شنبه 17 شهریور 1403 / خواندن: 12 دقیقه
پرونده پرتره محمدعلی بهمنی | صفحه دهم

گفتگوی منتشرنشده مجله میدان آزادی با زنده‌یاد محمدعلی بهمنی: «شرکت‌های موسیقی سودشان را در کارهای ضعیف می‌دانند»

کار آزاد و عامیانه‌مان فقط این سوی انقلاب انجام نشده؛ بلکه آن‌سوی انقلاب هم کارهای خوب بسیاری داشته‌ایم. اصلاً کار عامیانه گاهی از کار رسمی ما قوی‌تر است. چون مسائل را درونی‌تر بازگو می‌کند. ما وقتی می‌خواهیم کودکانمان را بزرگ کنیم مگر با کلام رسمی بزرگ می‌کنیم؟ قصه‌ها و شعرها همه عامیانه‌اند و از گذشته هم وجود داشته‌اند. اما چیزی که واقعاً انسان از آن رنج می‌برد این است که این‌ها کار محاوره را از کسانی دریافت می‌کنند که شاعرانگی‌ای نمی‌شناسند

5
گفتگوی منتشرنشده مجله میدان آزادی با زنده‌یاد محمدعلی بهمنی: «شرکت‌های موسیقی سودشان را در کارهای ضعیف می‌دانند»

مجله میدان آزادی: هفت روز از مراسم تدفین استاد بهمنی عزیز می‌گذرد و همچنان اندوهناک جای خالی اوییم. به همین مناسبت پرونده‌پرتره محمدعلی بهمنی را با یک مطلب ویژه به روز می‌کنیم: چنانکه می‌دانیم زنده‌یاد استاد محمدعلی بهمنی به‌جز درخشش در غزل، جزو برترین چهره‌های تاریخ ترانه‌سرایی ایران نیز بود. هم به سبب ترانه‌های ارزشمند و شنیدنی خودش و هم به سبب نقشی که در تربیت ترانه‌سرایان جوان و نیز تولید و ترویج ترانه‌های دیگران داشت، به‌ویژه در سال‌هایی که ریاست شورای شعر و ترانه را در وزارت فرهنگ و ارشاد و یا در رادیو برعهده داشت. از همین‌رو چندی پیش تصمیم گرفتیم برای مرور تاریخ ترانه‌سرایی ایران و همچنین بررسی وضعیت ترانه‌سرایی امروز با استاد بهمنی گفتگو کنیم. فرصتی فراهم شد و با مهربانی و تواضع و لطف همیشگی استاد گفتگوی ما انجام شد. وقتی گفتگو را پیاده و ویراستاری کردیم دیدیم هنوز مصاحبه آنقدرها کامل نیست و برای انتشار نهایی، بخش‌ها و سوال‌های دیگری را کم دارد. حسرت اینجاست که شلوغی کارها و بعضی گرفتاری‌های خود ما در زمانی و بعد هم بیماری و درگذشت استاد بهمنی گفتگوی‌مان را ناتمام گذاشت؛ اما تصمیم گرفتیم برای آنکه آموخته‌هایمان از استاد بهمنی را پیش خودمان حبس نکنیم گفتگو را منتشر کنیم؛ بنابراین تازه‌ترین صفحه پرونده میدان آزادی اختصاص پیدا می‌کند به مصاحبه‌ای منتشرنشده با محمدعلی بهمنی، اختصاصا در موضوع ترانه و ترانه‌سرایی. نیلوفر بختیاری، شاعر و پژوهشگر ادبیات که خود از ترانه‌سرایان خوب کشورمان است زحمت این گفتگوی خواندنی را کشیده است. گفتگو را در ادامه بخوانید:

 

استاد لطفا درباره‌ی تغییر معیارهای سرایش ترانه از پیش از انقلاب تا امروز برایمان بگویید. در یکی از گفت‌وگوهای شما می‌خواندم که در گذشته ارتباط میان عوامل اجرایی یک ترانه تنگاتنگ‌تر از امروز بوده. درباره‌ی چگونگی این ارتباط می‌فرمایید؟

در سال‌هایی که از آن صحبت کردید،  بیشتر کارها در فضایِ موسیقی ایرانی بود. موسیقی پاپ هنوز به آن شکل که در همان سال‌ها اتفاق افتاد نبود. چون بیشتر مرکزیتش رادیو -واقع در میدان ارگ- بود و از تلویزیون و ارشاد مجزا بود. حدود سال 1342 آقای فریدون مشیری مرا با رادیو آشنا کرد. دکتر «هدایت‌الله نیّرسینا» سرپرست شورای شعر رادیو، خیلی اجازه نمی‌داد کسی شعرش را بدهد به آهنگساز و بگوید آهنگساز روی این شعر ملودی بگذارد؛ مگر اینکه مثلاً، برای آواز و غزل باشد؛ ولی درخصوص تصنیف چنین نبود. حتی به آهنگساز اجازه نمی‌دادند آهنگی را که ساخته در اختیار شاعر بگذارد که روی آن شعر بگوید. دکتر نیرسینا به آهنگساز می‌گفت فقط اجرای اول را به اندازه‌ی یک یا دو خط شما باید بنوازید. این در شرایطی است که شاعر حاضر است، آهنگساز و خواننده هم باید باشند و نشستی داشته باشند. می‌گفت آهنگساز همان بخش اول را می‌سازد و اگر با صدای خواننده و بیت اول شاعر هماهنگ شد و توانست آهنگساز را راضی کند، باقی‌اش را در اختیارش می‌گذاریم. اجازه نمی‌دادند کل یک آهنگ در اختیار یک شاعر باشد. و این خیلی هم خوب بود. چون  در همان ابتدا شناختی حاصل می‌شد و وقت کسی هم زیاد گرفته نمی‌شد که شاعر زحمت بسیاری بکشد و بعد شعر مورد قبول واقع نشود. ممکن بود این گردهمایی سه نفره در منزل یا در رادیو اتفاق بیفتد. خود من در ابتدا فکر می‌کردم خیلی این کار مشکل است، اما بعداً از این شیوه خوشم آمد که هدف کار در همان ابتدا مشخص بشود. تا آن‌که بعدا دلم شور بزند که آیا این شعر ساخته شده یا نه.

 تا حوالی سال‌های 44 هم این شیوه ادامه داشت و دکتر نیرسینا کوتاه نمی‌‌آمدند. بعدش تغییراتی در این روند اتفاق افتاد. دکتر نیرسینا رفتند و اگر اشتباه نکنم دکتر جهان‌بانویی یا جهان‌بانی آمدند. ایشان از زاویه‌دید خودش گفت به جای یک شورا باید دو شورا داشته باشیم. شورایی که تاکنون وجود داشته که ادامه پیدا کند ولی باید یک شورای دیگری هم باشد. در همان ابتدا از آقای نادر نادرپور دعوت کرد و مدریت شورا را به او داد و آقای مشیری و خانم بهبهانی را هم به این شورای دوم افزودند. به‌علاوه‌ی چند شاعر دیگر که هم در غزل و هم شعر بعد از نیما جایگاهی داشتند و  از زاویه‌ای در این مقوله معلمان خوبی بودند.

شورای اول بیشتر مربوط به تصنیف‌هایی بود که موسیقی ایرانی روی آن قرار می‌گرفت. شورای دوم هم هم‌زمان با شکل‌گیری موسیقی پاپ بود. اتفاق قشنگی بود. بگذریم که تا سال 46 شورای سومی هم به پیشنهاد ایشان افزوده شد. ایشان خیلی نسبت به ترانه‌ها نگاه کاشفی داشت، در عین اینکه توجه داشت آن عزیزان که سنی هم از آنها گذشته بود در جایگاه خودشان حرکت کنند. شورای دوم با رویکرد شعر نیمایی هم بود. در شورای دوم ضرورت پرداختن به پاپ امروز برای مخاطب عامیانه احساس می‌شد. شورای سوم را هم آزاد گذاشته بودند که هم روی غزل کار کنند، هم اشعار نیمایی، هم کارهای آزاد.

 

یعنی اعضای شورا هم به سرایش ترانه می‌پرداختند و هم داوری ترانه‌ها؟

بله، مثل امروز نبود که ترانه‌هایی از استان‌های مختلف به دستشان برسد؛ مگر آن‌که کسی شخصاً ترانه‌های خود را به شورا می‌آورد. ولی در هر شکل، بیشتر شاعران ساکنان تهران بودند.  شکل‌گرفتن ترانه، که در روزگار ما درموردش مشکلاتی داریم، این‌گونه بود که شاعران و آهنگسازان باید صحبت‌ها و همفکری‌هایشان را بر مبنای ساز و کار شورای سوم رادیو انجام می‌دادند. عزیزانی هم که بودند خیلی‌هایشان از دست رفته‌اند و خیلی‌هایشان هم هنوز دارند کارشان را در خارج از ایران انجام می‌دهند. این سازوکار و شکل اولیه‌ی سروده‌شدن «ترانه» یا «تصنیف» ( شکل قدیمی‌تر و نام اولیه‌ای که به ترانه گفته می‌شد) بود، و کنار این‌ها «سرود» هم بیشتر شامل مضامین ملی و ... بود.

 

با توجه به این‌که امروز شیوه‌ی اجرای ترانه‌ها متفاوت است و اغلب ترانه‌ها از پیش سروده می‌شود، گاهی می‌بینیم این آثار ظرفیت موسیقایی بالایی ندارند و تنها اشعاری هستند که به زبان محاوره سروده شده‌اند. می‌خواستم بدانم به نظر شما این‌گونه آثار را می‌توان ترانه دانست یا باید به آن عنوان شعر محاوره را نسبت داد؟

این‌گونه ترانه‌ی شکسته را ما از گفت‌وگوهای محاوره‌ی خودمان گرفته‌ایم. چه کارهای با ارزشی هم در این زمینه داریم. همانطور که گفتم عزیزان شورای سوم که جریان ترانه امروزین با آن‌ها شروع شد، وقتی کارهایشان را مرور می‌کنیم، می‌بینیم آثاری دوست‌داشتنی در این زمینه آفریده‌اند که گاهی از برخی کارهای روزگار ما بهتراند. البته امروز هم همان‌طور که آگاهید ما ترانه‌سراهای بسیار باارزشی داریم که هم اشعار عامیانه و هم غزل‌ترانه‌های برجسته‌ای دارند.

متأسفانه بغضی که در گلوی ترانه‌ی امروز وجود دارد این است که، شاعر عزیزی که بر مبنای آشنایی و شناخت می‌دانیم جایگاهش در شعر کجاست، وقتی می‌بیند در کنار ترانه‌ی خودش در یک آلبوم، یک ترانه‌ی ضعیف بی‌ارزش هم اجرا شده است، طبیعی است که پشیمان بشود از این‌که یک کار خوب را داده به آهنگساز؛ هرچند کاری باشد که خیلی هم خوب ساخته و اجرا شده؛ منتهی این کار خوب در کنار یک صدا و موسیقی ضعیف دیگر منتشر می‌شود. خب طبیعی است که این شاعران کمی دلسرد شوند؛ عزیزانی که با آگاهی و ترانه‌های خوب هنوز هم حضور دارند و حداقل منی که پیگیرم می‌دانم چه کارهای ارشمندی دارند، ولی حق دارند که اجازه ندهند کسی آن‌ها را بخواند و منتشر کند. به همین دلیل از یک زمانی پیشنهاد تک‌آهنگ از روی یک دلسوزی مطرح شد. چون گفتیم خیلی از عزیزان را داریم که می‌خواهند خودشان به طور مستقل تجربه‌ای داشته باشند.

 

پس به نظر شما انتشار تک‌آهنگ در شرایط فعلی به نفع ترانه‌سراست؟

اگر یک آلبوم کامل از هشت شاعر در بیاید که همه‌شان از نظر فکری مترقی هستند، خیلی خوب است، اما امروز شرکت‌های موسیقی معمولاً سود خودشان را در کارهای ضعیف و ریتم‌دار که جوانان بیشتر می‌پسندند می‌دانند و خب یک شاعر خوب آنقدر هوشمندی دارد که این شرایط را قبول نکند. و وقتی قبول نمی‌کند مجبور می‌شود به شکل تک‌ترک و تک‌آهنگ کار کند و چون شرکتی نیست باید خودش هزینه کند. خیلی‌هایشان این بودجه را هم ندارند و حق هم این نیست که فرد صدای خوب یا شعر و موسیقی خوب خود را در شرایط نامطلوب عرضه کند.

 

آیا می‌شود ترانه را از شعر جدا دانست؟

ما کار آزاد و عامیانه‌مان فقط این سوی انقلاب انجام نشده؛ بلکه آن‌سوی انقلاب هم کارهای خوب بسیاری داشته‌ایم. اصلاً کار عامیانه گاهی از کار رسمی ما قوی‌تر است. چون مسائل را درونی‌تر بازگو می‌کند. ما وقتی می‌خواهیم کودکانمان را بزرگ کنیم مگر با کلام رسمی بزرگ می‌کنیم؟ قصه‌ها و شعرها همه عامیانه‌اند و از گذشته هم وجود داشته‌اند. اما چیزی که واقعاً انسان از آن رنج می‌برد این است که این‌ها کار محاوره را از کسانی دریافت می‌کنند که شاعرانگی‌ای نمی‌شناسند؛ اگرنه کسی که شاعر باشد چه محاوره بگوید، چه به زبان معیار و رسمی از نظر زیبایی و مفهوم فرقی نمی‌کند. تازه آن شعر محاوره مثل یک قصه زودتر هم به گوش می‌رود. پس ایراد بر سر این است که شرکت‌ها نباید این کارهای ضعیف و مسخره فعلی را تولید کنند.

 

از وقتی که برای ما گذاشتید تشکر می‌کنم.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
کسی که شاعر باشد چه محاوره بگوید، چه به زبان معیار و رسمی از نظر زیبایی و مفهوم فرقی نمی‌کند. تازه آن شعر محاوره مثل یک قصه زودتر هم به گوش می‌رود.

بغضی که در گلوی ترانه‌ی امروز وجود دارد این است که، شاعر عزیزی که بر مبنای آشنایی و شناخت می‌دانیم جایگاهش در شعر کجاست، وقتی می‌بیند در کنار ترانه‌ی خودش در یک آلبوم، یک ترانه‌ی ضعیف بی‌ارزش هم اجرا شده است، طبیعی است که پشیمان بشود از این‌که یک کار خوب را داده به آهنگساز

مطالب مرتبط