چهارشنبه 05 مهر 1402 / خواندن: 3 دقیقه
پرونده رو تن این تخته‌سیاه | صفحه پنجم

یادداشت: معلم‌های به‌یادماندنی سینمای ایران: آقا معلم در «خمره» ساخته ابراهیم فروزش

«خمره» فیلمی ایرانی ا‌ست که ابراهیم فروزش در سال ١٣٧١ آن را ساخت. فیلمی در یک ساعت و بیست و دو دقیقه که اقتباسی سینمایی از رمان «خمره»، نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی است. از تفاوت‌های کمی و کیفی فیلم با رمان بگذریم. آنچه اهمیت ویژه دارد نقش محوری آقامعلم در هر دو اثر است. آقامعلم، یک معلم خوب است. جوانی فهمیده و نجیب که تک و تنها یک مدرسه را می‌گرداند. او نماد زمانه‌ای ا‌ست که هنوز مردم، در تقسیم کارِ بی‌امان، با خود و با جهان غریبه نشده‌اند. آقامعلم، هم معلم است، هم ناظم، هم مدیر، هم مشاور، هم کسی...

5
یادداشت: معلم‌های به‌یادماندنی سینمای ایران: آقا معلم در «خمره» ساخته ابراهیم فروزش

مجله میدان آزادی: در دومین بخش از ستون «چهره معلم‌ها در سینما» به فیلم سینمایی «خمره» می‌پردازیم. پنجمین صفحه از پرونده‌ی «رو تن این تخته‌سیاه» را با یادداشتی از آقای «محمدصالح فصیحی» در همین زمینه بخوانید:

«خمره» فیلمی ایرانی ا‌ست که ابراهیم فروزش در سال ١٣٧١ آن را ساخت. فیلمی در یک ساعت و بیست و دو دقیقه که اقتباسی سینمایی از رمان «خمره»، نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی است.

از تفاوت‌های کمی و کیفی فیلم با رمان بگذریم. آنچه اهمیت ویژه دارد نقش محوری آقامعلم در هر دو اثر است. آقامعلم، یک معلم خوب است. جوانی فهمیده و نجیب که تک و تنها یک مدرسه را می‌گرداند. او نماد زمانه‌ای ا‌ست که هنوز مردم، در تقسیم کارِ بی‌امان، با خود و با جهان غریبه نشده‌اند. آقامعلم، هم معلم است، هم ناظم، هم مدیر، هم مشاور، هم کسی ا‌ست که در سایه‌اش، خنکایِ راحتی و کمک، جوانه می‌زند. حتی اگر گاهی با اَخم و تَخم قهر کند اما همچنان کسی‌ است که یک‌تنه و پیوسته، بدون آنکه کاری را از سرش باز کند، بدون آنکه بی‌محلی کند یا به فکر پول و سودِ صرفش باشد، پای همه‌ي کارها ایستاده است. مثل یک مرد هنرمند در جوانی‌اش که هنرش پر و بال ‌دادن به زندگی و زیستن است. با توجهی تمام، به مایه‌ی حیات در حیاط مدرسه. به آب. به رفع عطش، به نوشیدن‌ آب و سرمست خنکی‌‌اش شدن.

مواردی هست که بهتر ‌بود در فیلم، توجیه می‌شد. مثلاً آقامعلم کیست و چگونه ا‌ست. مثلاً او یک شخصیت نیست، تیپ است؛ تیپ یک معلمِ به‌فکر و مهربان. او تنها کسی ا‌ست که فارسی حرف می‌زند. در حالی که گویش بچه‌ها و اهالی روستا، گاهی نامفهوم است. چیزی که البته در کتاب نمی‌بینیم. حتی فصل‌بندی کتاب بهتر از سکانس‌بندی فیلم است. در فیلم اما معلم  از ویژگی حقیقت‌مانندیِ مضاعف- آنگونه که در رمان دیدیدم- دستش خالی ا‌ست. یعنی قصه از پول، زن، بچه ‌داشتن، خانواده‌، اخم، خشم، مهربانی، نفرت و هرچه به زندگی شخصی‌ معلم مربوط می‌شود، هیچ اطلاعی به ما نمی‌دهد. درست است که محور قصه خمره است، اما شخصیت‌‌پردازی معلم، فدای سرعت داستان شده است. سرعتی که البته هنوز نمی‌تواند چیزی از خوب‌ بودن معلم بکاهد. معلم، خاص است و نمونه. و شاید زمانه و موقعیتی که او در آن هست، خاص و نمونه‌ست.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
مواردی هست که بهتر ‌بود در فیلم، توجیه می‌شد. مثلاً آقامعلم کیست و چگونه ا‌ست. مثلاً او یک شخصیت نیست، تیپ است؛ تیپ یک معلمِ به‌فکر و مهربان. او تنها کسی ا‌ست که فارسی حرف می‌زند. در حالی که گویش بچه‌ها و اهالی روستا، گاهی نامفهوم است.


مطالب مرتبط