مجله میدان آزادی: سریال «کیف انگلیسی» با مستانه و ادیبانش یکی از «بهترین سریالهای تلویزیون» تاریخ سیمای ایران است. نگاهی به این سریال را در صفحهی دوم پروندهی «روزی روزگاری تلویزیون» در ادامه خواهید خواند. این یادداشت به قلم خانم دکتر «مینو خانی»، نویسنده، پژوهشگر و مدرس هنر نوشته شده است.همه چیز درباره متن و حواشی سریال کیف انگلیسی
دربارهی سریال کیف انگلیسی و سازندگانش
منصور ادیبانِ روزنامهنگار از سفر فرنگ برگشته؛ سفری برای ادامهی تحصیل. صداهایی برای ورود به انتخابات مجلس شنیده میشود. ادیبان به پیشنهاد بزرگان شهر و با هدف ارتقای وضعیت همشهریان خود تصمیم میگیرد وارد عرصهی رقابت برای ورود به مجلس شود. اما قضایا آنطور که پیشبینی میشد رخ نداد، ادیبان هم دل باخت و هم ایمان؛ مستانه و کیفهای انگلیسی در دست نمایندگان گواه این ادعا هستند.
سریال «کیف انگلیسی» به کارگردانی سید ضیاءالدین درّی (1332-1397) و تهیهکنندگی حسن بشکوفه در سال 1378 ساخته و سال بعد روانهی قاب جادویی شبکهی یک شد. درّی طرح اولیهی سریال را از پدرش ایده گرفت و فیلمنامه را در سال 1372 نوشت. علی مصفا، لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا، سیروس گرجستانی، رضا کیانیان، فرهاد اصلانی، صبا کمالی و تعداد زیاد دیگری بازیگر در این سریال به ایفای نقش پرداختند.
موسیقی سریال کیف انگلیسی
آهنگساز سریال نیز فرهاد فخرالدینی بود و علیرضا قربانی برای اولین تجربهی خود در موسیقی یک تیتراژ پایانی، قطعهی بهیادماندنی «گشته خزان نوبهار من» را خواند و به شهرت رسید. این قطعه از ساختههای قدیمی عباس شاپوری بود که به انتخاب و تنظیم فخرالدینی موسیقی تیتراژ سریال شد.
موسیقی تیتراژ سریال «کیف انگلیسی»، ساخته فرهاد فخرالدینی
تیتراژ قسمت آخر سریال «کیف انگلیسی»، آواز: علیرضا قربانی و شعر: تورج نگهبان
درباره آقای کارگردان
درّی فعالیت فیلمسازیاش را از ابتدای دههی شصت و با نویسندگی شروع کرده بود. در کارنامهاش چندین فیلم سینمایی و سه سریال تلویزیونی دیده میشود. اولین سریال، «کمند خاطرات» است که در سال 1369 با همکاری هوشنگ پاکروان و حسین خندان کارگردانی کرد؛ سریالی که روایتگر داستان یک خانوادهی ایرانی طی سالهای 1318 تا 1357 بود و بستری بود که به کارگردانان اجازه میداد به شکلگیری و روند تکامل انقلاب بپردازند. سپس «کیف انگلیسی» را نوشت و کارگردانی و تدوین کرد؛ داستان این یکی در دههی 1320 میگذرد. او سریال «کلاه پهلوی» را در نیمهی دوم دههی هشتاد ساخت و برای بار سوم به تاریخ معاصر و دورهی پهلوی دوم نگاهی انداخت.
روایت تاریخ با چاشنی عاشقی
کارگردان و نویسندهی «کیف انگلیسی» بر اتفاقات سیاسی ایران در دههی بیست متمرکز شده است. او با داستانی که برای شخصیت اول روایت میکند، روند اضمحلال روزنامهنگاری را که در فرانسه تحصیل کرده و حالا در بازگشت به وطن، بهخاطر مردم شهرش وارد رقابت سیاسی برای ورود به مجلس شده، به تصویر کشیده است. نقش منصور ادیبان را علی مصفا بر عهده دارد که با همسرش، لیلا حاتمی هر دو برای اولین بار در قاب تلویزیون ظاهر شدند. چون دههی بیست یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی کشور است که نطفهی بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی در آن شکل گرفت، درّی به محورهای دیگری هم در سریال توجه کرده است؛ از جمله سقوط رضاشاه و به قدرت رسیدن محمدرضا که با ظهور جریانهای ملی، مذهبی و مارکسیستی همراه بود، جنگ جهانی دوم، نفوذ تدریجی آمریکا در کشور، اهمیت اقتصادی نفت در معاملات و معادلات سیاسی، آغاز دومین دورهی طلایی احزاب و مطبوعات و از همه مهمتر توطئهی انگلیسها که نماد نفوذشان در سیاست ایران کیفهای معروفی است که نمایندگان در دست گرفتهاند و وارد مجلس میشوند. روایت این فیلم متکی بر شناخت درست و دقیق درّی از تاریخ و تأمل در آن بود؛ اتفاقاتی که هنوز در یاد و خاطرهی بسیاری از مخاطبانش زنده است. روایتی که متکی بر شناخت بود و برای همین به یکی از بهترین و بهیادماندنیترین سریالهای تلویزیون تبدیل شد. ناگفته نماند حضور مستانه و پدر قدرتمندش (با بازی قطبالدین صادقی) که اولی تلاش میکند دل ادیبان را ببرد و و دومی هم تلاش میکند ذهن او را برباید تا بتواند به اهداف خود دست پیدا کند و هر دو هم موفق میشوند، چاشنی قویای بود که این روایت تاریخی را جذابتر و دلنشینتر کرد و بر ماندگاری سریال افزود.
روایت کارگردان از ساخت سریال کیف انگلیسی
درّی دربارهی این سریال و داستانهای فرعی آن گفته بود: «تم این سریال سیر اضمحلال یک آدم در مناسبات سیاسی است. وقتی شروع به نوشتن کردم با خودم قرار گذاشتم که هر ده دقیقه باید یک نقطهعطف فرعی وجود داشته باشد تا تماشاگر را بهدنبال خود بکشاند. از سویی این فیلم بهدلیل بستر تاریخیاش قید و بندهایی داشت. ما در روند بلوغ دراماتیک شخصیت منصور ادیبان، ناگزیر از طرح مباحث سیاسی آن دوران بودیم و برای اینکه تماشاگرخسته و دلزده نشود، باید درام به موضوع و مسئلهی خود تماشاگر تبدیل میشد تا همذاتپنداری کند و به حرفهای شخصیتها ولو اینکه مباحث سیاسی یا حرفهای پیچیده باشد، توجه کند. بنابراین انگیزههای شخصیتها را تقویت کردیم تا تماشاگر حس کند که ادیبان حق دارد وارد مجلس شود. او برای رسیدن به هدفش نیاز به شغلی داشت تا کسب شهرت کند و بعداً بتواند نامزد مجلس شود و بهترین شغل، روزنامهنگاری بود. بعد هوشنگ جاوید (با بازی محمدرضا شریفینیا) و مستانه پیرایش (با بازی لیلا حاتمی) وارد داستان میشوند. از این عوامل تعلیق درمورد سرانجام رابطهی آدمها استفاده کردیم تا بیننده همراه ما شود.»
حواشی سیاسی سریال کیف انگلیسی
البته روند اضمحلال منصور ادیبان، کاراکتر اصلی این سریال که در ابتدا روزنامهنگاری تحصیلکرده و روشنفکر با ایده و شعار آزادیخواهی و استقلال بود و درنهایت نمایندهی مجلس شد و با تطمیع انگلیسیها به بازار دادوستدهای سیاسی راه یافت و از شعارهایش فاصله گرفت، در زمان پخش به مذاق بعضی از اهالی سیاست خوش نیامد. همزمانی پخش سریال با ششمین مجلس شورای اسلامی که یکی از جنجالیترین دورههای مجلس بود، باعث شد بعضی از نمایندگان تصور کنند مسئولان تلویزیون میخواهند به آنها طعنه بزنند و سریال به آنها انگ خودفروختگی میزند و برای همین به درّی برای ساخت چنین سریالی انتقاد کردند. شاید احساس آنها چندان هم بیدلیل نباشد چون «کیف انگلیسی» روایتگر از دست دادن اخلاق فردیحرفهای است و نشان میدهد چطور تمام آرمانهای بزرگ و بلندپروازانهی مقدس میتواند حتی پیش از رسیدن به قدرت رنگ ببازد و جز نام و شعاری از آنها باقی نماند. صحنهای را به یاد آوریم که منصور ادیبان چطور در روزهای تبلیغات سینه میدرید و سنگ مردم را به سینه میزد و بعد از مذاکره با برخی دستهای پشت پرده، درنهایت مثل بقیهی نمایندگان با کیف انگلیسی وارد مجلس شد؛ کیفی که نشانهی مزدوری برای اجانب بود، در حالی که سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» شنیده میشود تا به مخاطب یادآور شود اینها همانهایی هستند که قرار بود برای ارتقای شرایط ایران و ایرانی وارد کارزار شوند.
فرم قوی دلیل دیگری برای ماندگاری کیف انگلیسی
فارغ از داستان جذاب عاشقانه و تاریخ جاری در ذهن مخاطب، «کیف انگلیسی» در وجوه فنی یکی از بهترین، دقیقترین و هنریترین سریالهای همهی دوران تلویزیون است؛ از شخصیتپردازی درست با بازیهای روان و پختهی بازیگران گرفته تا طراحی صحنه، چهره و لباس و فیلمبرداری خوب عظیم جوانروح و تدوین با ضرباهنگ مناسب و پرهیز از صحنهها و پلانهای کشدار و کند و کارگردانی سنجیده و دقیق درّی، همه بهقدر و قاعده و درست هستند. این جزئیات میتواند الگویی برای ساخت دیگر سریالها و نه الزاماً با چنین موضوعی، قرار گیرد. البته باید به موسیقی بجا و درست و تنوع در ریتم و رنگ هم اشاره کنیم که توانست وجه روایی مهمی در بسیاری از صحنهها داشته باشد و بار دراماتیک سریال را قویتر و غنیتر کند؛ خصوصاً که در تیتراژ پایانی صدای علیرضا قربانی، خاطرهی سریال را با خاطرهی تصنیف زیبای «گشته خزان نوبهار من» گره زد و ماندگاری آن را دوچندان کرد.
سریال «کیف انگلیسی» نهفقط در روزگار خود که طی این بیست و چند سال بارها و بارها از شبکههای مختلف تلویزیون پخش شده و موردتوجه مخاطبان قرار گرفته و یکی از سرمایههای صدا و سیما است؛ چراکه هم موضوعش زمانمند نیست و هیچ وقت کهنه نمیشود و هم به لحاظ فرم و زیباییشناسی عناصری قوی در کنار هم قوت لازم را به آن دادهاند. حیف که چون تلویزیون با کارگردان آن کنار نیامد و دو بازیگر اصلی، علی مصفا و لیلا حاتمی هم حاضر نشدند همکاری دوباره با تلویزیون داشته باشند، امکان ساخت فصل دوم که زمزمههای آن شنیده میشد، فراهم نشد.