مجله میدان آزادی: امروز 31 فروردین به روایتی! سالروز تولد دکتر سید علی موسوی گرمارودی شاعر، نظریهپرداز ادبیات و مترجم سرشناس معاصر است. در بعضی از جراید تولد ایشان 30 فروردین درج شده، در بعضی 31 فروردین و در بعضی دیگر مهرماه سال 1320. در هر صورت ما امروز را بهانهای کردیم برای یادکرد و قدردانی و غنیمتدانستن حضور و فعالیتهای ادبی این شاعر کهنسال و استادِ فروتن ادبیات. در ادامه یادداشتِ تکنگاری سیدعلی موسوی گرمارودی -با نگاهی به شعر، شخصیت و زندگینامه این شاعر- را به قلم خانم عصمت زارعی –پژوهشگر ادبیات معاصر- بخوانید:
گیسوانش را نسیم آرام میبافد
برکه پیش روی او آیینه میگیرد
زیر پایش قالی سبز بهاران گسترانده دشت
بر سرش مهتاب، شبها نقره میپاشد
پای برجا این درخت آرزوی ماست
در کنار برکهی امید
نام زیبایش: درخت بید
سرآغاز زندگی و زندگینامه
دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی یکی از شاعران نامی سرزمینمان است با شخصیتی چندوجهی و جامع الاطراف که در کنار شاعری باید به مترجمبودن، پژوهشگری و نویسندگی او اشاره کنیم.
سیدعلی موسوی گرمارودی 31 فروردین 1320 در قم و در خانوادهای که به علم و مذهب و فرهنگ معروف بودند متولد شد. او در خردسالی تابستانها را در روستای پدری در گرمارود میگذراند و امروز معتقد است هرآنچه در اشعارش از طبیعت سروده، ردپای خاطره آن طبیعت بکر است.
همین کنار، دلم زیر بوتهی گَوَن است
کمی فراتر از آنجا که شاخهی جَگن است
من و بنفشهی کوهی نگار همدگریم
دل یگانهی ما گرچه در دو پیرهن است
غروب دیر ولی میرسد به خانه کلاغ
تمام دغدغهی او چو من همین وطن است
هزار سال دگر هم چو بگذری زینجا
اگر ز کوه برآید صدا، صدای من است
از کودکی کنار پدر با یک دیوان منقش حافظ، مسافر سرزمین خیال میشد و خواندن و نوشتن را با قرآن و نصاب الصبیان و گلستان در محضر پدر عارف و دانشمند خود آموخت.
برخی صاحب نظران اشعار سپید و در درجه بعد نیماییهای او را شاخص میدانند، برخی نیز به قصاید استوارش اشاره میکنند و قصیدهسراییاش را دستبرتر، وجه ممیز و هنر اصلیاش میدانند. همین مساله نشانِ موفقیت او در این قالبها است. در هرصورت گرمارودی با سپیدهایش به شهرت رسیده و صد البته بزرگان ادبی معتقد بودند قصیده خاصیتی پدرانه دارد و قصیدهگوی موفق، از پس دیگر قالبهای کلاسیک به جد برمیآید و پشتوانه ادبی بههنجار او، در هنجارهای ادبی نیمایی و سپیدهای او بی تاثیر نبوده.
اما نکته مهم اینجاست که او در بیشتر شعرهای کهن نیز نوپرداز است. اصلا او خودش میگوید شاعری که زبانش زبان زمانش نیست، و صرفا مقلد قدماست، شاعر واقعی نیست. چگونه کسی شاعر اوضاع زمانش نباشد و شاعر واقعی باشد؟ کلمات ابزار شاعرند و امروزی و معاصر بودن زبان و بیان شاعر، نشانه شاعر واقعی بودن است. به عبارت دیگر، علی موسوی گرمارودی هم در شعر و نثر خویش جزو نوپردازان به شمار میرود (چه در قالب و چه در محتوا) و هم در تحلیلها و نقدهایش خودش به لزوم نوپردازی در شعر تصریح کرده و اصلا شاعر واقعی را شاعر نوپرداز تعریف میکند. گرمارودی در تحلیلی که بر غزلهای محمد علی بهمنی نوشته به تفصیل بیشتری توضیح داده که غزل معاصر باید «معاصر» باشد و دید و نگرش امروزی داشتن را یکی از شاخصترین ویژگیهای این نوع از شعر میداند. و نکته این است که گرمارودی خودش به آنچه گفته عمل کرده و در این قالبهای سنتی هم نوگویی و نوپردازی و بیان نو دارد.
درونمایه شعرهای علی موسوی گرمارودی
یکی از رساترین و گوشنوازترین صداهایی که از شعر گرمارودی به گوش می رسد، صدای اشعار آیینی اوست. یوسفعلی میرشکاک –شاعر و منتقد سرشناس- از او به عنوان «آغازگر ادب شیعی مدرن» یاد میکند و برخلاف عدهاي که معتقدند آغازگر اين جريان صفارزاده بوده، معتقد است صفارزاده در اين ميان نفر دوم است و موسوی گرمارودی آغازگر این جریان است. موسوی گرمارودی از همان سالهای اول سرایش به این وجه دینی توجه داشت و شهرت شعری او با شعر سپید بلند و 16 صفحهایِ «خاستگاه نور» بود که سال 1348 در مسابقه مجله ادبی یغما به سردبیری حبیب یغمایی مقام اول را به دست آورد:
غروبی سخت دلگیر است
و من بنشستهام اینجا
کنار غار پرت و ساکتی، تنها
که میگویند:
روزی روزگاری مهبط وحی خدا بوده ست
و نام آن حرا بوده ست ...
در پاییز 56 نیز در شب شعر انیستیتوگوته، گرمارودی جزو نادر کسانی بود که شعر آیینی خواند، در واقع تنها او و طاهره صفارزاده بودند، اما این تنهایی تاثیری عمیق داشت و پس از خواندن شعرِ شاهکار «در سایهسار نخل ولایت» که شعر با شکوهی در ستایش امیر مومنان علی علیه السلام است، حرفی زد که پژواک صدایش تا سالها باقی بود. او گفت: «شیعه در طول تاریخ گلرنگ خود مظلوم زیسته، اما هماره صدای خویش را به گوش تاریخ رسانده است.»
دیدن بزرگیات را چشم کوچک من
بسنده نیست
مور چه میداند که بر دیواره اهرام میگذرد
یا بر خشتی خام
تو آن بلندترین هرمی که فرعون تخیل
میتواند ساخت
و من، آن کوچکترین مور
که بلندای تو را در چشم
نمیتواند داشت ...
البته در قالب کهن هم اشعار موسوی گرمارودی خواندنی ست و عاطفه سرشار را میتوان در ترکیببند عاشورایی ایشان دید:
میگریم از غمی که فزونتر ز عالم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک کم است
پندارم آنکه پشت فلک نیز خم شود
زین غم که پشت عاطفه زآن تا ابد خم است ...
اما دیگر مضمونی که در اشعار موسوی گرمارودی درخشش دارد، مضامین اجتماعی و انقلابی است که البته اگر در همان چارچوب تعریف او از معاصربودن شعر که در بند پیش در قالب زبان بیان کردیم، بخواهیم به آن بنگریم، خواهیم دید در مضمون نیز شاعر ناب از فرزند زمان خود بودن ناگزیر است و نگاه سالم و ناب او به دین، دینی که به کار دنیای معاصر بیاید، نمیتواند از وقایع اجتماع چشم بپوشد.
دريغا بهاران
که در لاله زاران
خون موج ميزد
و ما دست در دست
سربهاي خونين را
از جام لالهها جمع ميکرديم
و در کولهبار کينه ميانباشتيم...
یا شعر زیر که تنها چندی پیش از وقوع انقلاب سروده شده، به بار نشستن مبارزات خستگی ناپذیر ملت را نوید میدهد و حالتی پیشگویانه دارد:
کولهبار توشهای بر پشت
و عصایی در مشت
موسیوار راهی بیابان شبم
گوسپندان پراکنده
همسر آبستن
تازیانه طوفان، پس پشت
بر گُرده
ماندن، از دست رفتن است
و پیش روی:
فرعون
فرعون
فرعون
ماندن از دست رفتن است
و چاره، رفتن است
از هیچ سوی
نه چراغی، نه قبسی
موسیوار ره میسپرم
با ایمان به رسالتی که در دل دارم
و کتاب عشقی که در کف
همراهم را میگویم: برخیز
و پایافزار بدوز از شکیب
فرعون رفتنی ست
الیس الصبح بقریب؟
البته نباید گستردگی مضامین دینی و اجتماعی، مضامین عاشقانه او را از چشم مخاطب بپوشاند، در حالی که هم در قالب سپید و هم در غزلهای گرمارودی چنین مضامین لطیفی را میبینیم:
یاد باد آن دستهای مهربان و گرم یار
وآن سبکپایی چو ابر نوبهار کوهسار
یاد باد آن گریههای مصلحتآمیز او
لب فشردنهای حرصآلود و قهر بیشمار
آن دو چشم پر ز گفتار و لب از گفتن خموش
آن سرانجام آمدن با ناز و ماندن بیقرار ....
زندگی مبارزاتی و فعالیتهای سیاسی علی موسوی گرمارودی
مبارزه موسوی گرمارودی به گفتن شعر محدود نبود و سال 45 در دانشکده حقوق با مبارزان اسلامی و غیراسلامی آشنا شد و با شهیدان رجایی و باهنر. با شهید بهشتی هم پیشتر آشنا بود و دوره دبیرستان در مدرسه دین و دانش قم که زیر نظر شهید بهشتی بود، تحصیل میکرد و این ارتباط ادامه پیدا کرده بود تا همین سالها که شهید بهشتی در آلمان بود و از آنجا هم ارتباطش قطع نشد.
او در این سالها همچنین از کمک و تشویق جلال آل احمد، مهدی اخوان ثالث و تا حدی دکتر علی شریعتی و بیش از همه شهید مطهری بهره برد. سال 52 توسط ساواک دستگیر شد و به دلیل داشتن کتابهای ممنوعه و اعلامیههای امام و... چهار سال در زندان ماند.
دکتر موسویگرمارودی در جریان پاگرفتن انقلاب اسلامی، همراه طاهره صفارزاده، «کانون فرهنگی نهضت اسلامی» را تأسیس کرد و به سمت دبیری کانون منصوب شد، کانونی که مدیریتش بعد از انقلاب بیشتر به عهده خانم صفارزاده بود.
گرمارودی بعد از انقلاب سرپرستی انتشارت فرانکلین سابق، افست، را به عهده گرفت و سالهای پرچالشی را آغاز کرد. از ایام شلوغی که هر روز باید غائلهای را میخواباند و... این مجاهدتها بینتیجه نبود و افست تنها کارخانهای بود که یک روز هم تعطیل نشد. گرمارودی در آن دوران اقدامات ارزشمند بسیاری انجام داد، مثلا کارگران اخراج شده توسط ساواک را برگرداند. در ایام گروگانگیری سفارت امریکا، موسوی گرمارودی کارگران را به دیدار دانشجویان برد و «شعار روح منی خمینی، بتشکنی خمینی» و چند شعار دیگر را آنجا ساخت. او همزمان برای مدتی مدیر سازمان پست و تلگراف و تلفن بود و بعد به سمت مشاور فرهنگی مطبوعاتی رییس جمهور وقت (ابوالحسن بنیصدر) منصوب شد که در زندگینامه خودنوشتش (کتاب صدای سبز) ماجرای آزاری که در آن مدت دیده را شرح داده. گرمارودی علیرغم اینکه با بنیصدر از نظر فکری همراه نبود و تقاضای استعفا کرده بود، به توصیه امام در دولت ماند و همین ماندن باعث شد تا سخنان ناروایی حتی از برخی اهالی هنری و مطبوعات بشنود و ماجرای توسل ایشان در آن ایام سخت خواندنی ست و البته آموختنی؛ چه اینکه هنوز نیز قضاوتهای حزبی و ظاهری همچنان بر فضای فکری ما سایه انداخته.
گفتنی ست ایشان همچنین انتشار مجله ادبی «گلچرخ» را برعهده داشت. علاوه بر اینها، مدتی به سمت رایزنی فرهنگی ایران در تاجیکستان منصوب شد و در ترویج زبان فارسی در آن کشور بسیار موثر بود.
مهمترین آثار و کتابهای سید علی موسوی گرمارودی
استاد موسوی گرمارودی شاعر و پژوهشگر پرکاری ست که بیش از ده مجموعه شعر مستقل، ده گزينه شعر، نه اثر پژوهشي، ادبي، دو پژوهش تاريخي، شش داستان، چهار ترجمه، شانزده كتاب براي نوجوانان و بیش از چهل مقاله تحقيقي از ایشان چاپ شده.
برخی از این آثار مربوط به قبل از انقلابند. گرمارودی پس از آزادی از زندان، چاپ دوم کتاب «عبور» را منتشر کرد و سپس «در سایه سار نخل ولایت»؛ «سرود رگبار» و «در فصل مردن سرخ» را. سه مجموعه دیگر هم منتشر کرد با نام «چمن لاله» و «خط خون» و «تا ناکجا» که توسط دو استاد دانشگاه ونیز به ایتالیایی ترجمه شد، سپس «دستچین» و «باران اخم» منتشر شدند.
در سالهای اخیر نیز سروده های جدید به همراه اشعار پیشین در پنج مجموعه شعر جدید منتشر شدند که بر پیشانی آن نوشته است «اینها آخرین ویراست شعرهاست. از دیدگاه شاعر، از این پس، تنها همین ویراست پذیرفته است». این کتابها، «برافشاندن گیسوی تاک» (مجموعه غزل)، «سفر به فطرت گلسنگ» (مجموعه قصاید و قطعات)، «تا محراب آن دو ابرو» (مجموعه مثنویها)، «خواب ارغوانی» (مجموعه شعرهای دفاع مقدس)، «گوشوارههای عرش» (شعرهای آیینی)، «پیوند زیتون بر شاخه ترنج» (مجموعه شعرهای نیمایی، جدید، سپید و آزاد) و «آغاز روشنایی آینه» (ترکیببند ۱۵بندی عاشورایی ست که نقدونظر صاحبنظرانی چون بهاالدین خرمشاهی، سیدصدرالدین قوام شیرازی، محمد یزدانپرست، حمیدرضا شکارسری و مرتضی امیری اسفندقه به آن افزوده شده است).
البته کتابهایی با عنوان گزیده شعر موسوی گرمارودی به انتخاب بهاءالدین خرمشاهی، یا صدای سبز که بهگزیدههای شاعر از اشعار خود بود نیز مدتها بهترین منبع اشعار ایشان بود.
مهمترین آثار نثر دکتر گرمارودی ترجمه «قرآن مجید»، «نهج البلاغه» و «صحیفه سجادیه» است که به بیان صاحبنظران از برترین ترجمههای متون مقدس به حساب میآیند. علاوه بر اینها، دو کتاب پژوهشی با نام «دگرخند، درآمدی بر طنز، هزل و هجو در تاریخ تا دوره معاصر» و «غوطه در مهتاب، مجموعه مقالات درباره شعر شاعران کهن و معاصر» دو اثر پژوهشی بسیار ارزشمندی هستند که در آنها تحلیل و نظرات موسوی گرمارودی با قلمی وزین و دلنشین و اندیشهای کمنظیر نگاشته شده. «شعر و زندگی ادیب الممالک فراهانی»، «از ساقه تا صدر»، «زندگانی حاج شیخ محمدتقی بافقی» و داستانهای «پرتوی انسان» نیز از دیگر آثار منثور سیدعلی موسوی گرمارودی است.
مصاحبه های متعددی از دکتر موسوی گرمارودی در مطبوعات وجود دارد اما یک جلد از کتاب «درباره هنر و ادبیات» با اجرای ناصر حریری به گفت و شنودی با علی موسوی گرمارودی و مهدی اخوان ثالث اختصاص دارد.
استاد گرمارودی در حوزه نوجوانان نیز آثاری دارد از جمله «داستان پیامبران»، «با دل شیر»، «بابا تاریخ»، «نواب صفوی»، «هر که نان از عمل خویش خورد»، «آموزش دین»، «یونس (ع)»، «زکریای رازی» و «داستان حضرت نوح (ع)».
همچنین خوانش استادانهی دیوان حافظ با تصحیح قاسم غنی و محمد قزوینی، اثر ماندگار و درخشان صوتی موسوی گرمارودی است که شاید با این کیفیت و زیبایی نظیری نداشته باشد.
مطلب مرتبط:
یادداشت: روایت قهر مهدی اخوان ثالث و علی موسوی گرمارودی
تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار طاهره صفارزاده