شنبه 24 تیر 1402 / خواندن: 12 دقیقه
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه نوزدهم

یادداشت: نقد و بررسی سریال «پدر»، ساخته «بهرنگ توفیقی»

درون‌مایه‌ی سریال «پدر»، تقابل دو جبهه‌ی حق و باطل است. جبهه‌ی حق، خانواده‌ی تهرانی است: خانواده‌ای طرفدار نظام، داخل دستگاه حکومت، مذهبی و پول‌دار که پسری صالح تحویل جامعه داده‌اند. و جبهه‌ی باطل خانواده‌ی ثروتمند، غیرمذهبی و نابسامان شریفی است که دختری لاابالی تربیت کرده‌اند. این دوقطبی در تمام سریال، به مستقیم‌ترین شکل ممکن جریان دارد؛ تا جایی که پسر صالح، ناجی دختر لاابالی می‌شود و نه‌تنها خود او، که خانواده‌اش را نجات می‌دهد.

4.54
یادداشت: نقد و بررسی سریال «پدر»، ساخته «بهرنگ توفیقی»

مجله میدان آزادی: در نوزدهمین صفحه از پرونده‌ی «روزی روزگاری تلویزیون» و در میان «بدترین سریال‌های تلویزیون»، نوبت به «پدر» رسید. نقدی بر این سریال را به قلم منتقد محترم خانم «نامیه اصفهانیان» خواهید خواند:

سریال «پدر» به نویسندگی و تهیه‌کنندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی، در سال ۹۷ از شبکه‌ی دوی سیما پخش شد. مهدی سلطانی، سینا مهراد، ریحانه پارسا و لعیا زنگنه از بازیگران اصلی سریال‌ بودند. «پدر» یکی از سه سریالی است که حامد عنقا داستان آن‌ها را در حال و هوایی مشابه نوشته است. دو تا از این سریال‌ها، یعنی «تنهایی لیلا» و «پدر»، در سال‌های ۹۴ و ۹۶ و در دوران ریاست عبدالعلی علی‌عسگری بر سازمان صداوسیما تولید شده و سریال «آقازاده» در سال ۹۸، برای پلتفرم فیلیمو ساخته شده است. موضوع مشترک در این سه سریال، شیفتگی دختری غیرمذهبی به پسری مذهبی است که به عشقی پرشور می‌انجامد و دختر را از گمراهی به سعادت می‌رساند.

درباره‌ی داستان سریال پدر

سریال «پدر» درباره‌ی پسری دانشجو به نام حامد تهرانی است که در خانواده‌ای مذهبی و متمول زندگی می‌کند. پدرش، حاج‌علی، صاحب یک کارخانه‌ی پارچه‌بافی و از معتمدان نظام در حوزه‌ی صادرات و واردات است و مادرش، شریفه، مالک یک مؤسسه‌ی خیریه برای کمک به خانواده‌های نیازمند است. حامد طی اتفاقی عجیب، سر راه دختری به نام لیلا قرار می‌گیرد که از خانواده‌ای غیرمذهبی و ثروتمند است. لیلا با دیدن شخصیت و مرام حامد و فداکاری چشمگیری که در دفاع از حق از خود نشان می‌دهد، شیفته‌ی او می‌شود و حامد هم بعد از اینکه در راهروی دانشگاه از لیلا سیلی می‌خورد، به این ماجرای عاشقانه می‌پیوندد. آن‌ها در نهایت با هم ازدواج می‌کنند و لیلا در کنار حامد، مذهبی و بعد هم چادری می‌شود. او بعد از مدتی باردار می‌شود ولی حامد پیش از تولد فرزندش، در یک سانحه‌ی رانندگی از دنیا می‌رود. داستان در روزهای بعد از مرگ حامد آغاز می‌شود و در سکانس‌هایی رفت و برگشتی، به گذشته و آینده می‌رود و مسیر رویدادها را از زمان آشنایی حامد و لیلا، تا ماجراهای بعد از مرگ حامد و اتفاقات تلخی که برای لیلا می‌افتد به تصویر می‌کشد.

درون‌مایه‌ی سریال «پدر»، تقابل دو جبهه‌ی حق و باطل است. جبهه‌ی حق، خانواده‌ی تهرانی است: خانواده‌ای طرفدار نظام، داخل دستگاه حکومت، مذهبی و پول‌دار که پسری صالح تحویل جامعه داده‌اند. و جبهه‌ی باطل خانواده‌ی ثروتمند، غیرمذهبی و نابسامان شریفی است که دختری لاابالی تربیت کرده‌اند. این دوقطبی در تمام سریال، به مستقیم‌ترین شکل ممکن جریان دارد؛ تا جایی که پسر صالح، ناجی دختر لاابالی می‌شود و نه‌تنها خود او، که خانواده‌اش را نجات می‌دهد.

ورود آقای سوپرخاص

همه‌ی اعضای خانواده‌ی تهرانی شخصیت‌های تراز مذهبی از نظر نویسنده‌اند: حاج‌علی همسر و پدری تراز است: متمول، سخت‌کوش، خردمند، عاشق همسر، حامی و رفیق فرزندان، مردم‌دار، مثل کوه استوار و تکیه‌گاه و معتمد دوست و آشنا در موقعیت‌های سخت. شریفه همسر و مادری تراز است: شیفته‌ی همسر و همراه و حامی همیشگی او، حساس به تربیت فرزندان، مدیر و مدبر، دلبر طناز خانه و شیرزن بیرون از خانه. حامد فرزند و همسری تراز است: درس‌خوان، باادب و باتربیت، باغیرت و باحیا، همراه و حامی پدر، مونس مادر، عاشق همسر و آماده برای هزینه ‌دادن در راه حق. تنها شخصیت غیرتراز در این خانواده، عاطفه، خواهر حامد است که به نظر می‌رسد نویسنده علاقه یا انگیزه‌ای برای معرفی چنین شخصیتی ندارد؛ یعنی شخصیت دختر نمادین در یک خانواده‌ی مذهبی ثروتمند. در عوض، دختر تراز مورد علاقه‌ی نویسنده، دختری از خانواده‌ی غیرمذهبی است که شر و شیطان و بلاست، بی‌مبالات و بی‌پروا رفتار می‌کند و طی اتفاقاتی شیفته‌ی پسری مذهبی می‌شود. در سه سریالی که از این نویسنده نام بردیم، دختر تراز همیشه کسی است که از جبهه‌ی باطل به جبهه‌ی حق می‌پیوندد و عامل این جذب و پیوستن، مرد مذهبی است. مردان سریال‌های این نویسنده خاصیت جذب دختران غیرمذهبی را دارند! خود آن‌ها هم عاشق دخترانی از جنس خودشان نمی‌شوند. آن‌ها همیشه عاشق دختران جبهه‌ی باطل می‌شوند.

از آن خوب‌هاش!

از آنجایی که سریال «پدر» برای تلویزیون ساخته شده و عموم مخاطبانش خانواده‌های معمولی مذهبی و معتقد به نظام هستند، این سؤال پیش می‌آید که با چه هدفی ساخته شده است. با توجه به فضایی که سریال ترسیم می‌کند، نزدیک‌ترین پاسخ این است که جوابیه‌ای شخصی یا سفارشی به این شبهه است که «مگه آقازاده‌ی خوب هم داریم؟» سریال در تمام قسمت‌ها و تک‌تک سکانس‌ها و به‌شکلی اغراق‌آمیز و خسته‌کننده از فرط تکرار، تأکید می‌کند که «بله، داریم. حامد تهرانی.» اما مسئله اینجاست که آقازاده‌ای که به تصویر می‌کشد، از جنس مردم، از جنس مخاطبان عام تلویزیون نیست. حامد فردی معمولی با خانواده و زندگی‌ای معمولی نیست. او انسانی خاص است و شاید بتوان گفت سوپرخاص. از نظر رفاه، زندگی او تنه به تنه‌ی زندگی‌های اشرافی می‌زند. او در خانه‌ای ویلایی و بزرگ زندگی می‌کند، پدرش کارخانه‌دار است و بنز سوار می‌شود، مادرش یک مؤسسه‌ی خیریه‌ی بزرگ را می‌گرداند و هر دو در کار صادرات و واردات‌ و آشنا به پیچ و خم این ماجرا هستند. خودش هم با اینکه دانشجو است، آن‌قدر در حسابش پول دارد که برای کم کردن روی یک جوان غیرمذهبی بدرفتار، بلافاصله یک چک صدمیلیونی می‌کشد. صد میلیون، آن هم سال ۹۷. پدرش جا به‌ جا اشاره می‌کند که خیلی مال و منال دارد؛ آن‌قدر که می‌تواند زندگی پسر و عروسش را تا آخر عمر تأمین کند، اما این کار را نمی‌کند. چرا؟ چون پسرش باید یاد بگیرد روی پای خودش بایستد. چون خاص بودن این آقازاده تنها در رفاه اقتصادی خلاصه نمی‌شود. تربیت او هم خاص است. او فرزند یک خانواده‌ی همه‌چیزتمام است که هم خدا را دارند، هم خر را و هم خرما را.

بیت‌المال و ترویج سبک زندگی حامدانه!

واقعاً چرا باید برای مخاطب تلویزیون همچین سریالی ساخته شود؟ حامد عنقا، نویسنده‌ و تهیه‌کننده‌ی سریال در مصاحبه‌ای که در همان سال ۹۷ با خبرآنلاین داشته گفته مخاطب سریالش خانواده‌های مذهبی‌اند که بیشتر احتمال دارد پای تلویزیون بنشینند. او گفته قصدش این بوده که به این خانواده‌ها تلنگر بزند که درست و غلط در مذهب چیست. خواسته آن‌ها را مجاب کند که انقلابی بودن این نیست که شلوار چروک بپوشی. می‌توانی مذهبی باشی و کت‌وشلوار شیک بپوشی. یعنی ایشان تصور می‌کند مخاطب مذهبی تلویزیون پول دارد و بلد نیست از آن استفاده کند؟ یا دارد به مخاطب این را القا می‌کند که اگر تا الان نتواسته‌ای از سفره‌ی انقلاب، به‌شکل مشروع و قانونی، جوری بهره ببری که زندگی خودت و آینده‌ی فرزندانت را تأمین کنی، از بی‌لیاقتی خودت است؟ چون هستند خانواده‌هایی مثل تهرانی که توانسته‌اند. تلاش کرده‌اند و توانسته‌اند. در سریال بارها به این نکته تأکید می‌شود که حاج‌علی کمی ارث داشته و باقی‌اش تلاش خودش بوده است.

نویسنده در بخش دیگری از همان مصاحبه گفته کسب‌وکاری دارد که از آن پول زیادی درمی‌آورد و در کنارش فیلم و سریال می‌سازد. او در سال ۹۷ مشاور فرهنگی دانشگاه آزاد هم بوده (اتفاقاً دانشگاهِ این سریال هم دانشگاه تراز است؛ با مسئولانی انقلابی، متعهد، پاسخ‌گو، پیگیر، حق‌طلب و قاطع.) و فیلمِ مستند انتخاباتی علی‌اکبر ولایتی را هم ساخته است. پس روشن است که خودش به طبقه‌ای تعلق دارد که در سریال «پدر» به‌شکلی اغراق‌آمیز و نمایشی به تصویر کشیده است. سریال «پدر» ترکیبی از واقعیت و فانتزی‌های نویسنده است. بگذریم که این کار را به روشی چنان غیرهنرمندانه انجام داده که داستانْ کمترین باورپذیری را در مخاطب ایجاد نمی‌کند. بازی‌های تصنعی، دیالوگ‌های شعاری، موقعیت‌های کلیشه‌ای و پیام‌های گل‌درشت تکراری، از عوامل این باورناپذیری‌اند. شاید چون اصلاً داستان مهم نبوده. مهمْ نمایش یک سبک زندگی بوده. او سبک زندگی طبقه‌ی خودش را به نمایش گذاشته است. از تلویزیون، از رسانه‌ی ملی استفاده کرده‌ تا در ستایش آقازاده‌های خوب سریال بسازد. آن‌ها که با برخورداری از فرصت‌هایی که پدران‌شان برای‌شان فراهم کرده‌اند، لای پر قو بزرگ شده‌اند و حالا آماده‌اند تا برای کشورشان هزینه بدهند. تصویر دروغینی که سریال بر ساخت و پرداخت آن اصرار دارد، شخصیت فداکار و جان‌برکف این آقازاده‌ است. حامد به‌خاطر اعتقادش، آبروی خود را به حراج می‌گذارد و جانش را به خطر می‌اندازد و همین، عامل شیفتگی لیلا و مایه‌ی خلق درام می‌شود. دادن چنین تصویر اگزوتیکی از یک آقازاده، اگر تأسف‌آور نباشد، مسخره و خنده‌دار است. جالب است که قهرمان داستان، در چند سریالی که از این‌ نویسنده تولید شده، هم‌اسم خود نویسنده است.

خلاصه اینکه، ساخت همچین سریالی، آن هم در زمانه‌ای که سینما و تلویزیون به ابزار تبلیغ سبک زندگی اشراف تبدیل شده، ناخودآگاه می‌گوید: انگار تریبون‌داران مذهب و انقلاب هم تصمیم گرفته‌اند از غائله جا نمانند! انگار آن‌ها هم قصد ندارند زندگی معمولی مردم معمولی را گردن بگیرند. اگر مخاطبان تلویزیون، هنگام تماشای سریال‌های تبلیغاتیِ زندگی اشراف غیرمذهبی، می‌توانستند دل خود را خوش کنند که «این‌ها دنیا را دارند ولی آخرت‌شان تباه است»، حالا با تماشای سریال‌های مذهبی‌های پول‌دار، حتی همین امکان را هم از دست داده‌اند!




علیرضا شهریور
12 شهریور 1403

اولاً که توی متن سایت اشتباه نوشتید خواهر حامد اسمش مهتاب بود نه عاطفه عاطفه دوست لیلا بود و اینکه اگر مهتاب دختر خانواده مذهبی قط چادر سر می‌کند و هیچ تصویری از قرآن خوندن و نماز خوندن او نیست دلیلی بر مذهبی نبودن او نیست چرا که این دختر ۷ الی ۸ ماه بعد از مرگ برادرش پرستاری برادرزاده یتیمش و زن برادر و همچنین مادرش را انجام داده است در صورتی که تا این حد وظیفه او نبوده است چون با توجه به ثروتمندی اون خانواده هتاب می‌توانست به پدرش بگوید که یک پرستار در خونه استخدام بکن خوب این فداکاری گر از ارزش‌های مذهبی نیست پس چی میشه اسمشو گذاشت البته برخلاف شوهرش که فردی نامرد طماع و دزد است ثانیا شما از کجا می‌دونید که این خانواده انقلابی و طرفدار نظام هستند لبته نمی‌گم خانواده تهرانی ضد انقلاب بودند اصلا اینطور نیست بلکه میگم نباید این تصور رو داشت که اگر خانواده مومن و مذهبی باشند و معمولاً برای ادای فریضه واجب نماز به مسجد بروند و موسسه خیریه داشته باشند و جهیزیه دختران فقیر رو بدهند و و پسرشان عضو انجمن اسلامی دانشگاه باشد و همچنین قاری و حافظ قرآن باشد و مباحث مربوط به حیا و محرم و نامحرم را بسیار رعایت کند باز همه این‌ها دلیلی بر انقلابی بودن یک همچین خانواده‌ای نیست ین را به خاطر این می‌گویم که در این سریال که من به دقت نگاه کردم هیچ آثاری از طرفداری نظام نیست حتی یک عکس از رهبر در در خانه یا کارخانه حاج علی یا حتی هیچ اسمی از هیچ مسئولی برده نشد ثالثاً دلیلی ندارد اگر کسی کارخانه‌دار باشد و واردات و صادرات انجام دهد و همچنین مذهبی باشد الزاماً به جایی وصل باشد و و به قول شما داخل دستگاه حکومت باشد البته درست است که به هر کسی جازه فعالیت تجاری نمی‌دهند ولی فعالیت های اقتصادی خانواده تهرانی هیچ ارتباطی به انقلابی بودن آنها ندارد این نکته‌ای بود که از رفتارهای کاراکتر های سریال متوجه شدم

ناشناس
26 اسفند 1402

داداش خیلی قیمه ها رو ریختی تو ماستا

پرستو عسگرنجاد
24 تیر 1402

عالی بود! دست مریزاد!

سیاوش
24 تیر 1402

واای که همه ی حرف دل منو زدید... و چقدر خوب زدید... متنفرم از این کلیشه دختر بدی که عاشق پسر خوبه ی فیلم میشه و بعد عاقبت به خیر میشه... متنفرم از ایمانی که همه‌ی زیبایی جهان و بزرگی خالقش رو نمیبینه و ایمان نمیاره اما با یک نگاه پسر حزب اللهی داستان اصلاح میشه... حداقل ریحانه پارسا با کارایی که کرد و اصلا توجیه نداره، این کلیشه رو تا حدی شکست... چقدر خوب که این حرف ها رو زدید... چقدر خوب که این حرف ها رو منتشر کردید...

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
دختر تراز مورد علاقه‌ی نویسنده، دختری از خانواده‌ی غیرمذهبی است که شر و شیطان و بلاست، بی‌مبالات و بی‌پروا رفتار می‌کند و طی اتفاقاتی شیفته‌ی پسری مذهبی می‌شود. در سه سریالی که از این نویسنده نام بردیم، دختر تراز همیشه کسی است که از جبهه‌ی باطل به جبهه‌ی حق می‌پیوندد و عامل این جذب و پیوستن، مرد مذهبی است. مردان سریال‌های این نویسنده خاصیت جذب دختران غیرمذهبی را دارند! خود آن‌ها هم عاشق دخترانی از جنس خودشان نمی‌شوند. آن‌ها همیشه عاشق دختران جبهه‌ی باطل می‌شوند.

پدرش جا به‌ جا اشاره می‌کند که خیلی مال و منال دارد؛ آن‌قدر که می‌تواند زندگی پسر و عروسش را تا آخر عمر تأمین کند، اما این کار را نمی‌کند. چرا؟ چون پسرش باید یاد بگیرد روی پای خودش بایستد. چون خاص بودن این آقازاده تنها در رفاه اقتصادی خلاصه نمی‌شود. تربیت او هم خاص است. او فرزند یک خانواده‌ی همه‌چیزتمام است که هم خدا را دارند، هم خر را و هم خرما را.

مطالب مرتبط