شنبه 18 اسفند 1403 / خواندن: 5 دقیقه
پرونده باغ ایرانی | صفحه‌ی سوم

باغ ایرانی به روایت «پیر آمده ژوبر»

از هر طرفی که چشمانم را می‌چرخاندم به جز درخت‌ها یا درختچه‌های پر از گل نمی‌دیدم، در این باغ دلپذیر هرچیز روح را نوازش می‌داد، خیابان‌های کوچک زیبای چنار با بته‌های گل سرخ و یاس و چمپا مارپیچ‌وار به هر سو می‌رفت و با حوض‌های بزرگ مرمر آراسته شده بود که از میان آن‌ها پیوسته فواره‌ها پیش می‌پرید و مانند باران بر مرز گلکاری باغچه‌ها می‌ریخت.

4.5
باغ ایرانی به روایت «پیر آمده ژوبر»

مجله میدان آزادی: در جدیدترین صفحه از پرونده «باغ ایرانی» شما را میهمان می‌کنیم به روایتی از یک خاورشناس فرانسوی در اولین مواجهه با باغ ایرانی که در تاریخ ثبت شده است. این روایت را به انتخاب پروانه شمس‌آبادی بخوانید:

«پیر آمدی امیلین پروب ژوبر»1 یا «پیر آمده ژوبر»، دیپلمات و خاورشناس فرانسوی و نماینده‌ی ناپلئون بناپارت در دربار فتحعلی‌شاه قاجار بود. او اطلاعات سفرش به ایران را در کتاب سفرنامه‌ی «مسافرت به ارمنستان و ایران» می‌نویسد. این کتاب از ارزنده‌ترین منابعی است که از وضع ایران فتحعلی‌شاهی و ارمنستان و ترکیه‌ی عثمانی به ما اطلاعات دقیق و حتی مقایسه شده می‌دهد.

از فصل بیست‌وپنجم این کتاب، ژوبر بالاخره بعد از یک مسافرت طولانی و پرمصیبت، وارد تهران می‌شود و چند فصل دیگر این کتاب، در تهران که چند سالی است پایتخت قاجاری‌ها شده می‌گذرد. ژوبر در یکی از روزها اجازه می‌یابد کاخ‌باغ فتحعلی‌شاه را که کمتر بیگانه‌ای به آن راه یافته، ببیند. او این کاخ‌باغ یا باغ ایرانی را این‌چنین توصیف می‌کند:

برج و باروی تهران به نظرم خیلی متوسط آمد. هیچ‌گونه ساختمانی که بتوان آن را با بناهای اصفهان مقایسه کرد، در آن نبود. کاخ‌ها و باغ‌های شاه خیلی وسیع است، اما خانه‌های بزرگان کشور هیچ‌گونه نمایی ندارد. ایرانیان بیشتر به درون خانه علاقه‌مندند و به آرایش بیرون آن توجهی ندارند. ساختمان‌های قصر قاجار در باغ، با زینت‌های باشکوهی آرایش یافته و در آنجا اسلیمی‌هایی می‌بینم که در کمال ظرافت نقاشی کرده‌اند.... 

پیش از پایان بار، فتحعلی‌شاه فرمان داد که همه‌ی باغ‌های کاخش را به من نشان بدهند و چنانکه به من اطمینان دادند، این‌گونه لطف را تاکنون به هیچ بیگانه‌ای نشان نداده است. همان لحظه مرا به تماشا بردند. یک پرچین خیلی کلفت و دیوارهای آجری این محل را احاطه کرده بود. از هر طرفی که چشمانم را می‌چرخاندم به جز درخت‌ها یا درختچه‌های پر از گل نمی‌دیدم، در این باغ دلپذیر هرچیز روح را نوازش می‌داد، خیابان‌های کوچک زیبای چنار با بته‌های گل سرخ و یاس و چمپا مارپیچ‌وار به هرسو می‌رفت و با حوض‌های بزرگ مرمر آراسته شده بود که از میان آن‌ها پیوسته فواره‌ها پیش می‌پرید و مانند باران بر مرز گلکاری باغچه‌ها می‌ریخت؛ چنار، نارون، بامردرختی و گل صد تومانی درهم و برهم کاشته شده و بیشه‌هایی را تشکیل می‌دادند. جویبارهایی که با تردستی در جوی‌ها روان کرده بودند، پیوسته سبب رشد مجموعه نباتات نیرومند می‌شدند. در قفس‌های بزرگ که در زیر انبوه برگ‌ها نهفته‌اند، بسیاری پرندگان در آن‌ها پنهان شده بودند؛ باری لاله‌ها، نرگس‌ها، گل شقایق نعمانی، میخک و گل‌های گوناگون که در آب و هوای ما کمیاب است در میان چمنزار که مانند فرشی زمردین است به‌طور پراکنده روییده شده و چشمان بیننده را از تابش رنگ‌های خود محظوظ می‌گرداند و هوا را از بوی خوش خود معطر می‌سازد. نخستین چیزی که به چشمم خورد، یک کوشک بود که ساختش سبک و توی چشم برو بود. بر روی چوب با رنگ‌های خیلی تند نقاشی کرده بودند و از شبکه‌های زرینی آراسته گردیده بود که از دور شعاع آفتاب را منعکس می‌ساخت. درختان صنوبر خرم از سوی دیگر این کوشک را احاطه کرده بودند.

 


1. Pierre Amédée Emilien Probe Jaube




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
جویبارهایی که با تردستی در جوی‌ها روان کرده بودند، پیوسته سبب رشد مجموعه نباتات نیرومند می‌شدند. در قفس‌های بزرگ که در زیر انبوه برگ‌ها نهفته‌اند، بسیاری پرندگان در آن‌ها پنهان شده بودند؛ باری لاله‌ها، نرگس‌ها، گل شقایق نعمانی، میخک و گل‌های گوناگون که در آب و هوای ما کمیاب است در میان چمنزار که مانند فرشی زمردین است به‌طور پراکنده روییده شده و چشمان بیننده را از تابش رنگ‌های خود محظوظ می‌گرداند.


مطالب مرتبط