مجله میدان آزادی: هفتاد و هشتمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» را با ریویو نقد، تحلیل و بررسی فیلم «آنتیک» ساخته هادی نائیجی بهروز میکنیم. این فیلم که به تهیهکنندگی محمود بابایی و با بازی پژمان جمشیدی، بیژن بنفشهخواه، ستاره پسیانی، غلامرضا نیکخواه و... تولید شده است، جزو فیلمهای راه یافته به بخش مسابقه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر است . ریویوی فیلم سینمایی «آنتیک» را به قلم مجید اسطیری در ادامه خواهید خواند:
در گور این فیلم هیچ مردهای نخوابیده است!
زندهیاد احمد محمود در رمان سترگ «درخت انجیر معابد» ماجرای تقدس دروغین یک درخت انجیر معابد را بهخوبی به تصویر کشیده است. او در این آخرین رمانش که بسیار خواندنی و درخشان است شاید یک بار و برای همیشه مبارزهی دائم ملت ما با «خرافهپرستی» را بهعنوان یک فرمان اخلاقیاجتماعی بر ما تکلیف کرده است. بهعلاوه وجوه مختلف این مبارزه اعم از فریبخوردگان و فریبدهندگان و مبارزان و راضیان و خلاصه همهی افرادی که اکوسیستم خرافهپرستی را فراهم میکنند، به روی صحنه آورده است.
پوستر فیلم سینمایی «آنتیک» ساخته هادی نائیجی
علیه خرافه یا علیه جامعه؟
فیلم «آنتیک» اگرچه به همین ترتیب خودش را فیلمی علیه خرافهپرستی معرفی میکند اما برخی نشانههای آن ما را بهسمت یک خوانش اجتماعیسیاسی رهنمون میسازد. نمیشود گفت نویسنده و کارگردان فیلم برای تعریف کردن داستان خود ناگزیر بودند برههی زمانی اوایل پیروزی انقلاب را انتخاب کنند. همین امروز هم سوداگران میتوانند در روستاهای دورافتاده یک امامزادهی دروغین علم کنند و اولین حاجتگیرندگان را از جیبشان دربیاورند و تا سر و صدای ماجرا دربیاید اثری از خود باقی نگذارند. همچنین نمیتوان گفت این داستان الا و لابد باید در قالب طنز بیان میشده. همانطور که هرچه به پایان فیلم نزدیک میشویم برخوردها جدی و جدیتر میشوند و لودگیهای دو برادر شیاد بیمزه و بیمزهتر؛ به همین قرینه هرچه به گره اصلی داستان نزدیک میشویم، جدیت حاد این مسئلهی اجتماعی واضحتر میشود و دیگر نمیشود استعارهها را پشت گفتوگوهای طنزآمیز و واکنشهای ابلهانهی این دو برادر شیاد به همدیگر پنهان کرد. بالاخره آخرین سکانسها یعنی اعتراف ابی به فریب دادن مردم، خراب کردن بنای امامزادهی دروغین و… همه در فضایی سنگین (بلکه حماسی) برگزار میشوند.
نشست خبری فیلم سینمایی «آنتیک» در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر - بهمن 1403
هستهی این داستان نه طنز است، نه متعلق به اوایل انقلاب!
این دو اشاره از این باب بود که بگوییم با فیلمی روبهرو هستیم که نه طنز است، نه متعلق به اوایل انقلاب. «آنتیک» بیان طنز را برای مخفی کردن استعارههای توهینآمیزش انتخاب کرده است. استعارههایی که میتوانند مخاطب عادی را بهراحتی قلقلک بدهند تا بهجای خرافهها، قرینههای دیگری را در فیلم ببیند. این داستان در اوایل انقلاب، زمان دگرگونی ارزشهای اجتماعی میگذرد تا نویسنده در بخش دوم فیلم قرینهسازیهای موهنی دربارهی امامزادهی تازهتأسیسی داشته باشد که مردم اقبال زیادی به آن نشان میدهند ولی در اصل یک قبر خالی است که لوحی اشکانی در آن مخفی شده. آن هم «قبری که مردهای در آن نیست» و معنای ضمنی این ضربالمثل «اعتقاد به هیچ و پوچ» است.
وقتی یک استعارهی دروغین در فیلم ساخته شد، خراب کردن یا سالم باقی ماندنش قرینههایی از جامعهی امروز را به ذهن مخاطب معمولی متبادر میکند که در هر دو سو مردم بازنده و احمق و فریبخورده نشان داده میشوند. و آن پیرمرد روستایی باخدا که برعکس اهالی، آدم دقیق و نکتهسنجی است و بهآسانی فریب نمیخورد هم با سؤالات بجا و تذکراتش نه میتواند جلوی سوداگری ابی و ولی را بگیرد، نه میتواند برای زهری که فیلم مخفیانه به جان جامعه تزریق میکند، پادزهری باشد.
احمد محمود در رمان «درخت انجیر معابد» وقتی که شیرهی زهرآگین درخت انجیر معابد را به جامعه چشاند، نشان داد که چطور همهی جامعه، از تحصیلکردگان دانشگاهی تا تحصیلکردگان علوم دینی و هر کسی که جان پاکی دارد، در صف مبارزه با خرافه جای گرفتند. اما این فیلم با ارجاعات سیاسیاجتماعیاش کمتر از آن است که بخواهد مخاطب را وادار به فکر کند که «امر مقدس چیست؟». این حرفها بزرگتر از دهان کارگردان است.
ستاره پسیانی در فیلم سینمایی «آنتیک»
طولانی و بیساختار
گذشته از مضمون فیلم، ساختار و پیرنگ آن نیز ایراداتی دارد که نمیتوان نادیدهشان گرفت. مهمترین ایراد این است که فیلم دوپاره است، بدون اینکه دلیل محکمی برای این دوپارگی وجود داشته باشد. در پارهی اول ابی و ولی بهدنبال پیدا کردن یک لوح عتیقهی اشکانی در یک خانهی مصادرهای قبل از انقلاب هستند و پس از پیدا کردن آن مجبور میشوند از دست مأموران کمیتهی انقلاب اسلامی فرار کنند. همانطور که برای مخاطبان رسانهای دیگر هم سؤال پیش آمده است، این صحنه با بازی پژمان جمشیدی، بیش از اندازه سریال موفق «زیرخاکی» را در ذهن تداعی میکند.
وقتی ابی و ولی بالاخره موفق میشوند در یک آمبولانس نعشکش از چنگ بچههای کمیته فرار کنند. علیرغم ستیز و گریزهای مختلف، بالاخره فرصت مییابند از محاصره خارج شوند و جایی بروند که «خودشان میخواهند» و اصلاً معلوم نیست چرا در آمبولانس میمانند تا به روستای محل دفن «حاجی» بروند. فیلم نهتنها پاسخی به این سؤال نمیدهد، که حتی تلاش نمیکند توضیح بدهد چطور انگیزهی اصلی دو شخصیتش که دزدیدن و آب کردن لوح باستانی اشکانی است بیمقدمه به چاپیدن مردم فقیر روستا از طریق ساختن گنبد و بارگاهی دروغین تبدیل میشود. کمترین تأثیر منفی این فیلمنامهی دوپاره، طولانی و حوصلهسربر شدن فیلم است، تا جایی که کارگردان ناگزیر قول داده نسخههای اکران عمومی اثرش را کوتاه کند.