مجله میدان آزادی: اهالی شعر و ادب، محمد سلمانی که از نسل طلایی غزلسرایان دهههای گذشته است، عالم شعری او و رفاقت دیرینهاش با محمدعلی بهمنی را بهخوبی میشناسند. در هفتمین صفحه از پرونده «پرتره محمدعلی بهمنی» گفتگوی اختصاصی مجله میدان آزادی با استاد محمد سلمانی را خواهید خواند که در ادامه میآید:
یافتن چهرههای متعددی برای مصاحبه درباره زیست اخلاقی و شعری زندهیاد بهمنی چندان دشوار نبود اما پیدا کردن شاعری که خود از موسپیدکردههای غزل و غزل نو باشد و هم از دوستان نزدیک استادمحمدعلی بهمنی، انتخاب را برای ما دشوار کرد. ما کسی را انتخاب کرده بودیم که سخت مصاحبه میکند، گزیدهگوست و برای گفتگو با او که در مقام استادی است کمی باید دست و دلمان بلرزد؛ کمااینکه در این زمان و در سوگ محمدعلی بهمنی، حال و حوصلهی چندان مساعدی برای مصاحبه نداشت اما از آنجا که او خود سروده بود «پاسخ آیینه سنگ نیست» با تمام خستگی به سوالات ما پاسخ داد و توانستیم مختصر اما مغتنم با او به گفتگو بنشینیم.
محمد سلمانی از سخنرانان اصلی مراسم بدرقهی پیکر استاد محمدعلی بهمنی در تهران بود و در آن مراسم نیز سخنرانی مهمی دربارهی دوست دیرینهاش داشت که آوردن بخشی از آن را در مقدمهی این گفتگو خالی از لطف ندیدیم.
سلمانی در مراسم بدرقهی پیکر بهمنی گفت: «در این سالها از او بسیار آموختم. در طول تاریخ ادبیات با دو گونه شاعر مواجه هستیم؛ یکی از این دو گونه کسانی هستند که دور خود دیوار کشیدند اما بهمنی برای همه جا داشت. تمام تلاش بهمنی آشتی دادن گروههای مختلف شعری بود. استاد محمدعلی بهمنی همانطور که میخواست ترانه و غزل را با هم آشتی دهد سعی میکرد گروههای مختلف شعری را با هم آشتی بدهد برای همین هر دو سو، او را دوست داشتند. او اصلا به دیوار معتقد نبود. کسی را ندیدم که آنقدر از استاد بهمنی ناراحت باشد که از او فاصله بگیرد.
بهمنی عزیز سرزمین خود را دوست داشت و به سرزمینش تعلق داشت و آنچنان که در شعرش گفت: «گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی من اما/ جذبهای دارم که دنیا را بدینجا میکشانم» این چنین کرد؛ من امروز در مراسم بدرقهی او شخصیتهایی را میبینم که سالها جایی نمیدیدم اما امروز اینجایند و این کاری بود که آقای بهمنی کردند.
بهمنی در مورد شکلهای شعری هم همینطور بود و به گونهی خاصی از شعر پایبند نبود؛ اینطور نبود که به غزل، تنها و تنها پایبند باشد. او به همهی گونههای شعری شعر میگفت همانطور که خودش در شعرش گفت: «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است» و سعی میکرد در غزلش این را پیاده کند.
آنچه در ادامه خواهید خواند گفتگویی با محمد سلمانی در حال و هوای شعر و شخصیت استاد محمدعلی بهمنی است.
برای اولین سوال، غزل آغاز خوبی است؛ مهمترین ویژگی غزل مرحوم بهمنی و راز ماندگاری شعرش چه بود؟
بهمنی غزلش اگر ماندگار شد و دنبال شد و رواج پیدا کرد و استقبال شد به دلیل آن عاطفهای است که در کلامش وجود دارد و زیست شاعرانهای که بهمنی با آنها زندگی کرده است. بهمنی اینگونه نبود که بنشیند و ساختمان یک غزل را بچیند، بهمنی همانطور که شعر میگفت همانطور زندگی کرد.
هر شاعری یک سلوک شخصی در زندگی و شعرش دارد؛ از نظر شما مهمترین ویژگی اخلاقی آقای بهمنی که بر شعرشان اثر گذاشت چه بود؟
من در سخنرانیام هم گفتم که مهمترین ویژگی آقای بهمنی مهربانیاش بود که در شعرش ریخته شده بود. فقط هم مهربانی نبود؛ خب شعر معیارهای متفاوتی دارد که یکی مهربانی است. سادگی و سهل و ممتنع بودن شعر بهمنی یکی از ویژگیهای شعریاش است. منتها این سادهگویی، سادگی دارای عمق است. اینطوری نیست که ساده بگویی و همه متوجه شوند. شعرش را عامیترین آدمها میتوانند بفهمند و خواص هم از آن بهره میبرند.
شخصیت ایشان هم همین بود؛ کسی نمیتوانست واقعا مثل او مهربان باشد و مهربانیاش استثنا بود. همهی افراد دارای یک جاذبه و دافعه هستند آقای بهمنی ویژگیاش این بود که خیلی جاذبه داشت و دافعه نداشت درواقع در مقایسه با جاذبهاش، دافعهی کمی داشت. من نمیگویم این خوب است شاید همه این را نپسندند یا تایید نکنند اما بهمنی این جاذبه را داشت.
سرچشمه ارتباط و صمیمیت زندهیاد بهمنی با جوانان در چه بود؟
بهمنی شعرا و بهخصوص شعرای جوان را دوست داشت. جوانان برایش بسیار مهم بودند و تمام تلاشش را صرف کرد تا جوانها رشد کنند؛ برای خیلیها مهم است؛ برای من هم مهم است. من وقتی وارد جلسهای میشوم سعی میکنم کسی کنارم بنشیند که جوان باشد چون ما قرار است این میز را به جوانان تحویل دهیم.
ما برای کلمه زندگی میکنیم و برای ادبیات خدمت میکنیم و قرار نیست با تمام شدن ما، همه چیز تمام شود و با رفتن ما، ادبیات هم تمام شود. قرار نیست یک نسل بگذرد و همه چیز تمام شود. امثال آقای بهمنی به دنبال این بودند که کار را به جوانها تحویل دهند.
شما دربارهی آینده غزل فارسی نگران نیستید؟جناب بهمنی با سابقهی آشنایی که با هم داشتید نگران غزل فارسی نبودند؟
من آیندهی غزل فارسی را خیلی خوب میبینم. ما در جشنواره شعر نیاوران دریچهای برای رصد شعر جوان و شعر روز باز کردیم و به قضاوت و گزارش داوران، آیندهی بسیار خوبی برای شعر فارسی در پیش است. جناب بهمنی هم یکی از داوران این جشنواره بودند و به نوعی جامعهی شعر جوان را آنجا تماشا کردیم و آینده بسیار خوب است. ایشان هم به آیندهی شعر فارسی و غزل فارسی بسیار امیدوار بودند و نگران آینده نبودند و من هم اصلا نگران نیستم.
ما در غزل فارسی، غزلسرایان معاصر برجستهای داشتیم؛ مرحوم ابتهاج، منزوی، خانم بهبهانی و... جایگاه مرحوم بهمنی در غزل معاصر چگونه بود؟
هرکدام جایگاه خودشان را دارند و همگی اینها بزرگوار و تاثیرگذار بودند. بهمنی جایگاه برجستهای در غزل فارسی داشت، و این توصیفاتی که درباره غزل او میگفتند که غزل نیمایی یا غزل نوگرا، توصیفات درستی است. در مورد نگاه نیما به غزل و یا اینکه نیما آمد در شعر سنتی، سنتشکنی کرد، آقای بهمنی معتقد بودند که در اصل جهانبینی شاعر باید عوض شود و شکلها و فرم چندان تاثیرگذار نیست؛ میشود در قالب غزل که یک گونهی کهن شعر فارسی است حرفهای نو زد؛ خلاصهی فکرها و گفتههای بهمنی این بود.
در پایان این مصاحبه از محمد سلمانی خواستیم که خاطرهای از مرحوم بهمنی برایمان بگوید؛ خندهای تلخ کرد و گفت: «من چهل سال با او خاطره دارم، چطور میتوانم از میان این همه خاطرهی مستمر یکی را جدا کنم؟» و به ما این خبر را داد که به کوشش دوستان مرحوم بهمنی قرار است کتاب خاطراتی از سوی دوستانش منتشر شود که میتوانید بسیاری از این خاطرات را آنجا بخوانید. این پایان گفتگوی ما با استاد سلمانی بود که خدایش برای غزل این سرزمین حفظ کند.
مطلب مرتبط:
مصاحبه مجله میدان آزادی با محمدعلی بهمنی درباره ترانه و ترانهسرایی