مجله میدان آزادی: در صفحه بیستوهفتم از پروندهی «ماجرای انیمیشن ایرانی»، قسمت دوم «مصاحبهی مجله میدان آزادی با محمدرضا تقدسی» را میخوانید. در این قسمت، درباره چالشهای حضور جهانی انیمیشن ایرانی، هویت تصویری انیمیشن ایرانی، چشم انداز و رؤیای او در انیمیشن ایران و نقد تخصصی انیمیشن صحبت میشود.
-
چالشهای حضور جهانی انیمیشن ایرانی
از حضور جهانی و هویت بصری گفتید. اصلاً چقدر جهان به آن اهمیت میدهد؟ بچههای ما در کارهای کوتاه جشنوارهای خیلی جایزه میگیرند مثل همین اسکار اخیر برای «در سایهی سرو». چه ایرانیهایی که این طرف هستند، چه ایرانیهایی که دورگه هستند یا مهاجرت کردند. ولی بهجز حضور تجربی جشنوارهای و حضور تجاری، راه حضور انیمیشن ایران در بازار جهانی چیست؟ آیا مثلاً گرفتن نرمافزارهای لایسنسدار به حضور جهانی ما کمک میکند یا بیتأثیر است؟
تقدسی: ما در انیمیشن ایران افتخارات زیادی داریم. اما انیمیشن سه شکل کلی دارد: انیمیشن آماتوری، انیمیشن تجربی و انیمیشن حرفهای.
خب آماتوری که تعریفش مشخص است؛ بچههایی که تازه شروع کردند و دارند سیاهمشق میکنند. انیماتورهای تجربی آدمهای تکنیکالی هستند. یعنی فرق بین کسانی که در انیمیشن تجربی و حرفهای هستند در میزان سواد یا یادگیری تکنیکشان نیست. امکان دارد یک انیماتور و انیمیشنساز تجربی، یک تکنسین خیلی عالی باشد. فرق عمدهشان این است که انیمیشن برای انیمیشنساز تجربی، دلمشغولیاش است. سرگرمیاش است. ولی انیمیشن برای انیمیشنساز حرفهای کاری است که با آن زندگیاش را میگذراند. یعنی حرفهاش است. خب بالطبع هر کس میتواند با یک دایرهی کوچک شروع کند، وقت بگذارد، انرژی بگذارد، چون هابیاش است دیگر برایش خیلی مهم نیست. یک نفر باغ درست میکند و میخواهد از میوهاش سود ببرد. مثلاً درختی را پرورش میدهد که ازش لذت ببرد، فقط نگاهش کند. بالطبع پایهگذاری انیمیشن ایران بر مبنای انیمیشن تجربی بود. یعنی آدمهایی و گروههایی که با عشق و علاقه و بدون اینکه به بحثهای مالی فکر کنند، بدون اینکه مثلاً به سود فکر کنند یا به گسترش کار فکر کنند، آن چیزی را که دوست داشتند انجام میدادند.
کارهای خیلی خوبی از قِبل این تفکر ساخته شد که خب ما الان داریم میبینیم جایزههای بینالمللی میگیرند. به نظر من بالاترین سطح آن که اسکاری بود، همین انیمیشن «در سایهی سرو» است که باعث افتخار انیمیشن ایرانی است.

«در سایه سرو»، ساختهی «شیرین سوهانی» و «حسین ملایمی»
اما وقتی در مورد بازارهای جهانی صحبت میکنیم، از انیمیشن حرفهای میگوییم. این دیگر به انیمیشن تجربی ربطی ندارد. انیمیشن تجربی پنج دقیقه است، ده دقیقه است، پانزده دقیقه است. اصلاً نمیتواند باب تجارت را باز کند. یک مبادلهی فرهنگی، یک قوت فرهنگی است که خدا را شکر ما به واسطهی جوانهای بااستعدادمان داریم.
پس بازارهای جهانی استوار میشود بر انیمیشن حرفهای! خب چرا ما در انیمیشن بازارهای جهانی حضور نداریم؟
در این باره دو نکته وجود دارد: ما حلقهی مفقودهای داریم به اسم ارتباط با بازارهای خارج از چارچوبهای مرز ایران. اما آیا انیمیشنسازها میتوانند این چارچوبها را به وجود بیاورند؟ نه! نمیتوانند به وجود بیاورند. مورد اول این است که بازارهای جهانی تحت سیطرهی پشتیبانی و حمایت دولتهاست. یعنی شرکتهای انیمیشن اگر پشتوانهی دولت نداشته باشند مثل بقیه نمیتوانند بروند و در جایی، در یک نمایشگاهی با یک کسی قرارداد ببندند. مثلاً اگر شما صادرکنندهی آهن باشید، نمیتوانید آهنتان را زیر بغل بزنید و بروید به یک کشوری بفروشید. باید وزارت بازرگانی بیاید، برایتان نمایشگاه بزند و بستر را به وجود بیاورد که شما در آن بستر با تضمین دولت، جنستان را بفروشید. دولت باید خریدارهای جهانی را دعوت کند، برایشان امکانات ایجاد کند، برایشان جذابیت ایجاد کند. آنها را بیاورد و انیمیشنسازان ایرانی را هم بهعنوان طرف مقابل بیاورد و یک بازاری ایجاد کند که آن بازار بینالمللی بازار معتبری باشد و بعد بیاید پشت کارها را بگیرد.
مورد دوم هم تحریمهاست که برای تبادلات مالی بالای دو هزار دلار به مشکل میخوریم. این هم کار را سخت میکند. کسانی هم که معمولاً از ایران جنس میفروشند، نه همه ولی خیلیها به نام کشورهای دیگر است. شما یوتیوب را بروید نگاه کنید! بعضی انیمیشنسازهای ایرانی مبدأشان را ایران نزدند.
الان شما در واقع بزرگترین چالشی را که برای حضور جهانی ما وجود دارد گفتید. حالا بزرگترین چالشی که برای انیمیشن ایران میبینید چیست؟
تقدسی: نگاه کنید چه اتفاقی الان در انیمیشن ایران میافتد؟ در بخش داخلی ما با دو تا جبهه طرفیم که برایتان میگویم.
اول، بهدلیل اینکه ارزش پول ما آمده پایین، برای کشورهای همسایه که دارند کار انیمیشن میکنند خیلی بهصرفه است که با تکنسینها و هنرمندهای ما کار کنند. من یادم است که یکوقت کرهی جنوبی بودم. آن موقع وقتی حساب میکردم میدیدم بچههای ما بهتناسب دلاری، هماندازهی کارگردانهای کرهای یا بیشتر از آنها درمیآورند. پس حتی بهصرفه بود که ما با کارگردانهای کرهای کار کنیم و از نیروی آنها استفاده کنیم. ولی خب ما متخصصهای خودمان را داشتیم و نیازی نبود.
در آن سال و نه امروز، بعد از کرهایها، چینیها بودند که ارزانتر میگرفتند. بعد فیلیپینیها و بعد هندیها بودند. آخرسر بنگلادشیها بودند.
الان بهخاطر افت قیمت پول ملی ما، ما میتوانیم واقعاً با بنگلادشی رقابت کنیم. یعنی میتوانیم کار خارجی بگیریم. اما ما اگر در شرایط مساوی کاری و هنری باشیم باز بحث دور زدن تحریمها را داریم. پس بالطبع وقتی کار با خارجیها سخت شود، بچههای ما بهشکل انفرادی میشوند عوامل تولید برای خارج از کشور. چون این آدمها هنرمندند، متخصصاند و قیمتشان خیلی بالاست توی دنیا. اما هم بهخاطر ارزان بودن پول ملی و هم سخت بودن اتصال با کشورهای دیگر، در پروژهها از آنها بهعنوان نیروی ارزان استفاده میشود. خیلی از پروژههایی که در کشور ترکیه انجام میشود روی دوش انیمیشن ایران جلو میرود. برای اینکه مثلاً یک انیمیشن اگر کف قیمتش دقیقهای سه هزار دلار باشد، طرف شش دست میچرخاند، مثلاً پانصد دلار میدهد یک ایرانی برایش انجام دهد. پانصد دلار میشود پنجاه میلیون تومان.
این هم میشود فریلنسری، هم درآمد دلاری.
تقدسی: دقیقاً و برای انیماتور خوب است ولی برای من تولیدکننده مشکلساز است. چرا؟ میروی به طرف میگویی چقدر میگیری؟ میگوید چهل تومان. دفعهی بعد میروی بهش میگویی چقدر میگیری؟ میگوید صد تومان. بهش میگویم تو ماه پیش چهل تومان میگرفتی. میگوید خب الان صد میلیون است چون دلار گران شده. دلار از چهل تومن شده صد هزار تومان. این هم از چهل میلیون تومان رسیده به صد میلیون تومان. خب چرا باید بیاید برای من کار کند؟!
بخش دومی که در ایران باب شده ارگانهای وابسته به دولت یا وابسته به حکومت هستند. حالا یا ارگان نظامیاند یا هر جا. به هر حال آنها تصورشان این است که ما باید بخشی از هزینههایمان را برای بخش فرهنگی خرج کنیم که ایدهی خوبی است.
اینها چون عملاً چیزی به نام اقتصاد فایدهمحور ندارند و همیشه دولت هزینه میکند و به فکر فایده نیستند، خیلی با دست و دلبازی خرج میکنند و برای عوامل در حد همان خارجیها هزینه میکنند.
پس آن بخش دیگر از عوامل تولید هم که با خارج کار نمیکنند عملاً جذب اینها میشوند با درآمد خوب. این ارگانها غالباً کارهای دولتی میکنند که شاید کارهای خوبی هم باشد ولی لزوماً برای سود نیست، یعنی امکان دارد مثلاً در مجموع برای یک کاری صد میلیارد، دویست میلیارد یا سیصد میلیارد هزینه کنند، ولی بیست میلیارد هم که دربیاید راضی باشند. از این دو جناحی که دارند در ایران کار میکنند، فشار اصلی منتقل میشود به بخش خصوصی و بخش خصوصی عملاً قدرت رقابت با هیچ کدام از این دو یعنی خارجیها و دولتیها را ندارد و متخصصش را از دست میدهد. پس شرکتهای خصوصی که ماندهاند، برای ادامهی حیات و رسیدن به درآمد خوب باید بروند به منابع تغذیهای ایران یا بازارهای جهانی وصل بشوند.

«محمدرضا تقدسی» در دفتر کار خود
با وجود این چیزی که گفتید حالا مثلاً شما بخواهید یک کاری بسازید انیماتور راحت پیدا میکنید یا نه؟
تقدسی: بستگی دارد که چه کاری بخواهیم بسازیم و با چه هزینهای. گفتم انیماتور بهعنوان یک انسان حق انتخاب دارد که در داخل ایران و در خانهی خودش برای یک کشور خارجی کار کند و پول دلاری بگیرد یا برود با یک ارگانی یک کار طولانیمدت با کیفیت انجام دهد و پول خوب بگیرد. ما اگر بخواهیم انتخاب آن هنرمند باشیم باید توقع مالی او را برآورده کنیم.
ما باید به سطح توقع او برسیم. مثلاً یک کار خوب پیشنهاد بدهیم و او بگوید حالا چون این کار خیلی خوب است من از سطح توقع مالی خودم کمی پایین میآیم که در این کار خوب شریک باشم. رقابت یعنی همین، چون به هر حال انیمیشن جزو هنرهایی است که بهشدت به عوامل انسانی وابسته است، آن هم به تعداد زیاد در واحد زمانی طولانی.
-
دربارهی هویت تصویری انیمیشن ایرانی
یک نقدی که به انیمیشن ایران میشود، این است که میگویند انیمیشن ژاپن کاملاً هویت تصویری دارد و تو ببینی میفهمی که این کار ژاپن است. انیمیشن غربی همینطور. انیمیشن ایران، اگر از دههی هفتاد حساب کنیم سی و چند ساله است، اما هنوز به یک هویت بصری نرسیده. حالا شاید یکی هم بگوید انیماتورهای ایرانی خیلی خلاقاند و برای هر کارشان یک محتوای بصری ویژه و یک جهان میآفرینند. میخواهم بدانم نظر شما چیست؟ به نظر شما هنوز به آن هویت بصری نرسیدیم و آیا اصلاً لازم است برسیم؟
تقدسی: نگاه کنید وقتی ما از کلمات استفاده میکنیم باید ببنیم که آن مفهوم مصداقی دارد یا شامل یک مجموعهی کلی میشود. شما وقتی سینمایی انیمیشن ژاپن را مثال بیاوری، مصداق کاملاً درستی است. شما یک انیمیشن را میبینید و میگویید، آهان این یک انیمهی ژاپنی است. اما در مورد آمریکا، مصداق انیمیشن آمریکایی برایتان دقیقاً چیست؟ کاری که پیکسار میکند؟ کاری که دریمورکز میکند؟ هانا باربارا منظورتان است؟ دقیقاً کدام را دارید میگویید؟ الان مثلاً انیمیشنهایی را که کره میسازد، میتوانید تشخیص بدهید؟ یا هندیها؟ یا چینیها؟
اینکه شما یک کاری انجام بدهید و تا میبینند، بفهمند که این کار شماست، شاید ایدهی خوبی باشد. اما این ایده چقدر کمککننده است؟ من نمیدانم! حالا یکی دو تا مصداق داریم که کار، قابل تشخیص است که از کی و کجاست اما آیا این ضرورت دارد؟ تو را بینالمللی میکند؟ نه لزوماً!
حتی در هنر قدیم هم همینطور است. مینیاتور، ایرانی است؟ چینی است؟ مغولی است؟ دقیقاً چه چیزی را در ذهن شما ایجاد میکند؟ به نظرم شما بگویید مینیاتور چینی است! اما وقتی ریشههایش را نگاه کنید، میبینید ریشهها ایرانی است. پس میشود گفت که این بحث انحرافی است.
من انیمیشن را به سه بخش تقسیم میکنم: انیمیشن خوب، انیمیشن متوسط و انیمیشن بد. و بر اساس این، سه تا نتیجهگیری میکنم.
من اگر بتوانم به سبک انیمهی ژاپنی انیمیشن ایرانی بسازم، برایم خیلی بهتر است تا مثلاً سعی کنم با یک سری فرمهای ایرانی انیمیشن متوسط یا بد بسازم. چقدر خوب است که یک روزی به جایگاهی برسیم که ما هم ساز و کار را داشته باشیم. اما اصلاً ما هم این ساز و کار را به وجود بیاوریم، چه کسی ساز و کار انیمیشن ایران را در دنیا میخواهد؟ هر چیزی را ضرورت وجودیاش به وجود میآورد. وقتی مثلاً به تاریخ انیمیشن ژاپن نگاه میکنید، میبینید یک نفر به اسم «اتو مو» آمد انیمیشن را سادهسازی کرد، برای اینکه بتوانند طیف بیشتری کار انجام دهند و برای اینکه بتوانند از آن پول دربیاورند. و بعد چیزی را پایهگذاری کرد که ما به آن میگوییم انیمه! یعنی او نیامد یک سبک انیمیشن درست کند، خواست یک سبک ارزان درست کند. سبکی که همه بتوانند کار کنند.
این ساز و کار به تولید گسترده احتیاج دارد. در آن تولید زیاد است که فرهنگ ایرانی به وجود میآید. در آن تولید زیاد شاید الگوی ایرانی به وجود بیاید. اما تا زمانی که به آن حد از تولید نرسیم، به نظر من این صحبتها شاید خیلی کمککننده نباشد. بد نیست ها! من هیچ جبههای در قبالش ندارم ولی از آن حرفهایی است که ما را به آن مسیری که میخواهیم نمیرساند. بیشتر ما را معطل فرم و بحثهایی میکند که شاید در انیمیشن امروز در ۲۰۲۵ به ما کمک نکند!

قابی از دفتر کار «محمدرضا تقدسی»
راه ورود جوانها به انیمیشن را راه آسانی میبینید یا مثلاً راه سخت و پرچالش و بستهای است؟
تقدسی: ببینید این خیلی به دیدگاه جوانها بستگی دارد. مثلاً من اگر بنشینم خاطراتم را تعریف کنم و از چیزهایی که باعث موفقیتم شده بگویم، اگر یک جوان بخواهد آنها را انجام دهد الان ممکن است باعث شکست او بشود. وضع و شرایط تغییر کرده است. گفتم که هشتاد درصد از چیزهایی که من میدانم دیگر به درد بچهها نمیخورد. نهتنها به دردشان نمیخورد، بلکه امکان دارد برایشان مضر هم باشد. در صورتی که من از آنها نفع بردهام.
جوانی که الان میآید وارد انیمیشن میشود، نه در مدرسهای که من درس خواندم درس خوانده، نه در دانشگاهی که من درس خواندم درس خوانده و نه در فرهنگی که من بزرگ شدم بزرگ شده است. در فرهنگی متفاوت بزرگ شده است و درست که بهصورت فیزیکی در کنار من بوده اما دنیای آموزشمان با همدیگر متفاوت بوده است. پس بالطبع او نباید دنبالهرو من باشد. همانطور که من نمیتوانستم دنبالهرو بزرگتر از خودم باشم.
کم اهمیت شمردن و بیاحترامی به آنها نیست، بحث من تغییر است. جوان الان در تکنولوژی زندگی میکند. اما من در لبهی تکنولوژی نبودم. شما اگر بهعنوان یک انسان در قرن پانزدهم به دنیا میآمدید، بعد مثلاً شما را با ماشین زمان میبردند به قرن هفدهم، خیلی اتفاق عجیبی نمیافتاد. و فکر کنم حتی تا قرن نوزدهم هم خیلی اتفاق عجیبی نبود.
وقتی من رفتم دانشگاه، استادهای من مثلاً سی سال بود که داشتند از آن چیزی که به من درس میدادند ارتزاق میکردند و کار حرفهای هم میکردند. الان ما در لبهی تکنولوژی هستیم. جوان الان که با آن فرهنگ بزرگ شده باید این را درک کند که اگر میخواهد در آینده نقشه داشته باشد خودش را در آن لبه حفظ کند.
آن ور این سایهروشن چیست؟ من فقط حدس میزنم، نمیتوانم بگویم دقیقاً چیست. چون گفتم هوش مصنوعی دارد معیارهای اصلی را تغییر میدهد، نه مصداقها را. خب؟ پس جوان با آن در لبه بودن و با بهروز کردن خود میتواند کار کند. باید به سایتهای مختلف مراجعه کند و باید بنشیند واقعاً هوش مصنوعی یاد بگیرد. هر کاری که میخواهد بکند باید ابزارش بهروز باشد تا بتواند کار کند.
من که دانشگاه میرفتم وقتی یک درسی را یک ترم میدادند، ترم بعد هم همان درس را میدادند، سال بعد هم همان درس را میدادند. الان واقعیتش من میروم سر کلاس و میگویم که بچهها قرار است این ترم این کار را بکنیم، هنوز ترم تمام نشده یک اتفاق جدید افتاده است.
یک زمانی به بچهها میگفتم اگر میخواهید پیشرفت کنید باید تخصصیِ تخصصی یک کار انجام بدهید. متخصص اسمش روش است. اما پارسال بود که به بچهها گفتم این حرفی را که هفتهی پیش به شما زدم، الان اشتباه است. سعی کنید چهار پنج تا تخصص پیدا کنید!
این به معنای بدخواهی یا خوشخواهی نیست، تغییر واقعاً وجود دارد. من هر ترم درسی داشته باشم یا هر جا بخواهم کار جدیدی انجام بدهم یا بخواهم با آدم جدیدی صحبت کنم، واقعاً باید مدتی طولانی مطالعه کنم که حرفهایم بهروز باشد. در صورتی که قبلاً اگر مثلاً کتاب «ظهور» استادم آقای عالمی را میخواندم، میتوانستم پنجاه سال درسش بدهم. الان اصلاً نمیدانند آن کتاب چیست با اینکه کتاب ارزشمندی است.
دیگر نمیتوانیم کتاب چاپ کنیم. یادم است یک بار میخواستند از من یک مشورتی بگیرند راجع به کتابهای تحصیلی، گفتم کتاب را فراموش کنید، باید سایت بزنید! ناشرها و مؤلفان کتاب، باید هر هفته مطلب را جدید کنند. گذشت آن زمان که کتاب میزدی و بیست سال کتاب بود. واقعیتش من از هفتهی پیش تا الان نمیتوانم خیلی چیزها را تأیید کنم. آموزش هم بحث زندهای است. چیزی در جهان اتفاق افتاده و جوان امروز باید این را بداند.
جوان امروز به نظرم باید چهار تا قابلیت را در خودش تربیت کند:
اول از همه باید تفکر انتقادی را یاد بگیرد. کسی که این را نداشته باشد در آینده هیچ جایگاهی نخواهد داشت. دوم باید گفتوگو را فرا بگیرد. سوم کار گروهی را آموزش ببیند و چهارم همهی اینها را با مبنای خلاقیت انجام دهد. اگر دنبال این چهار تا عنصر نرود، در آیندهی جهان هیچ جایگاهی نخواهد داشت. اگر میخواهد انیماتور باشد، باید خودش را در جایگاه انیماتوری که میخواهد از هوش مصنوعی استفاده کند، ببیند.
منظورم از همکاری و کار گروهی هم این نیست که دور هم جمع بشوند. شاید اصلاً در جاهای مختلفی از دنیا باشند ولی به هر حال باید یاد بگیرند که دیگران چه میگویند و نظرات دیگران چیست و این دیگران، فقط در مرزهای ایران تعریف نمیشود. یعنی یک مرز بینالمللی. نه اینکه جوان دچار استحاله بشود و فردیت خودش را فراموش کند، نه! اینها همه را داشته باشد، بهعنوان یک برگ برنده! باید بتواند با دنیا تعامل کند. دنیا هم لزوماً اعتقادات و دانستهها و تعصبات ما را ندارد. پس باید حتماً تفکر انتقادی را فرا بگیریم.
-
چشمانداز و رؤیای تقدسی در انیمیشن ایران
آرزو یا چشمانداز شخصیتان که دلتان میخواهد در انیمیشن ایران تحقق پیدا کند، چیست؟
تقدسی: به نظر من در نهایت با این حرکتی که به وجود آمده، انمیشن ایران به موفقیتهای زیادی میرسد. من نمیخواهم مجیز بگویم. ما جوانهایی که دید و هدف خوبی در بحث هنری داشته باشند، زیاد داریم. من جاهای مختلف میروم و بچههای مختلف را میبینم. در عین حال ما یک پشتوانهی فرهنگی عظیم داریم. خیلی از این حرفها از بس گفته شده، توخالی و شعاری به نظر میرسد. ولی واقعیتش به نظر من کشورهایی مثل امارات و اینها، هیچ وقت نمیتوانند در هنر به جایی برسند. خیلی پول میریزند، خیلی تلاش میکنند، اما نتیجه نمیگیرند. اما یک کشوری مثل ژاپن، یک کشوری مثل چین میتواند موفق باشد، برای اینکه پشتوانه دارد. حالا آمریکا هم پشتوانهی فرهنگ انگلیسی و اروپای غربی را دارد. چون همهشان مهاجرند. ایران این امکانات را دارد. خیلی وقتها میبینم که ایرانیهای نسل دوم و سوم که در خارج از ایران دارند بزرگ میشوند، حرکتهایی میکنند که خیلی جالب توجه است برای مردم دنیا. پس من به این دو تا وادی امیدوارم. اما خیلی وقتها به من میگویند مثلاً شما چه نصیحت یا راهکاری برای جوان ایرانی داری بهعنوان کسی که سی و سه سال در این کار بوده؟ من واقعیتش نه اهل شکستهنفسیام، نه نسبت به موضوعات خشم دارم، نه میخواهم هندوانه بگذارم زیر بغل نوجوانها و جوانهایمان. هنوز چیزی ازشان ندیدم. فقط استعداد و درخششهای لحظهای دیدم.
تنها چیزی که به جوانها میگویم این است که راههایی را که ما رفتیم تا حد امکان نروید و بهتناسب استعداد خودتان، راههای جدید کشف کنید و همین راهی را که دارید میروید بهینه کنید و از وقتتان بهترین استفاده را ببرید. همین. تنها نصیحتم این است که بزرگترین سرمایهتان زمانتان است، جوانیتان است. از این زمان درست استفاده کنید. چون شما دیگر با من رقابت نمیکنید. با همکلاسی عاقل یا غیرعاقلتان رقابت نمیکنید. شما باید با چینیها رقابت کنید. شما باید با بهترینهای دنیا رقابت کنید. در کلاسی که همه صفر میگیرند، یکی که دو میگیرد، شاگرد اول است. اما در دنیا لزوماً به کسانی که دو میگیرند، اهمیت نمیدهند. پس شما در کلاس جهانی باید نمرهی قبولی یا خوب بگیرید و اینکه رقبایتان هم ماشاالله همه پرکار و با پشتوانهاند و در اطلاعات روز بدون هیچ گونه محدودیتی میتازند. پس بالطبع باید حواستان به آنها هم باشد.
البته من بیشتر دلم میخواست یک رؤیا یا یک چیز شخصی که خودتان دوست دارید تحقق پیدا کند بگویید.
تقدسی: میبینیم که دو تا جوان با تلاش شخصی خودشان میروند اسکار میگیرند. شما برو ببین چهکار کردهاند. به نظرم آنها میتوانند الگو باشند.
به نظرتان بازخورد دادن خیلی تخصصی به انیمیشن کمک میکند؟
تقدسی: به هر حال هر کاری با شنیدن طرحها و نظرهای مختلف پیش میرود. وقتی شما ایرادهای یک کار را بگویید، آدم ذهنش روشن میشود و رفعش میکند. قسمت منفی و مثبتش را بگویید، چون نقد این است دیگر! ما همیشه نقد را بر منفی میگذاریم در صورتی که نقد بیان نکات مثبت و منفی است. بیان نقاط مثبت باعث میشود طرف تشویق شود. همهی ما دوست داریم تشویق شویم. پس نقد کمک است. موضوع این است که آن منتقد، خودش دقیقاً چه میداند؟ شما وقتی میخواهید یک کاری را نقد کنید، باید سواد و اطلاعاتتان جلوتر از سازنده باشد. نه اینکه خودتان انیمیشن خوب بسازید، نه لزوماً. چون نقد خودش یک رشته است. پس اگر مثلاً تولیدکنندهی محتوا، روزی چهار پنج ساعت مطالعه میکند، یک منتقد باید شاید روزی ده ساعت مطالعه کند تا بتواند حرف جدیدی داشته باشد. با ادبیات چهل سال پیش نمیتوانید نقد کنید، شاید هم حرف درستی بزنید، اما چون ادبیات اشتباهی را انتخاب کردید، شاید اصلاً طرف نفهمد که چی دارید میگویید!
این به هرحال جایگاه منتقد است دیگر. همیشه منتقد یکجورهایی جلوتر از فیلمساز یا کارگردان یا انیمیشنساز بوده!
چیزی هست که بخواهید بگویید یا من نپرسیده باشم؟
تقدسی: نه ممنون. همین که شما اهمیت میدهید و کار انیمیشن را پیگیری میکنید عالی است. شاید چهار نفر بخوانند و مثلاً چیزی در ذهن شان روشن بشود. شما که فقط با من صحبت نمیکنید، با آدمهای مختلف صحبت میکنید، هر کس از زاویهی خودش میگوید و آن زاویه بهنظرم یک چهارچوبی را به وجود میآورد که بچهها میتوانند انتخاب کنند و به قولی شاید برایشان در آینده خوب باشد.
مطالب مرتبط
1. ویدئو: گفتوگوی اختصاصی مجله میدان آزادی با محمدرضا تقدسی
2. گفتوگوی مجله میدان آزادی با رضا تقدسی - قسمت اول