مجله میدان آزادی: در نود و یکمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» به سراغ فیلم «شمال از جنوب غربی» ساخته «حمید زرگرنژاد» رفتهایم. ریویوی نقد و بررسی این فیلم را که به قلم زهرا فرنیا نوشته شده در ادامه خواهید خواند:
فیلم سینمایی «شمال از جنوب غربی»، به کارگردانی حمید زرگرنژاد و تهیهکنندگی مهدی مددکار، محصول ۱۴۰۳ در ژانر جنگی است. این سینمایی ۱۲۰ دقیقهای در جشنواره فجر ۱۴۰۳ به نمایش درآمد.
داستان «شمال از جنوب غربی»
قصه فیلم «شمال از جنوب غربی» مربوط به دهه شصت و وقایع آن از جمله جنگ و خرابکاریهای سازمان مجاهدین خلق در آن زمان است. ابتدای فیلم متنی ظاهر میشود که بهنظر میرسد فیلم از روی واقعه تاریخی مشخصی ساخته شده اما نهایتا صحت فیلم مشخص نیست، زهره (با بازی بهنازجعفری) از اعضای سابق سازمان مجاهدین است که با همسرش (امیر آقایی) و پسرشان زندگیای معمولی دارند اما این آرامش چندان طول نمیکشد.
سازمان قصد انفجار یک محموله شیمیایی و خرابکاریهای گوناگون با پشتیبانی حزب بعث عراق در سرتاسر کشور را دارد و در این مسیر افسری ایرانی (مصطفی زمانی) و تیمش، تلاش میکنند تا عملیات اخیر آنها که در شمال کشور برنامه ریزی شده را خنثی نمایند. در این جریان نیروهای نفوذی و خودی نیز شناسایی میشوند.
تولید پرهزینه، فیلم متوسط
حمید زرگرنژاد، کارگردان این فیلم قبلتر فیلمهایی نظیر «شماره ۱۰»، «ماهورا» و مستند «روز سوم» (که بعدتر سینمایی روز سوم اثر محمدحسین لطیفی براساس این مستند ساخته شد» مشخصا علاقهمند به ساخت فیلمهای دهه ۶۰ است. مهدی مددکار، تهیه کننده سینمایی «شمال از جنوب غربی» در تجربه مدیریت تولید سریالهای تلویزیونی نظیر «حانیه» و «روزهای ابدی» را داشته و تنها اثری که پیش از این در جایگاه تهیهکنندگی حضور یافته مربوط به سینمایی «هاری» میشود. بیشتر این آثار بنمایه انقلاب و جنگ داشته و تهیهکنندگی سینمایی «شمال از جنوب غربی» با کارنامه پیشین او هماهنگی دارد.
فیلم «شمال از جنوب غربی» با صحنههای جنگی، لوکیشن جنگل و جلوههای ویژه مشخصا فیلمی پرهزینه است اما به اندازه هزینهای که برای آن شده، فیلم سطح بالایی بنظر نمیرسد. سعی شده با دوربین گرانقیمت و بازیگران مطرح و تکنیک، ضعفهایش پوشانده شود اما همین ضعفها آن را به فیلمی متوسط تبدیل کرده است. بجای روایت، صحنههای تیراندازی بلندمدت حوصله مخاطب را سر میبرد که اتفاقا تیراندازیهای قویای هم نیست. صدای تیر میآید و نماهای باز تیراندازی.
بازی با خط زمانی، بجای تعلیق ایجاد ابهام میکند. درست است که شما دائما درحال حدس زدن ماجرا هستید و سوال میپرسید اما بیشتر بخاطر این است که کارگردان شما را کاملا در جریان قرار نداده و نه که بخواهید خط قصه را حدس بزنید. این موضوع یک تعلیق ساختگی ایجاد میکند، مجبور هستید فیلم را ببینید تا سردربیاورید که چه شده!
بازیها؛ قوت اصلی «شمال از جنوب غربی»
چیزی که بیبروبرگرد نقطه قوت این سینمایی محسوب میشود، بازیهای آن است. مصطفی زمانی، امیر آقایی، بهناز جعفری، سیامک صفری، علی دهکردی، مهدی زمینپرداز، محمد رسول صفری، هومن حاجی عبداللهی، امیررضا دلاوری، و حتی بازیگران جدیدتری مثل بهزاد جعفری هرکدام به نوبت میدرخشند و از پس تمام وجوه نقش برمیآیند بااینکه در نقشهایشان نسبتا پیچیدگی خاصی وجود ندارد اما مشخصا به کاراکترها کمی عمق بخشیدهاند. برای مثال نقش مجید که توسط هومن حاجی عبداللهی ایفا میشود بسیار نقش گنگ و نامشخصیست. اگر یک جمله از گذشته مجید بپرسید، یک خط پیشزمینه داستانی ندارد اما نهایتا بازیگر با نقش کشتی گرفته و نقش نسبتا درآمده، هرچند بنظر میرسد نقش او دستخوش تغییراتی در تدوین نهایی شده باشد.
مصطفی زمانی بعنوان شخصیت اصلی این فیلم وضع پیچیدهتری دارد. قهرمانی را قرار است به تصویر بکشد که چندان قهرمان نیست و نمیدانیم چه برتریای دارد که وقتی همه اطرافیانش گلوله میخورند، او سالم میماند و تیم را هدایت میکند. نه زمان هدایتش قاعدهمند است، نه سیلیای که میزند، نه توبیخ شدنش. اینکه شک و غم را مصطفی زمانی به خوبی نمایش داده از ضعف کاراکتر نوشته شده کم نمیکند.
دهه ۶۰ محبوب فیلمسازان
هربار که سراغ گیشه میرویم میتوانیم مطمئن باشیم که حداقل دو فیلم همزمان از دهه ۶۰ روایت میشود. انگار بهتر است تقویم سال آتی را برای سینماگران ارسال کنیم و دور سالش خط بکشیم و بنویسیم: « شما اینجا زندگی میکنید.» اصلا دغدغههای این عصر فراموش شده. کاراکترهای کاملا ۱۴۰۰ای به فیلمهای دهه ۵۰ و ۶۰ سفر زمانی میکنند.
فیلم اکشن بخواهند بسازند تنها یک راه پیش رویشان است، از جنگ و عملیات خرابکارانه بگویند و تیراندازی نشان دهند. آیا در ۱۴۰۰ هیچ اکشنی اتفاق نمیافتد؟ در یک موضوع میتوانیم از سینمایی «شمال از جنوب غربی» تشکر کنیم، آن هم اینکه زورکی ایدئولوژی به خورد مخاطب نداد. البته صحنههای پیدرپی شهادت مردم و نیروهای امنیتی کمی جبران میکند و باعث میشود که بهصورت اگزجره احساس دین به آنان داشته باشیم اما خبری از دیالوگهای قلمبه سلمبه و پیام مستقیم نیست.
داستانهای ابتر
صحنههای کوتاه دوثانیهای در فیلم وجود دارد که نمیدانیم برای چه اتفاق میافتد. روایت فرمان مشخصی ندارد و با این موضوع شما را گیج میکند مثلا جایی قرار است یکی از نیروهای سابق سازمان (خاطره اسدی) به امیر آقایی نکته مهمی بگوید. شروع میکند به مقدمهچینی و کات میخورد. میرویم به صحنه بعدی و منتظریم دوباره به خاطره اسدی و امیر آقایی بازگردیم و این اتفاق نمیافتد و فیلم کمی بعد تمام میشود.
یا شخصیت حبیب (سیامک صفری) دائما بخاطر ارشد نبودنش به مصطفی زمانی معترض استو دقیقا در اوج گسترش کاراکترش میبینیم که همراه امیررضا دلاوری شهید شده. این موضوع یکی از حواشی اصلی اکران نیز بوده است. امیررضا دلاوری تعداد انگشتان یک دست دیالوگ دارد و زود هم حذف میشود. ظاهرا او در اکران به این موضوع معترض بوده و کارگردان خود دلاوری را مقصر دانسته که سر این پروژه، جای دیگری نیز مشغول بوده است. به هرجهت کاری که با او در فیلم میشود، مشخصا از شر کاراکتر خلاص شدن است و هیچ داستان یا توجیه دیگری ندارد.
فیلم شما را با داستانهای بیربط بمباران میکند و همه را حل نشده، رها. منطق جهان داستان مشخص نیست، چرا همه برای شهید صحنه اول عزاداری میکنند اما بقیه اعضای گروه به سادگی میمیرند، انگار که هیچوقت وجود نداشتهاند. در شرایط جنگی و خرابکاری درست است که قبح مرگ میریزد اما انگار بعضی کمتر مهم هستند. هر صحنه مرگ و حذف حداقل یک بازیگر را نشان میدهد و سعی شده با این موضوع ایجاد شگفتی کند اما این تکنیک کمی نخنماست. از نظر فیلمبرداری و دکوپاژ، فیلم چیزی کم ندارد و همین توقعات را بالا برده. ما با یک فیلم معمولی مواجه نیستیم و باید سخت بگیریم. کارگردان و تهیهکننده هم باید همین حس را داشته باشند.
توجه به اسم فیلم نیز مهم است. «شمال از جنوب غربی» بازی با اثر معروف آلفرد هیچکاک به نام «شمال شمال غربی» است. این برداشت اسم معنی خاصی در ذهن متبادر نمیکند. دو فیلم نه ژانر مشترک دارند و نه ویژگی مشترک دیگری. گاهی نامگذاری مشابه موجب میشود که کمی از بار روانی فیلم مرجع به فیلم منتقل شود؛ مثل شوخی فیلم «بعدازظهر سگی سگی» با «بعدازظهر سگی» اما اینجا چنین اتفاقی نمیافتد. حتی خود اسم مبهم است که چه ربطی به ماجرا دارد؟ دورترین حدسی که میتوان زد این است که منظور کارگردان ورود نیروهای مجاهدین از جنوب غربی کشور به محل وقوع داستان که در شمال بوده و خواسته اینطور با کلمات بازی کند.
درنهایت در سینمایی «شمال از جنوب غربی» ارزش تماشای بالایی دارد. تنش و استرس هر ثانیه به مخاطب منتقل میشود. جذاب است، داستان را دنبال میکنید. خودتان را در آن زمان میبینید، حس همذاتپنداریتان غلیان میکند. از دیدنش لذت میبرید، غافلگیر میشوید. بخاطر تکنیک قویاش، فیلمی ماندگار در زمینه جنگ و سازمان مجاهدین محسوب میشود اما یک شترگاوپلنگی ایجاد شده که نه میشود گفت شتر است، نه گاو و نه پلنگ.