ژانر جنایی در حوادث، اما این بار در نوع خیلی بهتر و وسیعترش. اگر آرتور کانن دویل چند رمان بیشتر ندارد و غالب حضور شرلوک را در داستانهای کوتاهش میآورد، در این سریالها، هر قسمت سریال مانند یک فیلم سینمایی و یک رمان است و حالا هر مسئله و جنایت باید از قوت و قدرت بیشتری برخوردار باشد تا بتواند مخاطب را تا انتها با خود بکشاند. به نظرم ژانر جنایی اگر فقط و فقط بخواهد روی مسائل تکوجهی جنایت تمرکز کند، میتواند کسالتبار شود. ولی با شیوه و رویکردی که گیتیس، موفات و دویل در پیش گرفتند، در موازات حل معما و جنایت، ما با عشق، احساس، توهم، روانشناسی، طنز، نگرانی و سیاست هم درگیر میشویم و امر جنایی-جنایت، در جهات مختلفی بررسی میشود یا در کنار امر جنایی، امور دیگری نیز قرار میگیرد و این به جذابیت بیشتر این ژانر منجر میشود. به جذابیت جنایت.
شمایل مرگ شرلوک
من با یکی از نویسندگان و مترجمان خوب صحبت میکردم و او میگفت که شمایل شرلوک در سریال، نشانهی این است که شرلوک دیگر نمیتواند وجود داشته باشد. شرلوکی که گاهی محتاج میشود به غرق شدن در سیگار و مواد. اینها دالی است بر مرگ شرلوک در عصر حاضر. من حرفش را قبول نداشتم و ندارم. چرا؟ به این دلیل که ما وقتی به خواندن شرلوک در کتابش میپردازیم یا به دیدن سریالش مینشینیم، از قبل مواردی در ذهنمان حک شده است؛ ازجمله اینکه ما با داستان روبهروییم، که جنایت امری خاص است نه عام، که کارآگاه خصوصی از خود کارآگاه خاصتر است، که شرلوک در کتاب همان ویژگیهایی را دارد که شرلوک در سریال، منتهی در سریال ویژگیهایش بهروز شده است. این حرف من هم نیست، حرف سازندگان است و وقتی هم که دقیق شویم، میبینیم منطقی است. شرلوکِ کتاب، در آن زمان و در آن سالها از هرچه که داشت و میتوانست استفاده میکرد، چرا شرلوکِ الان از گوشی و تبلت و اینترنت استفاده نکند وقتی این وسایل ذاتی این عصر شدهاند؟ همانطور که در آن زمان ارابه و گاری و کالسکه مرسوم بوده، در این زمان هم تاکسی و هواپیما و ماشین مرسوم است. پس دیگر فرقی ندارد که شرلوک در چه زمانی باشد. مهم شرلوک بودن شرلوک است. حالا سؤال این است که شرلوک کیست؟ سؤال خوبی است.
شرلوک کیست؟
شرلوک یک کارآگاه خصوصی است که در حقوق و ریاضیات و پزشکی و منطق سررشتهی بالایی دارد و ذهنش مانند یک دایرهالمعارف است. شرلوک سریال، شرلوکی است که حواسش به همه چیز هست؛ به رنگ لباس تا نوع ریش و مو، تا حالت ناخنها و نوع قدم زدنها و نحوهی چیدمان خانه و چیدن کلمات. برای هر چیزی دلیلی دارد. ذهنش تماماً منطقی است. منطق ذهنش را انباشته و اگر گهگاه احساسی در تنش میلرزد، یا از آیرین آدلر است (که مانند فام فاتال عمل کرده و میکند) یا از خواهرش (در قسمت آخر فصل چهارم) یا از وابستگیاش به دکتر واتسون، که البته آن را هم نشان نمیدهد و صرفاً دوستش دارد و میدانیم که دوستش دارد ولی خب به زبان و بیان و عمل نه. فقط کنارم باش دکترجان. شرلوک همچه کسی است. با ذهنی باهوش و منتقد و تیز و سریع. هوشمندترین و رکترین کسی که بتوانید تصور کنید.
بندیکت کامبربچ در نقش شرلوک هلمز | مارتین فریمن در نقش دکتر واتسون
در لندن نو
راستش لندن نو عنوان خوبی نیست. بس که لندن قدیم و جدید در بوق و کرنا شده است. نمونهی معروفش هم رمان «دنیای قشنگ نو» است که در لندن نو اتفاق میافتد. یا رمان «۱۹۸۴» که آن هم در لندن است. حالا هم یک شرلوک در لندن قدیم و یک شرلوک در لندن نو داریم. در لندن با سلطنت محترمهی کبیره. شرلوک نو در همین شهر نو و زیر همین سلطنت قدیم است. شرلوک از همان قسمت اول پروندههایش را شروع میکند. هر قسمت داستانی جداگانه دارد. با این تفاوت که برای افرادی که قرار است در قسمتهای بعدی هم حضور داشته باشند کمی مقدمهچینی ایجاد شود. پس باید در این قسمت یک برای دکتر واتسون و حضورش در افغانستان کمی پیشزمینه بیاوریم. در انتهای فصل یک هم برای جیمز موریآرتی. سپس هر قسمت، داستان جداگانهی خودش را طی میکند، بهشکلی که سرعت داستانها با وجود اینکه باید کمی آرام بگیرد باز هم بهخاطر حل و فهم معماها آهسته نمیشود و چنان این شرلوک و دکتر واتسون از خیابان بیکر پلاک 221بی، از اینور به آنور در جستوجو و تلاش و رفتوآمد و آمدورفت هستند که مخاطب لحظهای نمیتواند از این حجم معماهای درهمرونده و پازلهای مختلف نفس بکشد.
اگر آرتور کانن دویل داستان را با دکتر واتسون پیش میبرد، اینجا سریال با هر دوی اشخاص پیش میرود، گرچه همچنان وزنهی دکتر واتسون بیشتر است. این هم بیشتر به این دلیل است که نزدیکی بیش از حد به شرلوک ممکن نیست. علم و غرور زیادی اجازه نمیدهد به او نزدیک شوی. واتسون واسطهی مناسبی است برای این کار. در سریال هم واتسون این کار را انجام میدهد و هم مالی هوپر که دکتری در پزشکی قانونی است و هم برادرش مایکرافت و هم آیرین آدلر. بهنوعی تمامی اشخاص در عین حال که قرار است در حل معماها و جنایتها راهگشای شرلوک باشند، به ما در شناخت شخصیت بسیار سهل و ممتنع شرلوک هم کمک میکنند. بهنوعی مخاطبان درون دیجتیکاند.
بازیگران اصلی سریال «شرلوک»
وضع مخاطبان برون دیجتیک هم که ما باشیم وضع خوبی است: نشسته روبهروی سیزده قسمت پرهیجان که با ریتم و تمپو و موسیقیای عالی پیش میرود.
مطالب مرتبط
یادداشت: نگاهی به شخصیتپردازی و شیوه روایت در شرلوک هلمز