شنبه 27 آبان 1402 / خواندن: 19 دقیقه
به بهانه زادروز زنده‌یاد طاهره صفارزاده

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار طاهره صفارزاده

شاعران متعدد اظهارنظرهای مختلفی در مورد صفارزاده داشته‌اند. البته همه با او همراه نبود‌ه‌اند. رضا براهنی، محمد حقوقی و ضیاء موحد از جمله منتقدان صفارزاده بودند که او را ستایش می‌کردند. رضا براهنی در حاشیۀ انتخاب جایزۀ کتاب سال دربارۀ شعر صفارزاده نوشته‌بود: «اگر کمیته، شاعره‌ای برای جایزه پیدا نکرد، دلیلش این نیست که چنین شاعره‌ای نداریم؛ طاهره صفارزاده یکی از بهترین شاعره‌های معاصر است.». همچنین در گفته‌ها و نوشته‌های شاعرانی چون سید علی صالحی، سید علی موسوی گرمارودی، محمدرضا عبدالملکیان، سیدح...

4
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار طاهره صفارزاده

مجله میدان آزادی: امروز ۲۷ آبان زادروز زنده‌یاد دکتر طاهره صفارزاده شاعر، مترجم، پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی است. صفارزاده که متولد ۲۷ آبان سال ۱۳۱۵ در شهر سیرجانِ استاد کرمان بود روز ۴ آبان ۱۳۸۷ در تهران درگذشت. خانم عصمت زارعی -منتقد و پژوهشگر- تک‌نگاری طاهره صفارزاده را با نگاهی به زندگی‌نامه و مهمترین آثار او برای مجله میدان آزادی نوشته است که در ادامه می‌خوانید:

 

شاعری با بار بلورین پرسش

گاه و بی‌گاه صدایی در گوشم طنین‌انداز می‌شود. طنین صدای زنی که در جمعی چند هزار نفری و مملو از شاعران و نویسندگانی که شاید غالب‌شان هم چپ بودند، آن‌ها که در شب‌های شعر موسوم به انستیتو شعر گوته جمع می‌شدند، با صدایی رسا می‌خواند:

بار بلور پرسش را
از تپه، از فلات
                بالا باید برد

این مصراع‌ها بخشی از شعر بلند «سفر عاشقانه» است که طاهره در سوگ دکتر شریعتی گفته، اما به نظرم بیش از آنکه شعر شریعتی باشد، خودش را معرفی می‌کند. او فریاد می‌زند که «اهل مذهب پرسش‌کاران» است. این پرسش‌گری را بارها و بارها در این شعر و آن شعر او می‌بینم. وقتی دارد سفر سلمان فارسی را روایت می‌کند:

با کوله‌بار «چرا» بیرون شد
با قامت رها
با قامت رهایی ما
             برمی‌گردد

حتی در آخرین سال‌های زندگی‌اش هم دست از پرسش برنداشته و می‌گوید:

باید اراده‌ی پرسش
صدای پرسش
همواره
از بودن
تا آستان بودن
در قلب و مغز آدمی جاری باشد
و من پرسان هستم

اما پرسش از چه چیزی؟ پرسش از قیمت زینت و زیور و سنگ و جواهر؟ از مِلک و مَرکب؟ یا از وجود آدمی و هستی انسانی و شرافت بشری؟ او میراث‌دار همان پرسش دیرینه‌ی «از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود» است، اما با زبان امروز و سؤال از مصادیق امروز و برای انسان فراموش‌کار امروزی. سؤال از فرهنگ و تاریخملت، سجود و سکوت کور انسانی بر ظلم بشری؛ او از راز و معنای هستی، چیستی زیست انسانی و مسئولیت بندگی پرسش می‌کند و از علت آن‌ها:

آیا حدیث معده‌ی لبریز
 لب‌های دوخته
و حنجره‌ی خاموش
ربط و اشاره‌ای به مبحث بودن دارد؟

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%87%20%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87_1.jpg?ver=RNR5Q4jXShrli0RholVLuw%3d%3d


معناگرایی و زبان ادبی طاهره صفارزاده

بی‌شک می‌توان گفت صفارزاده تجسم معناگرایی و اندیشه‌ورزی‌ است، از مولوی هم شاهد می‌آورد: «ای برادر تو همه اندیشه‌ای». و نگران است که وزن شعر اثر تخدیری داشته باشد و رهزن اندیشه و معنا شود. به همین دلیل برای بیان درست اندیشه، وزن را کنار می‌گذارد و شعرش را «طنین» می‌نامد و معتقد است که طنین معنا در شعرش خواننده را بیدار نگه می‌دارد و بُعد معنایی آن خط و شعری که خواننده می‌خواند، ضرب‌آهنگی دارد که در عین پروازهای ذهنی، نخ ارتباطی او را حفظ کند و هشدارش دهد. «بیداری» هم یکی دیگر از مفاهیم آشکار و پنهان و پرتکرار دیگر در شعر طاهره است:

دهبان پارسی
از بستر شکایت و شب برخاست
خوابش نمی‌ربود
شب پایدار بود
*

همیشه از بیداری می‌گویم
تا بازوان عشق زیر سر ماست
باید بیدار بود
باید ز خواب هراسید
و آمدن شب را ندیده گرفت

تجلی این معناگرایی را حتی در اولین سروده‌هایش که تفکر اجتماعی در این شکل پایدارش در آن‌ها شکل نگرفته بود هم می‌توان دید. صفارزاده در اولین شعرهایش که کلاسیک و نیماییبودند، از عشق و حتی غریزه صحبت می‌کند:

به صبح دوری‌ات خو کرده‌ام من
ز دیدارت نخواهم شامگاهی
به سنگ هجر می‌کوبم دل خویش
اگریاد تو افتد گاه‌گاهی

این شعرها اگرچه اولین شعرهای او هستند و اگرچه زبان ادبی و اندیشگی او در این شعرها هنوز به‌اندازه‌ی شعرهای زمان اوجششکل نگرفته، اما همین‌ها هم رویکرد و اندیشه‌ی‌ متفاوت او را نشان می‌دهند. او اشعارش را به جامه‌ی اخلاق می‌پوشاند؛ هم در بیان و ظاهر، هم در موضوع و معنا. سراغ مضامینی می‌رود که کمتر شبیه آن را در خاطر داریم. شاید هم این مسئله بی‌ربط به زن‌بودن او نباشد.

ندزدم گوهر عشق کسی را
 بود تا بی‌نیازی گوهر من
 نیارم طاقت بار گنه را
 نگیرم لکه‌ی ننگی به دامن

گویا شاعر حواسش هست خودش را درگیر عادات رایجی نکند که ممکن است حتی در بین عادت‌ستیزان ایجاد شود. شاعران عادت‌ستیزند و تعاریف دیگرگونه را جست‌وجو می‌کنند، اما اگر خودشان در این دیگرگونگی دچار اغراق شوند چه؟ مثلاً همین ننگ؛ ما می‌فهمیم به‌خاطر دایره‌ی گسترده‌ی محدودیت‌هایی که در عرف به بهانه‌ی ننگ در زمان‌های مختلف به افراد تحمیل می‌شود، شاعران علیه آن شوریده‌اند و از ننگ پروا نکرده‌اند، اما اگر همین شورش خودش به افراط بیفتد و اخلاقیاتی را زیر پا بگذارد چه؟ همان نمی‌تواندیک عرف دیگری در این سوی ماجرا و در این قشر بسازد و خودش به یک عادت تبدیل شود؟ در این صورت باز هم این ستیز مقدس است؟ شاید فقط یک شاعر زن متعهد می‌تواند بر این عادت بشورد، حتی اگر خودش گفته باشد «پشتم جدا‌شده از عادت‌هاست».

ناگفته نماند که به نظر می‌رسد صفارزاده در این معناگرایی اغراق کرده است. خصوصاً در سال‌های پایانی سرایش شعر. شعرهای متأخر او در معناگرایی خالص غرق شده و دیگر آن طراوت شاهکارهای او را ندارند.


ترکیب‌سازی‌های خاص در زبان ادبی صفارزاده

طاهره نیامده بود به تن کلمات رنگ اندیشه بزند. او کلمات را به استخدام اندیشه در می‌آورَد و به راز واژه‌ها می‌اندیشد. در عین‌ حال که در مصاحبه با محمد حقوقی می‌گوید سعی کرده از ایجاز زیاد بپرهیزد، چون شعر را به‌سمت پیچیدگی می‌برد؛ چیزی که اذعان می‌کند خودش هم داشته دچارش می‌شده. می‌توان اعجاز در کشف رابطه‌ی کلمات را در ترکیب‌سازی‌های او دید: «بار بلور پرسش»، «دوزخ وهم»، «اندام سبک‌خیز اجابت»، «پلکان رفته‌یرود»،«تابوت لحظه‌ها»،«کوره‌راه قوم‌پرستی»، «تیره‌راه خواب»، «قبیله‌ی‌ بی‌مرگان»، «زخم تهاجم»، «مردان منحنی»، «خم‌پشتان» و.... آن‌قدر هم این کلمات به‌جا استفاده شده‌اند که واقعاً از خودت می‌پرسی مثلاً اگر می‌خواستی از وقت‌کشی حرف بزنی، به‌جز «تابوت لحظه‌ها» چه واژه‌ای می‌توانستی به کار ببری؟ یا جز «دوزخ» چه واژه‌ای در ترسیم تشویش عالم وهم درخور هم‌نشینی آن است؟ انگار شاعر با سفری درونی در معنای کلمات و تصویرسازی‌شان، از نو آن‌ها را برای‌مان ترجمه می‌کند.

او حتی به شعر تصویری (کانکریت) هم رو آورد که در حقیقت نوعی همکاری بین شاعر و نقاش است و در ساخت پوستر استفاده می‌شود. اگرچه این تجربه تنها در چند شعر بود و جنبه‌ی تفنن داشت، ولی در نوع خودش شیوه‌ای جدید و نو بود که صفارزاده ازشعر غرب الگو گرفته بود. البته معتقد بود دعانویسان و خطاطان ما پیش از آن‌ها چنین کوشش‌هایی داشته‌اند.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%20%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C%20%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%87%20%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87.png?ver=zClTAIVmayOBWpLVuYAYzA%3d%3d
شعر استحاله


شاعر جریان‌ساز انقلاب

شعر سیاسی‌اجتماعی در دهه‌های سی و چهل چیز جدید و غریبی نبود. اخوان، خود نیما و سیاوش کسرایی و جسته‌گریخته حمید مصدق، شفیعی کدکنی و دیگران به شعر سیاسی می‌پرداختند. اما صفارزاده با جهان‌بینی مذهبی و شیعی وارد این عرصه شد و جزو شاعرانی بود که ریشه‌ی اصولی و بنیادین قوی اندیشه‌اش با دانش ادبی استوار و کارنامه‌ی عملی پرافتخار، او را در شعر انقلابی با رویکرد مذهبی به فردی شاخص تبدیل کرد که بر شاعران جوان پس از خود تأثیراتی گذاشت. او امید و حرکت، مبارزه با ظلم و بیان معضلات اجتماعی، فساد حاکمیت، فقر، استبداد، استعمار و استثمار را بی‌باکانه و صریح با استعاره‏، تشبیه و نمادهای نو فریاد می‌زد.

اين كشته اهل نازی‌آباد است
آن كشته اهل دولت‌آباد
حلبی‌آباد
و اين آبادی از قماش همان آبادیاست
 كه از دروغ واژه‌ی عمر می‌آيد
و با وساطت باب استفعال به تخريب
به چپاول
به استعمار می‌رسد
*

برزيگران چرا
در يشت‌ها عزيز
در ايوان خوار
پايبوس
بي‌مقدار
بر خوشه‌هاي نازك گندم
بر ساقه‌هاي ترد گياهان
سنگيني خراج

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%87_1.jpg?ver=mNvBaTPj_8rlR90XUicqVQ%3d%3d


زندگی ادبی‌سیاسی شاعر

در مورد سوابق زندگی او می‌توان اشارات مختصری کرد؛ اطلاعاتی درباره‌ی خانواده‌ی عرفانی‌مسلک و مبارزش، سبک زندگی خودش و جزئیات دیگری از زندگی او.

طاهره مدتی مترجم متون نفتی در شرکت نفت بود. به‌خاطر اعتراض‌ها و سخنرانی‌های سیاسی خود به استعفای اجباری وادار شد. در انگلستان ادامه‌ی تحصیل داد. با شاعران و نویسندگان آنجا در ارتباط بود و در برنامه‌ی نویسندگان بین‌المللی و بعد به‌عنوان استاد هنرهای زیبا پذیرفته شد و اشعاری هم به انگلیسی سرود. (مجموعه‌ی«چتر سرخ»، ترجمه‌ی اشعار انگلیسی خود اوست که دانشگاه آیواآن را چاپ کرد و به برخی زبان‌ها نیز ترجمه شده است.) در بازگشت از انگلستان، مدتی در هندوستان بود و چهره‌ی دیگری از استثمار را دید که در شعر «سفر اول» به آن اشاراتی دارد. بعد از بازگشت به ایران و تدریس در دانشگاه هم مشکلات سیاسی برای او به وجود آمد که گرایشات و خلوت مذهبی او را پررنگ‌تر کرد. نتیجه‌اش شعر مقاومت با مضامین مذهبیبود که در کتاب «سفر پنجم» که سال 56 به چاپ رسید، به بارزترین شکل خود جلوه کرد و به کمال خود رسید و در جامعه نیز بازخورد بسیاری داشت و تیراژ چند ده‌هزارییافت.

در همان سال‌های پایانی دهه‌ی پنجاه به کمک چند نویسنده‌ی متعهد دیگر کانون فرهنگی نهضت اسلام را تأسیس کرد که به رشته‌های هنری می‌پرداخت و بعدها، بعد از سپردن مسئولیتش به جوانان، به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد. در زمینه‌ی رشته‌ی دانشگاهی‌اش نیز دکتر طاهره صفارزاده، آموزش ترجمه به‌عنوان یک علم را بنیان‌گذاری کرد و برگزارکننده‌ی نخستین نقد عملی ترجمه‌ در دانشگاه‌های ایران به‌شمار می‌رود.


جایگاه و تأثیر ادبی صفارزاده

نقد نه‌چندان ناروایی به شعر سپید وارد است مبنی بر اینکه این شعر در حافظه‌ی ایرانی نمی‌ماند و به‌راستی هم نمی‌دانیم این شعر صد سال بعد چه جایگاهی دارد و شعر صفارزاده هم مستثنی نیست. اما نباید فراموش کنیم که حتی اگر حالا شعر او در خاطر ما نباشد، ولی دهه‌ی پنجاه فراموش‌نشدنی‌ است و در ادبیات آن دهه، اشعار طاهره صفارزاده جایگاه غیرقابل انکاری دارند و نمی‌توان تأثیر او را در جامعه‌ی ایرانی و ادبیات فارسی نادیده گرفت.

اگرچه برخی به تعریض به صفارزاده شاعر روشنفکران گفتند (البته بیشتر به‌خاطر شعرهای ترجمه‌شده‌اش)، اما به نظرم تأثیر صفارزاده در بین مردم در دوره‌ی کمال شاعرانگی‌اش، یعنی در دهه‌ی پنجاه چشمگیر بود. این را از خاطرات جسته‌گریخته‌ای که این طرف و آن طرف می‌شنویم، می‌توان فهمید. روایت‌ها و یادداشت‌هایی که لزوماً ادبی هم نبوده‌اند وقتی از دوره‌ی انقلاب یاد می‌کنند، از صفارزاده نام برده‌اند که نشان از نفوذ او و شناخت مردم از شاعر زمان‌شان داشته. روزی در کتابخانه کتابی از صفارزاده دیدم که دست‌نوشته‌ای در صفحه اولش توجهم  جلب کرد. کتاب با کلماتی آرمان‌گرایانه و آرزوی زندگی جهادگرانه‌ای به زوجی در آستانه‌ی ازدواج هدیه شده بود . به نظر می‌رسید اهداکننده لزوماً اهل ادبیات و شعر نبوده و فقط آرمان‌هایش را در اینجایافته بود. شاعران مختلفی نیز در مورد تأثیرطاهره بر شاعران پس از انقلاب سخنانی گفته‌اند؛ از تأثیرپذیری سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور و سلمان هراتی از او تا شاعرانی که او را از شاعران شاخص دهه‌ی پنجاه نامیدند. شایدحالا صفارزاده چندان بین مردم شناخته‌شده نباشد، اما شواهد می‌گویند که صفارزاده به‌ویژه بر شاعران جوان انقلاب در اواخر سال 59 و دهه‌ی شصت تأثیر غیر‌قابل‌انکاری گذاشته است.

شاعران متعدد اظهارنظرهای مختلفی در مورد صفارزاده داشته‌اند. البته همه با او همراه نبود‌ه‌اند. رضا براهنی، محمد حقوقی و ضیاء موحد از جمله منتقدان صفارزاده بودند که او را ستایش می‌کردند. رضا براهنی در حاشیۀ انتخاب جایزۀ کتاب سال دربارۀ شعر صفارزاده نوشته‌بود: «اگر کمیته، شاعره‌ای برای جایزه پیدا نکرد، دلیلش این نیست که چنین شاعره‌ای نداریم؛ طاهره صفارزاده یکی از بهترین شاعره‌های معاصر است.». همچنین در گفته‌ها و نوشته‌های شاعرانی چون سید علی صالحی،  سید علی موسوی گرمارودی، محمدرضا عبدالملکیان، سیدحسن حسینی و... سخنان متعددی در مورد ارزشمندی شعر او می‌توان یافت. احمد شاملو نیز نظرات او را در شعر سپید حائز اهمیت می‌دانست.

شاید خالی از لطف نباشد بخشی از یکی از مصاحبه‌های صفارزاده و خاطره او را از سهراب بخوانیم:

سپهری ایمان من را به مبارزه امری عرفانی و راستین می‌دانست حتی در آخرین ملاقاتش در بیمارستان پارس وقتی که از وقایع انقلاب حرف می‌زد، در خیابان تظاهراتی بود که صدای آن در اتاق شنیده می‌شد، از اشراق و پیشگویی شعرهای پیش از انقلاب من یاد کرد. او تضاد عقیده را عامل کینه‌توزی چنان که رسم است قرار نمی‌داد. کتاب "طنین در دلتا" که منتشر شد سهراب برای برگزاری نمایشگاه آثار نقاشی‌اش به آمریکا رفته بود، یک روز پس از مراجعت تلفن زد و خنده‌کنان گفت: «من همان شاعر خوشبختی هستم که پایش را در پاشویه حوض می‌گذارد و سیب‌های مهربانی را گاز می‌زند.» و توضیح داد که کتاب مرا از دکه نشریات فرودگاه خریده و به محض خواندن این خط شعر دانسته که منظور من خود اوست.

 

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%20%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%87%20%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87.jpg?ver=eQ3akHRQ_iC1ORWo-Ve9qA%3d%3d


کتاب‌ها و آثار طاهره صفارزاده

از طاهره صفارزاده آثار متعددی منتشر شد:

رهگذر مهتاب (۱۳۴۱)، چتر سرخ (به انگلیسی) (۱۳۴۷)، دفتر دوم (1349)، طنین در دلتا (۱۳۴۹)، سد و بازوان (۱۳۵۰)، سفر پنجم (۱۳۵۶)، حرکت و دیروز (۱۳۵۷)، بیعت با بیداری (۱۳۶۶)، مردان منحنی (۱۳۶۶)، دیدار صبح (1366)، روشنگران راه (1384)، در پیشواز صلح (شعرهای، پس از سال 1385)، از جلوه‌های جهانی، (1386) که همه آنها سال 1391 در مجموعه اشعار طاهره صفارزاده بازنشر شد. علاوه بر اینها مقالات متعددی با موضوعات ترجمه و ادبیات قرآنی از او به جا مانده است که ترجمه قرآن کریم به دو زبان فارسی و انگلیسی و کتاب «ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن کریم» مهمترین اثر او در فن ترجمه است.

 


مطلب مرتبط:

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار سید علی موسوی گرمارودی




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
طاهره مدتی مترجم متون نفتی در شرکت نفت بود. به‌خاطر اعتراض‌ها و سخنرانی‌های سیاسی خود به استعفای اجباری وادار شد. در انگلستان ادامه‌ی تحصیل داد. با شاعران و نویسندگان آنجا در ارتباط بود و در برنامه‌ی نویسندگان بین‌المللی و بعد به‌عنوان استاد هنرهای زیبا پذیرفته شد و اشعاری هم به انگلیسی سرود.


مطالب مرتبط